اين داغ بيتسلي
سيدعلي ميرفتاح
در اين دنيا چيزي عزيزتر از مادر نيست و هر كس، در هر سني و در هر مقامي، وقتي مادرش را از دست ميدهد، حتي اگر خود بزرگ قوم و قبيلهاي باشد، يتيم است. مرگ حق است و همه پدر و مادرها يك روز ميميرند. زورمان به مرگ نميرسد و جز كه تسليم و رضا كو چارهاي؟ ما امروز داغدار رفقايي هستيم كه طعمه حريق شدند و جان شيرينشان را در هنگام مهار آتش، تسليم جانآفرين كردند. داغدار و مصيبت ديدهايم و اوقاتمان تلخ است. با اين همه ميدانيم كه عنقريب سرگرم زندگي ميشويم و مرگ عزيزانمان را از ياد ميبريم. در واقع نعمت فراموشي، داغي مصائب را سرد ميكند و جريان عادي زندگي را تداوم ميبخشد. همه مصيبتها به فراموشي سپرده ميشوند و همه داغها بالاخره سرد ميشوند جز داغ مرگ مادر. آنها كه دست تقدير گل عمر مادرشان را چيده باشد، تاييد ميكنند كه درد بيمادري، هيچ درمان ندارد و داغش هيچگاه سرد نميشود. متاسفانه خبردار شديم كه رفيقمان الياس حضرتي در سوگ مرگ مادر نشسته است. جز اينكه آرزو كنيم خدا صبرش دهد، چيزي نميتوانيم بگوييم. شايد فكر كنيد اگر نماينده مجلس باشيد و اگر صاحب روزنامه باشيد و سرگرم كارهاي كلان سياسي باشيد، راحتتر ميتوانيد با غم بيمادري كنار بياييد. اما اينطور نيست. غم بيمادري عين دماوند روي سينه ميافتد و راه نفس كشيدن را بند ميآورد. اينها را نميگويم تا بر زخم دوستمان نمك بپاشم بلكه ميگويم تا بگويم عظمت مصيبتش را ميدانم و با او همدردم. من خود نيز زخم چشيده و مصيبت ديدهام و نيك ميدانم كه بر دوستم چه ميگذرد. اما اين داغ هر چند بيتسلي است، اما اگر بدانيم كه بهشت را زير سايه مادران ميسازند و ارواح طيبه مادران راه يافته به ملكوت اعلي هستند شايد قدري آرام شويم و بايد با آن آرامش ابدي كه مادرانمان را در بر ميگيرد مصيبت را تاب بياوريم. مادرهاي ما الحق كه عين فرشتهها بودند از بس كه قانع و مهربان و پاكدامن و فداكار بودند... آقاي حضرتي عزيز، خدا صبرتان بدهد و به شما و خانواده سلامتي بدهد. درست است كه مادرتان به رحمت خدا رفته، اما هنوز مادر است و دعاگوي فرزندانش. از او بخواهيد كه در اين غم نيز به دعا و نوازش مادرانه، اشكتان را بسترد و قلبتان را آرام كند و سلامتيتان را از خدا بخواهد.