انتشار كتاب «شهرداران ولز چگونه ميميرند»
يك روايت سلحشوري
كتاب «شهرداران ولز چگونه ميميرند» نوشته علي احمدي منتشر شد. كشور ولز در جنوب غربي جزيره بريتانيا قرار گرفته است. ولز صاحب مردمي خونگرم و متهور است كه به زبان ولزي صحبت ميكنند و داشتن قريب به چهارصد قلعه در آن، نشان از شجاعت و دليري اين مردم دارد. مجموعه داستان شهرداران ولز به زماني بعد از جنگ جهاني دوم برميگردد. زماني كه در آن، از طرف دولت مركزي افرادي به نام شهردار و به صورت انتصابي به نقاطي در كشور ولز فرستاده ميشدند. اين افراد در واقع حاكماني بيچونوچرا بودند كه با سوءاستفاده از ضعف حكومت مركزي به تازگي از جنگ رها شده با اين تفكر به ولز ميآمدند كه هرچه بيشتر به برداشت از داشتههاي كشور ولز اعم از مواد معدني، جنگل يا هر چيز ديگري بپردازند. اين شهرداران تربيت شده بودند تا هيچ ارتباط روحي يا همزادپنداري با مردم محلي پيدا نكنند زيرا كه بايد در حداقل زمان ممكن به حداكثر سوءاستفاده از تمام داشتههاي ولز ميرسيدند.
درست است كه دولت مركزي براي شهر ولز شهردار ميفرستد و آنها در ولز درخت بردگي و به يغما بردن داراييهاي سرزمين ولز را ميكارند اما مردم ولز نيز تبر جنگ و آزادي را تيز ميكنند. دولت مركزي باز هم شهردار ميفرستد اما اينجا ولز است و درختهاي شهرداري ريشه نميدوانند. مردم ولز تلنگرياند براي تمام شهرداران دنيا؛ به بخشي از داستان «فاضلاب آقاي شهردار» توجه كنيد: «يك روز صبح زود وقتي پرستار براي سركشي به اتاق آقاي شهردار رفته بود، متوجه شده بود كه شهردار همان طور كه زير تخت قايم شده بوده سكته كرده و مرده است. پرستار گفته بود كه روي زمين ردپاي چند موش ديده است. از توي يقه لباس شهردار يك دفترچه كوچك پيدا كردند كه در آن نوشته شده بود: به دستور موش بزرگ، موشها لباسهاي مرا پاره پاره كردند و مرا نيمهلخت به اتاق بچه موشها بردند، هزاران بچه موش با چشمهاي بسته و بدن قرمز رنگ و بدون مو آنجا بودند و من مجبورم به آنها غذا بدهم و زيرشان را تميز كنم و گرنه به من غذا داده نميشود.
اگر يكي از بچهموشها را لگد كنم و او جيغ بزند، تمام بچهموشها شروع به جيغ زدن ميكنند و آنقدر جيغ ميزنند كه سرسام ميگيرم. براي همين بايد در سكوت تمام و با دقت كار كنم. غذاي بچهموشها توي يك گودال از راه سوراخي در ديوار ريخته ميشود كه شامل گوشت گنديده حيوانات مرده و تكههاي پوسيده گياهان است؛ اين غذا خيلي بدبو و چسبناك است و به تن من ميچسبد، گاهي نوزادان انگشتان مرا به جاي غذا گاز ميگيرند و من مجبورم دهانم را بگيرم و گرنه با كوچكترين صدا باز آنها جيغ ميزنند و آن روز از غذاي من خبري نيست. گاهي اوقات موش بزرگ به داخل اتاق ميآيد و صدها بچه موش جديد ميآورد و موشهاي بزرگتر را ميبرد و به من نگاه ميكند و چشمانش برق ميزند و من از اين برق ميترسم. زخمهاي تنم عفونت كرده است و از آنها چركي زرد رنگ بيرون ميآيد. گاهي سرم گيج ميرود و چشمانم سياهي ميرود و زمين ميخورم.»
«شهرداران ولز چگونه ميميرند» توسط علي احمدي نوشته و در نشر موج به مبلغ 6500 تومان به چاپ رسيده است. از علي احمدي قبلا مجموعه كتابهاي «وقتي بابام كوچك بود» چاپ شده است.