• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3669 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۱۹ آبان

گفت‌وگو با پل ورهوفن، كارگردان فيلم «او»

كمدي از موقعيت‌ها ناشي مي‌شود

كيان فرهاد

 

آنچه در ادامه مي‌خوانيد ترجمه گفت‌وگوي فيل براون با فيلمساز هفتاد‌و هشت ساله هلندي، پُل ورهوفن، كمي پس از اكران تازه‌ترين فيلمش يعني «او»، با بازي ايزابل اوپر در فستيوال فيلم تورنتو است. فيلم «او»، در فستيوال فيلم كن امسال ستايش بسياري از منتقدان را به همراه داشت و همچنين به عنوان نماينده سينماي فرانسه براي شركت در اسكار ٢٠١٧ برگزيده شد. با همه اينها، پُل ورهوفن، نام شناخته‌شده‌اي است؛ سينماگري كه حرفه فيلمسازي خود را در هلند آغاز كرد و سپس فيلم‌هاي مشهوري در هاليوود ساخت كه مي‌توان به فيلم‌هايي از جمله «پليس آهني»، «يادآوري كامل» و «غريزه اصلي» اشاره كرد. همچنين مي‌توان از فيلم «دختران نمايش» نام برد كه از يك سو جايزه «تمشك طلايي» براي بدترين فيلم را به دست آورد (كه ورهوفن شخصا براي دريافت آن رفت) و از سوي ديگر، ستايش منتقد و فيلمساز برجسته فرانسوي ژاك ريوت را برانگيخت. با اين حال به نظر مي‌رسد، ديگر جايگاه ورهوفن در مقام سينماگري مولف و تك‌افتاده بيش از پيش از جانبِ سينمادوستان و منتقدان به رسميت شناخته شده است.

پس از آنكه «او» در فستيوال كن به نمايش درآمد، مي‌گفتند فيلم جنجال‌برانگيزي است و مخاطبان موافق و مخالف به همراه خواهد داشت، ولي با اين حال به سختي مي‌شد كسي را يافت كه واقعا فيلم را دوست نداشته باشد. اين مساله براي‌تان غافلگيركننده بود؟
ماه‌ها حتي پيش از كن به من هشدار مي‌دادند كه فيلم بسيار جنجال‌برانگيز خواهد شد، ولي همچنان منتظر جنجال آن مانده‌ام. عجيب است. حتي اينجا، منتقداني بودند كه از فيلم نفرت داشتند، ولي هنوز خبري از جنجال نيست. شايد وقتي اكران فيلم به خيابان‌ها راه يابد، اين طور بشود، ولي ديگر شك دارم فيلم جنجال‌برانگيز باشد.
دوست داريد با فيلم‌هاي‌تان جنجال ايجاد كنيد و خشم افراد را برانگيزيد؟ گاهي اين حس را دارم كه اين مساله شما را به وجد مي‌آورد.
 نه. در واقع اين مساله برايم بسيار ناراحت‌كننده و مخرب است. ولي هرگز حاضر نمي‌شوم يك فيلمنامه را به دليل امكان جنجال‌برانگيز بودنش، تغيير دهم. اگر دوستش داشته باشم، مي‌گويم «به جهنم.» تا جايي كه در توانم باشد به حس شهودي‌ام اعتماد مي‌كنم. البته اين فرض بزرگي است كه گمان كنيد همه نيز قادر خواهند بود آن را تحمل كنند. ولي نه، به نظرم بايد بپذيريد كه برخي امور جنجال‌برانگيز هستند و هرگز خودتان را سانسور نكنيد.
چه زماني با كتاب فيليپ ديژان مواجه شديد و چه چيز توجه شما را به سوي آن، به عنوانِ يك فيلم بالقوه، جلب كرد؟
يك سال و نيم پيش بود كه تهيه‌كننده فرانسوي، سعيد بن سعيد، كتابي فرانسوي برايم فرستاد و گفت «اگر از كتاب خوشت آمد، مايل هستي فيلمي بر اساس آن بسازي؟» پس اين طور اتفاق افتاد. صرفا به من پيشنهاد شد. او مرا نمي‌شناخت. من فقط مي‌دانستم براي چند فيلم با پولانسكي و كراننبرگ همكاري داشته است. و از آنجا كه نيمي از كارنامه من در امريكا بوده است، او حس كرد يك فيلم امريكايي خوب از آن مي‌توان ساخت و چيزي است كه مي‌توانيم با يكديگر به انجام برسانيم.
چطور شد ايزابل اوپر را انتخاب كرديد. وقتي در جست‌وجوي بازيگران اروپايي بوديد، گزينه نخست شما بود؟
بايد بگويم در واقع من انتخاب او بودم. او از مدت‌ها قبل مي‌خواست در اين فيلم بازي كند، حتي پيش از اينكه من پروژه را قبول كنم. او قبلا نزد سعيد و فيليپ ديژان رفته و گفته بود كتاب را خوانده و مي‌خواهد بلافاصله در آن بازي كند. ولي ما فكر مي‌كرديم بهتر مي‌دانيم چه كار بايد بكنيم و به سمت كارگرداني فيلم در امريكا رفتيم و بعد به نوعي تحقيرشده به نزد ايزابل بازگشتيم و گفتيم «آه. . . راستي. . . تصميم گرفتيم فيلم را در فرانسه بسازيم. نظرت درباره بازي در فيلم چيست؟» (مي‌خندد.) او نيز بلافاصله جواب داد، «حتما».
او در فيلم خارق‌العاده است.
بله، او فيلم را مصون مي‌كند.
وقتي او فيلم را پذيرفت، فارغ از برگردان به فرانسه، فيلم را براي اينكه مشخصا با او هماهنگ بشود، تغيير يا تطابق داديد؟
نه، فيلمنامه را به او دادم و كمي درباره بازنگري ترجمه گفت‌وگو كرديم. ولي هيچ ارتباطي با داستان نداشت، فقط درباره متن بود. از ترجمه‌اش براي آنكه واقعا فرانسوي باشد اطمينان حاصل كرديم، ولي هرگز درباره شخصيت او در فيلم صحبت نكرديم. كمي درباره مسائل خاص گفت‌وگو كرديم و من به او استوري‌بوردها و چيزهاي ديگر را نشان دادم. ولي هيچ‌وقت درباره تحولات روانشناسانه يا اينكه چرا اين شخصيت اين يا آن كار را مي‌كند بحث نكرديم. حتي يك‌بار درباره‌اش حرف نزديم. واضح بود. برايش اين طور بود كه اين فيلمنامه است و من دوستش دارم و انجامش مي‌دهم. پس صبح به اتاق گريم مي‌رفتم و كمي درباره صحنه‌پردازي صحبت مي‌كردم. بعد او سر صحنه مي‌آمد و تقريبا بي‌هيچ بحثي آن را انجام مي‌داد. نيازي به اين كار نداشتيم. فوق‌العاده بود. انتظار داشتم بحث‌هاي طولاني درباره وجوه مختلف كاراكتر او صورت بگيرد ولي هيچ صحبتي در كار نبود.
او هميشه دقيقا آنچه به دنبالش بوديد را انجام مي‌داد؟
نه فقط چيزي كه در پي‌اش بودم، بلكه بعد از چند روز متوجه شدم كه هربار تغييراتي داده يا كاري را متفاوت انجام مي‌دهد، همواره با خودم فكر مي‌كنم «آه بله، اين طور بهتر است.» چنان در قالب شخصيت فرورفته بود كه به او بيش از خودم اعتماد داشتم. فيلمبرداري را به اين صورت انجام داديم.
از ابتدا تصميم داشتيد فيلم را به اين شيوه غافلگيركننده فعلي انجام بدهيد؟ چون آغاز فيلم به سرعت تماشاگران را از حالت تعادل خارج مي‌كند.
نه. در مرحله تدوين اتفاق افتاد. البته، از ابتدا قرار بود فيلم با چشم‌هاي گربه شروع بشود. گربه‌اي در كتاب بود كه آن را از آنجا اقتباس كردم. بعد ناگهان در حين تدوين اين حس را داشتم كه بايد قبل از آن صداهاي فيلم را داشته باشيم. به باورم جذاب بود كه نخستين صداي شكستن كه به گوش مي‌رسد زير اسم من در تيتراژ باشد (مي‌خندد) و سپس صداهاي ادامه ماجرا و شما متوجه نمي‌شويد صداي چيست. بعدتر فهميدم اين واقعه را با جزييات بيشتر در فلش‌بك مي‌توانيم كشف كنيم. برخي از اين مسائل در مرحله پس از توليد رخ مي‌دهند. هرگز نمي‌دانيد فيلم چطور از كار درمي‌آيد.
از آنجا كه شما سبك تصويري متمايزي داريد، برايم سوال است كه چطور به آن دست مي‌يابيد؟ خود را به شيوه خاصي محدود مي‌كنيد يا اينكه از جنبه تجربي كار لذت مي‌بريد؟
در واقعِ اين كار را دوست دارم. هوادار جدي اين شيوه كار هستم. اين كار را در «فريفته» انجام دادم ولي آن را از مدير فيلمبرداري آموختم. او دوست خود را آورد و اين كار را به اتفاق يكديگر انجام دادند. به نظرم امتحانش جالب بود و بعد همان طور كه كار را پيش مي‌برديم، شروع به درك ظرفيت‌هاي اين شيوه كردم. پس وقتي براي ساخت فيلم «او» به فرانسه آمدم و استفان فونتين كه در فيلم «يك پيامبر» بسيار خوب كار كرده بود را استخدام كردم، از او همين شيوه را خواستم. به او گفتم كسي را كه مي‌خواهد و به عنوان مديرفيلمبرداري به او اطمينان دارد و مي‌خواهد دوربين‌ها را با وي به اشتراك بگذارد، انتخاب كند. دوربين الف يا ب در كار نبود. دو دوربين به يك اندازه مهم بودند. پس آنها كارشان را شروع كردند، به ويژه در صحنه شام اين شيوه بسيار خوب عمل كرد. بعضي اوقات دو دوربين را بسيار نزديك به يكديگر با دو لنز مختلف به كار مي‌برديم و در صحنه‌ها ديگر رابطه ديالكتيكي با همديگر داشتند و خلاف هم بودند. بسيار شيوه كارآمدي است، ولي واقعا به فيلمبردارهايي نياز داريد كه از يكديگر خوش‌شان بيايد وگرنه وضعيت خودخواهانه مي‌شود. پس استفان يكي از دستياران قديمي‌اش كه حالا فيلمبردار شده را يافت و از طرفي اين ايده را دوست داشت، در نتيجه همه‌چيز عالي بود. كار براي دستيار فيلمبردار بسيار سخت بود چرا كه دوربين‌ها روي شانه بودند، براي اينكه حس اندك مشاهده‌گونه‌ و سبُك‌بالانه‌اي كه ايجاد مي‌كند را دوست دارم. به نظرم دوباره از اين شيوه استفاده مي‌كنم براي اينكه من را وامي‌دارد بيش از حد دقيق نباشم و از كمي آشوب استقبال كنم.
در اين برهه، غير از فيلم «دختران نمايش»، همه فيلم‌هاي هاليوودي شما دنباله‌ها، بازسازي‌ها يا هردوي اينها را به همراه داشته‌اند. هميشه برايم سوال بود كه آيا اين فيلم‌ها را تماشا مي‌كنيد و نظرتان درباره‌شان چيست؟
 آه بله، آن را مي‌بينم. تقريبا به نظر مي‌آيد، سازندگان آنها گمان مي‌كنند براي مثال حس مفرح «يادآوري كامل» و «پليس آهني» مانعي بر سر راه اين فيلم‌هاست. براي همين اين داستان‌هاي به نوعي ابزورد را مي‌گيرند و آن را بيش از حد جدي مي‌كنند. به نظرم اين اشتباه است. مخصوصا در «پليس آهني» وقتي شخصيت اصلي به هوش مي‌آيد، به او مغز يكساني را پيوند مي‌زنند. [ولي در نسخه اصلي] او يك قرباني به‌شدت آسيب‌ديده و قطع عضو شده‌ است كه از همان ابتداي امر بسيار هولناك و تراژيك است. براي همين ما اين كار را در «پليس آهني» نكرديم. او مغز خود را از دست داده و صرفا بارقه‌هايي از حافظه‌اش باقي مانده و نياز دارد به سراغ يك كامپيوتر برود تا دريابد واقعا كيست. به نظرم با حذف يك ذهن روباتي، فيلم را بيش از اندازه سنگين مي‌كنيد و به نظرم اين مساله به هيچ عنوان كمكي به فيلم نمي‌كند. فيلم به مراتب بلاهت‌بار و عبث مي‌شود، ولي به شيوه‌اي نادرست. هردوي آن فيلم‌ها نياز به فاصله از خلال هجو يا كمدي داشتند تا خود را در نسبت با مخاطب‌هاي‌شان بنشانند. اجراي سرراست و جدي آنها بدون حسي از طنزآميزي‌، يك مشكل است و نه ارتقاي فيلم.
collider

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون