خلط مبحث
علماندوزي و اشتغال
حميد ميرزاده
رييس دانشگاه آزاد اسلامي
متاسفانه اين روزها موضوعيت آموزش عالي كه اصلا موضوعيت علماندوزي و دانشپژوهي است و با فرهنگ «اطلبوالعلم من المهد الي اللحد» مطابقت دارد و بسيار با ارزش است، با امر اشتغال خلط مبحث شده و در حقيقت آن را به فرودست بردهاند. هر چند كه بسياري از دانشجويان ارشد و دكترا داراي شغل هستند، تقاضاي بالاي اجتماعي براي تحصيلات عاليه در كشور فقط براي ايجاد اشتغال نيست و اصولا در طول تاريخ، مردم ايران در حوزه علم و فرهنگ و هنر و فناوري يك نوع منزلتجويي اجتماعي داشتهاند و گوي سبقت را از ديگران ربودهاند و مصداق اين شعر زيبا هستند:
گوي سبقت ميبرند اين خاكيان
در عروج خويش از افلاكيان
ايرانيان هميشه مشاركت بالايي در توليد علم جهاني داشتهاند. مدارس نظاميه خواجهنظامالملك طوسي حدود هزار سال پيش و ربع رشيدي خواجه رشيدالدين فضلالله همداني حدود هفتصد سال پيش و بعدها دارالفنون ميرزاتقيخان اميركبير و در عصر حاضر دانشگاه آزاد اسلامي كه به همت آيتالله هاشميرفسنجاني(ره) تاسيس و با استقبال مردم مواجه شد، شاهد اين مدعاست و به همين دليل مردم ما از نان شب خود زدهاند و هزينه تحصيل فرزندانشان را فراهم ساختهاند. اصولا تحصيلات عاليه باعث كاهش ناهنجاريهاي جامعه ميشود. مطالعات نشان ميدهد در ايران فقط 2 درصد زندانيان تحصيلات عاليه داشتهاند. در كشورهاي پيشرفته بين 33 تا 55درصد جمعيت آنها داراي تحصيلات عاليه هستند. با همه پيشرفتهاي آموزش عالي بعد از انقلاب، در كشور ما كمتر از 15 درصد جمعيت كشور تحصيلات عاليه دارند از طرفي چه كسي ميتواند بگويد كه يك ليسانسيه يا دكتراي بيكار خطرش براي جامعه بيشتر از يك ديپلمه بيكار است؟ يك خانم خانهدار درسخوانده فرزنداني سالمتر و زندگي بهداشتيتر و اقتصاديتر و منظمتري دارد و هزينههاي ملي كمتري در مقايسه با خانم خانهداري كه تحصيلات عالي ندارد، براي جامعه خواهد داشت. ضمن اينكه دانشگاه مسووليت مستقيمي در ايجاد اشتغال ندارد اما ميتواند بسترهاي لازم، مثل مراكز رشد و شركتهاي دانشبنيان را براي فارغالتحصيلان خود فراهم سازد. ما طبق قانون اساسي نميتوانيم مردم را از ادامه تحصيل بازداريم. اگر بستر ادامه تحصيلات عاليه را در ايران به اندازه تقاضاي اجتماعي فراهم نكنيم، جوانان ما كه سالها از اقتصاد ملي براي آنها هزينه شده به خارج ميروند كما اينكه هماكنون بين 50 تا 80 هزار نفر از جوانان ايراني در خارج مشغول ادامه تحصيل هستند. خوب است حساب كنيم سالانه چقدر ارز از همين بابت به خارج ميرود و با پول خانوادههاي ايراني دانشگاههاي آن كشورها آباد ميشوند؟ تازه خيلي از اين دانشگاهها مخصوصا در كشورهاي آسياي ميانه و بعضي كشورهاي همسايه از امكانات و استاد و تجهيزات كافي و استانداردهاي بالاي بينالمللي برخوردار نيستند و ارزيابي روشني از آنها در دست نيست. بگذريم از تبعات فرهنگي و اجتماعي حاصل از خروج جوانان ايراني كه سالها دور از خانه و جامعه خود بوده و خدا ميداند چه مشكلاتي براي آنها پيش ميآيد كه جاي بحث مجزايي دارد.