نگاه روانشناختي به اولويتبندي بودجه
كامل حسيني
معلم فعال رسانهاي
حل مشكلات كمبود بودجه با يك شاهكليد باز ميشود و آن هم تغيير نگاه به اهميت و نقش آموزش و پرورش در زندگي جوامع امروزين است. البته اين حقيقتي نيست كه نگارنده آن را كشف كرده باشد بلكه واقعيتي بديهي است و اما تغيير نگرش به آموزش و پرورش خود با مشكلات عديده ديگري همراه است و عمل به آن بسيار سخت و مستلزم نوعي رياضت فكري، روحي و رواني است كه مسوولان محترم بايد با ارادهاي محكم و استوار با آن روبهرو شوند.اختصاص بودجه از منظر روانشناختي ميتواند قابل بررسي باشد زيرا ثابت شده است كه اخلاق سياسي دولتمردان در بعضي از تصميمگيريها از همين مسائل روانشناختي متاثر است. گروهي از مسوولان محترم دو قوا ممكن است در پيشنهاد و سرانجام تصويب بودجه از چنين خصلت و ذهنيت تاثير فراواني بگيرند و سرانجام فكر كنند كه به علت اينكه آموزش و پرورش در كوتاهمدت و به طور مستقيم آثار و سودش معلوم و ملموس نيست بنابراين بودجه كافي براي آن در نظر نميگيرند. البته نگارنده مدعي نيست كه تمام عوامل اختصاص بودجه را به اين چشمانداز روانشناختي تقليل دهد اما در هر حال ميتواند ناخودآگاهانه در تصميمگيريها موثر باشد. به عنوان مثال مساله آتش سوزي در يك مدرسه را در نظر بگيريم. در اول به سيستم گرمايشي رسيدگي نميشود
به اين دليل كه ميگويند بودجه كافي وجود ندارد اما غافل از اينكه به علت عدم اختصاص بودجه كافي سرانجام مشكلاتي رخ ميدهد كه بعدها علاوه بر خسارت جاني و مالي بايد چندين برابر يك بودجه لازم هزينه تا خسارات را جبران كرد. بنابراين همانطور كه بيان شد گام اول همان تغيير نگرش درباره كارايي آموزش و پرورش و سپس تحمل و اراده كردن براي غلبه بر اين سختيهاي تغيير نگرش است چون هميشه تغيير در نگرشها آمادگي و شجاعت و در يك عبارت نوعي رياضت رواني و اخلاقي را ميطلبد كه چندان هم كار آساني نيست و نيازمند شكيبايي و
دورانديشي معطوف به ساليان درازي است كه به موازات اهداف بلندمدت يك جامعه به پيش ميرود.