• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3670 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۰ آبان

آخر خط خلوت‌نشين ديار رنج

جواد طوسي منتقد سينمايي و حقوقدان

نمي‌دانم در ميان اين همه اخبار و حوادث ريز و درشت و آدم‌هاي برند و توي بورس، اشاره به مرگ غريبانه دوست و همكارم محسن سيف چقدر اهميت دارد؟
در دوره زمانه‌اي كه آدم‌ها توي لاك خودشان رفته‌اند و همدلي و همراهي و شريك غم يكديگر شدن توقع زياد محسوب مي‌شود، بي‌تفاوتي و بي‌مهري جامعه مطبوعاتي و منتقدين و اهالي فرهنگ و رسانه نسبت به وضعيت باليني محسن سيف در يك ماه اخير و حضور ناچيز و كمرنگ در مراسم تشييع پيكر و دفن و ترحيمش نشان از انفعال و مرگ تدريجي عاطفه در جامعه دلمرده و پريشان احوال و سياست‌زده ما دارد.سابقه مطبوعاتي 47 ساله محسن سيف در حوزه نقد فيلم و ادبيات و شعر و داستان‌نويسي آنقدر ارزش و حرمت دارد كه در چنين شرايط تلخ و ناگواري بر بالينش حضور مي‌يافتيم و تسلي خاطر عزيزان و دوستان و همكاران و هم‌قطارانش مي‌بوديم. خودم واقعا اين بيگانگي و جداافتادگي و بي‌خيالي طي كردن و... حضور باري به هر جهت و از سر رفع تكليف را نمي‌فهمم. شاهد بودم كه در مراسم تشييع پيكر محسن در ساختمان شماره دو خانه سينما، عده‌اي فقط آمده بودند يك دالي كنند و بروند پي كار و زندگي و كاسبي‌شان. خيلي‌ها هم كه به عنوان يك دوست و همكار و هم‌صنف مطبوعاتي و رسانه‌اي از آنها انتظار مي‌رفت، اصلا به خود زحمت ندادند و قدم رنجه نكردند و به اين مراسم و مجلس ختم آن عزيز تنها و غريب نيامدند. جالب آنكه شماري از اين افراد پرتوقع عادت دارند اينجا و آنجا از هر تريبوني گله و شكايت كنند كه انجمن منتقدان براي ما چي كار كرده؟ بعد كسي نيست از خودشان بپرسد شما براي اين انجمن چه كار كرده‌ايد؟ حداقل انتظار از آنها حضور و همدردي در اين‌گونه مجالس و مناسبت‌ها براي مرگ يك همكار و هم‌صنف است. آيا اين روزمرگي احمقانه و سردرگمي و بي‌دل و دماغي آنقدر دست و پاگيرمان شده و در وضعيت منحط قرارمان داده كه باعث شده فاتحه اصول اخلاقي و خصايص  انساني را بخوانيم و به يك آدم خشك و بي‌روح و بي‌عاطفه تبديل شويم؟
گناه امثال محسن سيف چيست كه محجوبند و غرور دارند و روابط عمومي و اجتماعي خوبي ندارند و قواعد بازي اين روزگار پرفريب را بلد نبوده و نيستند؟ دوران اندوهبار بيماري و بستري شدن دوست باوفايم محسن در بيمارستان و شمارش معكوس بعدي مرگ جانكاهش و حال و هواي خلوت و كم‌رونق مراسم  تدفين و مجلس ترحيمش بيانگر اين واقعيت است كه آدم‌هايي از جنس او به درد اين زمانه نمي‌خورند و سرنوشت و تقدير محتوم‌شان درد و رنج و مهجور ماندن و عذاب اليم است.
اين قدرنشناسي و سنگدلي، نظام اين روزگاره، باز گُلي به جمال مدير بنياد سينمايي فارابي، دكتر ايوبي، مسعود كيميايي، بهمن فرمان‌آرا، سيروس الوند، رضا كيانيان، بيژن امكانيان، غلامرضا موسوي، حبيب اسماعيلي، قاسم قلي‌پور و عده‌اي از دوستان منتقد و اهالي سينما كه با حضور گرم خود در مجلس ترحيم اين خلوت‌نشين سرگشته و رنجديده، باعث شادي روحش شدند و نشان دادند هنوز مي‌توان كورسويي از مهر و انسان‌منشي را در اين غريبستان ديد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون