تاجگذاري ترامپ
فريدون مجلسي
تحليلگر مسائل سياست خارجي
سرانجام او رييسجمهور امريكا شد و به تاجگذاري 20 ژانويه 2017 راه يافت. شگفتانگيزترين گزينش با كمتر از 50 درصد آراي ملي، آن هم با تفاوت دو ميليون راي! اگر در هر كشور ديگري بود اكنون رقيبش با احراز آراي اكثريت ملت به كاخ سفيد راه مييافت. اما نوع گزينش كالج انتخاباتي امريكا كه براي هر ايالت سهميهاي قايل شده موجب شده است كه ترامپ با وجود كسري دو ميليون راي با استفاده از سهميههاي انتخاباتي ايالات برنده شود. بردي كه شباهت به قمار در كازينوهايي دارد كه ترامپ در جايگاه اصلي و حرفهاياش لابد با آن نوع كاركرد آشناست. به هر حال برنده است. هشت سال پيش همين مراسم براي امريكا روزي فراموشناشدني بود. نخستين رييسجمهور سياهپوست و فرزند مادري امريكايي و پدري كنيايي در جايگاه لينكلن مينشست كه 150 سال پيش بردگي را در امريكا لغو كرده بود. بردگي لغو شد اما آزادي منجر به برابري نشد. اكنون مراسم آغاز رياستجمهوري كسي بود كه اشك بر ديدگان عاليجناب جسي جكسون، مبارز قديمي حقوق مدني سياهپوستان آورد و دلهاي بسياري ديگر را گرم كرد كه پس از نسلها احساس تحقير و اهانت، اكنون احساس شخصيت و مشاركت ميكردند. آن مراسم به بزرگترين و پرشورترين مراسم آغاز رياستجمهوري در تاريخ امريكا تبديل شد. ميليونها نفر به ميدان بزرگ پُتُوماك مال سرازير شدند كه از يك سو به يادمان جفرسون، از سوي ديگر به يادمان لينكلن و از سويي به كاخ سفيد و از سوي ديگر به كاپيتول و بالاخره به بناهاي عظيم خزانهداري و ديوان كشور و كتابخانه كنگره محدود ميشود و در آن سوي درياچه ساختمان واترگيت قرار دارد كه به طنز يادآور آن است كه اين ميدان شاهد به زير كشيدن رييسجمهوري نيز بوده است. گزينش اوباما با اكثريت مطلق آراي ملي و كالج انتخاباتي، شگفتانگيز بود، اما اكنون رييسجمهور ديگري آغاز كار خود را جشن ميگيرد كه براي دعوت از هنرمنداني كه حاضر به شركت در آن شوند دچار زحمت شده بود. در شهري كه اكثريت بزرگ جمعيت آن به رقيب او راي دادهاند و گروههاي بزرگي اعلام كردهاند كه مراسم و تظاهرات ديگري به اعتراض تشكيل خواهند داد. در اين انتخابات ترامپ متوسل به سياستهاي عوامفريبانه و اميد و نويد دادن به اكثريت فرودست سفيدپوست شده و شعارهاي عوامپسندانه بازگرداندن اقتدار امريكا و بازگرداندن سرمايههاي امريكا به صنايع داخلي و اشتغال هرچه بيشتر كارگران خصوصا سفيد پوستان بيكار متوسل شده است. سياستي كه آن را جُرج اوروِلي مينامم، كه بار ديگر سفيدها و مسيحيان را برابرتر از سياهان و ديگران ميداند. ترامپ بساز و بفروش و صاحب هتلها و كابارهها شايد به مغزش هم خطور نميكرد كه بر كرسي رياستجمهوري امريكا تكيه زند و اينچنين تاجگذاري كند. او در هر حال با كسب اين عنوان برنده است. برنده در تاريخ. خواه يك دوره انتخاب شود يا دو دوره و خواه كار را به جايي بكشاند كه كنگره به آخرين تير تركش خود يعني استيضاح و بركناري او متوسل شود يا نشود. اما او ضمن اينكه چندان پروايي براي مقام خود نخواهد داشت، زرنگ است و ميكوشد اين عنوان را براي خودش حفظ كند. چند روز پيش شماره دي ماه مجله جهان كتاب به دستم رسيد. با اينكه ميدانستم چند كتابي از ترامپ در ساليان پيش به فارسي ترجمه شده است، اما كتابهاي او هرگز برايم جايگاهي نداشت كه بخواهم آنها را يا حتي نقدي بر آنها را بخوانم، اما اكنون او رييسجمهور امريكاست و مجله دنياي كتاب هم به همين دليل سطوري را به بررسي كتابهايي ترجمه شده ايشان اختصاص داده است.
در واقع بررسي كتابهاي او نشان ميدهد كه با چه شخصيتي و چه افكار و اعتقاداتي سروكار داريم و صاحب چنان تفكراتي هنگام تصميمگيري درباره مسائل جهاني به چه چيزهايي خواهد انديشيد. اسامي كتابها كه بعضا به ترجمههاي مكرر حتي توسط چهار مترجم هم رسيدهاند و بويي از سياست و كشورداري در آنها به مشام نميرسد، حكايت از استقبال خوانندگان ايراني مشتاق و اهل معامله دارد: «صد و يك راه موفقيت در تجارت» با دو ترجمه؛ «مثل يك قهرمان فكر كن» و اسامي مشابه با چهار ترجمه!؛ «آيين ميلياردر شدن» با نامي مشابه، با دو ترجمه؛ «چگونه مثل يك ميلياردر فكر كنيد»، «دستهاي طلايي»؛ «چرا ميخواهم شما هم ثروتمند باشيد.» دو كتاب هم در باره استراتژيهاي بازاريابي و فروش و مشابه آن توسط ديگران درباره ترامپ نوشته شده كه در شش سال گذشته به فارسي ترجمه و به زيور طبع آراسته شده است. معلوم است ما خيلي از مرحله پرت بودهايم. كتابخوان داريم، اما نه آنهايي كه بخواهند پولشان را با خريد كتاب دور بريزند، بلكه آنهايي كه ميخواهند كتابي بخرند كه به كمك آن ميليونر شوند. مفسر جهان كتاب عباراتي از ترامپ نقل كرده است كه نشاندهنده ديدگاه سودمحور و واقعگرايانه و صريح ايشان است. به نقل دو جمله از او اكتفا ميكنيم: «قبلا ميگفتم بايد بهترينها را استخدام كرد و به آنان اطمينان داشت. اما امروز ميگويم بهترينها را استخدام كن ولي به آنان اطمينان نكن... .» حال معلوم نيست به چه دليل بايد به خود او اطمينان شود! ترامپ در جاي ديگر اظهار نظري درباره ازدواج(!) دارد زير عنوان «تو كه ميداني دوستت دارم. پس امضا كن!» و در واقع به حكم پولدار بودن حكم ميكند. لابد بايد پاسخ داد چشم قربان! اين هم امضا، وگرنه؟ و ميافزايد: «من ازدواجهايي را ديدهام كه زندگيها و كسب و كارهايي را نابود كرده است. اگر خودم هم در قبل از ازدواج قراردادي با همسر اولم ايوانا و همسر دومم مارلا نداشتم امروز هيچ ثروتي برايم باقي نمانده بود.» به اين ترتيب ميتوان ايشان را در شمار طرفداران ازدواج از نوع صيغه منقطعه بالمبلغ المعلوم دانست كه در هر ازدواج، كه در آن تجربه مبسوط دارد، از همان آغاز تكليف طلاق را روشن ميكند، كه نشان از دورانديشي دارد! ترامپ مردي غيرقابل پيشبيني است. رياستجمهوري هم مديرعاملي شركت خودش نيست كه هركاري بخواهد بتواند انجام دهد. هر تصميمي بخواهد بگيرد، بايد از مشاوران نظر بخواهد و آنان گزارشهايي با همه سوابق به او تقديم خواهند كرد كه البته حوصله خواندن آنها را نخواهد داشت. اما قاعدتا خواهد پرسيد، «بهصرفه است يا نه؟» به اين ترتيب در باره خريد هواپيماهاي بويينگ چندان جاي نگراني نيست. اما درباره اينكه پيوسته پرسيده ميشود با روي كار آمدن ترامپ، با توجه به شعارهاي نگرانكننده انتخاباتي، در مقابل ايران چه سياستي در پيش خواهد گرفت، ميتوان پاسخ داد كه روابط يكطرفه نيست.