بررسي رفتار رسانهاي در 24 ساعت رسيدن خبر غافلگيري درگذشت آيتالله رفسنجاني
غافلگير شديم، غافلگير نكرديم
فريدون صديقي
همزمان با رسيدن خبر اوليه درگذشت آيتالله هاشميرفسنجاني در يكي از سايتها، در غافلگيري، بهت و ناباوري به سرعت سراغ تلويزيون خودمان يا همان رسانه ملي رفتم. اما هرچه شبكههاي مختلف را بالا و پايين كردم، هيچ خبري نديدم. سراغ يكي از شبكههاي برونمرزي خبري رفتم و بازهم غافلگير شدم؛ اين شبكه خبري همزبان، خبر را پخش ميكرد، گزارش خبري از هويت آقاي هاشمي داشت كه چه كسي بوده، چه كرده، كجاها رفته و... بازهم برگشتم به تلويزيون خودمان. هيچ خبري نبود. تا اينكه بالاخره بعد از مدتي زيرنويس وخامت حال جسماني آيتالله در شبكه خبر را ديديم و شبكههاي ديگر همچنان واليبال، سريال و برنامههاي خودشان را پخش ميكردند. براي من اهل خبر و روزنامهنويس، خبر اهميت بزرگي داشت. اما تلويزيون يا راديو هيچ پاسخي به سوالات من نميداد نه گزارش لحظهاي بود و نه خبري كامل. حتي وقتي كه خبر كامل پخش شد هم نخستين كسي كه در رسانه ملي درباره آيتالله صحبت كرد و تسليت گفت، يكي از اهالي شوراي شهر بود كه اتفاقي مهمان برنامهاي در شبكه 4 بود و تسليتي هم گفت. اما آن شبكه برون مرزي تا ساعت 12 شب، همچنان ويژه برنامه داشت؛ هم خبررساني به هنگام و هم گزارش و هم تحليل و حضور كارشناسان مختلف. در اين 4 ساعت بالاخره برنامههاي تلويزيون خودمان هم كمي به سمت خبر برگشت، دو مجري شروع كردند تماس گرفتن با بيمارستان و چند چهره و گزارشهايي دادند. اما باز ارتباط مدام قطع ميشد، مجريها لكنت داشتند و نميدانستند چه بگويند و چطور برنامه خبري را مديريت كنند. به اينترتيب تلويزيون موفق شد مخاطب تشنه خبر را به سمت شبكههاي برونمرزي و فضاي مجازي بفرستد و آنها را به استفاده از خوراك تهيه شده آن ديگري هل دهد. در اين فاصله شبكههاي مجازي هم بسيار فعال بودند؛ هركدام به اقتضاي نوع سليقه و نگاه مخاطبان خود واكنش به هنگام نشان دادند و موفق عمل كردند. اما روزنامهها در چنين اتفاقي صاحب زمان نيستند و مديريت زمان ندارند و زمان در كنترلشان نيست. در چنين شرايطي آنها دو راهحل دارند؛ يا جزييات بسيار تكميلي و دقيق به مخاطب بدهند يا نگاهي تحليلي. تيترها هم بايد تكميلي يا تحليلي باشد.
هردوي اين اتفاقها هم در رسانهها تابعي از زاويه ديد، نوع گرايش و نوع نسبت با هاشمي است؛ آنهم در فضاي ملتهب سياسي اين دوران. بخش زيادي از تيترهاي صبح امروز تيترهاي خنثي و بيحركت و ايستا و بازتكرار خبر كهنه بودند و بعد از صفحه اول هم نتوانستند تازگي، بدعت و نوآوري در آرايش صفحه و زاويه ديد داشته باشند. در اين ميان تعداد معدودي از روزنامهها قابل اعتنا بودند، خوب كار كردند؛ بهطور مثال روزنامه «هفت صبح» كه از تيتر «خداحافظ سردار» استفاده كرد و كنايهاي چند وجهي به ابعاد مختلف حضور آيتالله در جنگ، دوران سازندگي و حوزه سياسي داشت و تيتر را با عكسي زيبا و ديده نشده آيتالله رفسنجاني با جمعي نظامي منتشر كرد. يا همين روزنامه «اعتماد» كه چند صفحه عكس داشت و معدودي يادداشت و گفتوگو كه توانست عنصر تازگي و تكميل را به سرانجام برساند. اما مانند تلويزيون در اين لابه لا تعدادي روزنامه هم با گرايش سياسي خود مساله را گرم نگرفته بودند و خنثي بودند كه كاملا هم بديهي بود. اما در مجموع ميتوانم بگويم همه عظمت اين حادثه را درك كرده بودند، اما آيا ميتوانيم بگوييم رسانهها و روزنامهها برانگيزاننده بودند و اين اتفاق توانست به جذب مخاطبي كه مدتهاست روزنامهها را ناديده بگيرد كمك كند؟ بايد جواب دهم كه تا حدودي بزرگي در اين حادثه زاويه ديد و برد رسانه موضوع نبود و روزنامههايي كه توانستند خنثي نباشند و با بدفهمي و كجفهمي همراه نبودند و تلاش كردند تا اين خبر را درستتر و بهتر پوشش دهند، ميتوانند از اين فرصت براي ديدن دوباره روزنامهها استفاده كنند. اما بايد بگويم در اين حادثه رسانهها هم غافلگير شدند، در حالي كه غافلگيري كار رسانه است و نه واكنش آن. رسانههاي ما بايد مخاطب را با عنصر غافلگيري درگير كنند. در حالي كه اكثريت آنچه پوشش داده و منتشر شد، نمايشي از غافلگيري خود رسانهها بود. وقتي دست رسانهها كوتاه ميشود و ترسها واهمههاي بينشان به رسانهها و رورنامهنگارها وارد ميشود، نميتوانيم انتظار داشته باشيم كه در شرايط غافلگيري و التهاب، مانند آنچه ديشب رخ داد و همه را در شوك فرو برد، ملتهب، ترسو و ترسخورده نباشند و در وقايع تاريخي به رسالت خود عمل كنند. وقتي براي يك خبر بياهميت روزنامهنگاري شلاق ميخورد، آيا ميتوانيم از روزنامهنگاران در شب يكشنبه انتظار داشته باشيم كه از خطا نترسند و بدون ترس كار خود را انجام دهند؟ اين سوالي است كه با توجه به اين تجربه بزرگ و مهم، مديران رسانهاي بايد از خود بپرسند و با نگاهي جزيي و دقيق به اين رويداد و فعاليت رسانهها، پاسخ و راهحلي مناسب براي آن پيدا كنند.