• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3771 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۶ اسفند

درباره نوروز و آنچه از ما به جا‌ مي‌ماند

براي ما ساز و نقاره مي‌زنند

مهرداد احمدي شيخاني

ما همسايه‌اي داريم (از اين همسايه‌ها كه همه دارند) كه هر از چند گاهي صداي داد و هوارشان كوچه را برمي‌دارد و ديگر براي‌مان عادت شده اين زن و شوهر اموات گذشتگان همديگر را چند روز يك بار در كوچه دراز كنند تا ما هم بدانيم پدر جد اين يكي گاريچي بوده و اجداد آن يكي آب‌حوض مي‌كشيده و الان همه اهل محل يك تاريخچه‌ كامل از هفتاد پشت هر كدام دارند و از قبل از مهاجرات آريايي‌ها و زمان اسكان‌شان در سيبري هم مطلع‌اند كه خاندان هر كدام به چه كار مشغول بودند.
 البته «حوزه نفوذ» اين همسايه ما فقط همين نيست كه گستره داد و بيدادشان تا گوش ما باشد، بشقاب‌هاي‌شان را هم كه به سمت هم پرت مي‌كنند و از پنجره به بيرون مي‌رود و عرض كوچه را طي مي‌كند و به در و پنجره ما مي‌خورد نيز وسعت حوزه نفوذ اين ديالوگ شيرين را به ما خاطرنشان مي‌كند تا بفهميم و به عينه ببينيم كه وقتي يكي مي‌گويد «حوزه نفوذ» يعني چه؟ حالا چه بخواهيم و چه نخواهيم اين حوزه نفوذ وجود دارد و اين‌طور نيست كه مثلا بگوييم به ما چه يا بگوييم «ما چهار ديواري‌مان را سفت مي‌گيريم كه مرز اين حوزه نفوذ تا اتاق
خواب‌مان نيايد.»
 گوش‌هاي‌مان را هم كه پنبه كنيم، ممكن است صداي‌شان را نشنويم، ولي اين يعني فقط خودمان را به نشنيدن زده‌ايم و الا داد و بيدادشان تا بيخ گوش‌مان است. ما هم همين‌طوريم. يعني ما هم مثل همان‌ها، چه بخواهيم و چه نخواهيم «حوزه نفوذ» داريم. حالا گيرم ما خيلي آدم خوب و پسنديده و اطو كشيده و مبادي آداب كه هواي همسايه‌ها را داشته باشيم.
 خب يك روزي هم ممكن است ما بر سر و كله هم بزنيم و اعصاب نداشته باشيم و از كوره در برويم و بشقاب‌پرنده‌هاي‌مان عرض كوچه را طي كنند و از پنجره خانه همسايه داخل بروند و صاف بخورند به آينه‌ قدي آنها و جرينگ، صداي شكستنش در خانه‌شان بپيچد.
 اصلا چرا دعوا؟ خب مثلا عروسي و بزن و بكوب و ساز و دهل و شادماني. اين هم براي خودش صدا دارد. گيرم كه صدايش از جنس داد و هوار نباشد. باز صدا است و به خانه همسايگان مي‌رسد و به يادشان مي‌اندازد كه اين فقط شما نيستيد كه حوزه نفوذ داريد، ما هم داريم و خوبش
 را هم داريم.
حالا فرض كنيد ما بياييم و بگوييم اصلا حوزه نفوذ نمي‌خواهيم و سرمان به كار خودمان باشد و «آسته بريم و آسته بيايم» بلكه گربه شاخ‌مان نزند. البته اين خيلي خوب است كه همه كاري به هم نداشته باشند و سرشان در جيب خودشان باشد و احترام هم را داشته باشند و به هم گير ندهند و خلاصه گل و بلبل باشد. ولي خب اول يكي بايد بيايد به اين همسايه ما حالي كند كه بابا جان، حالا اين اجداد شما هر چه بودند كه بودند، لطفا اين حوزه نفوذتان را يه مقدار تنگ‌تر بگيريد كه بشقاب‌پرنده‌هاي‌تان به سر و كله ما نخورد. ولي مگر اين همسايه ما
حاليش مي‌شود؟
 جنس اين همسايه ما درست مثل اين همسايگان‌مان در خاورميانه است كه مدام در بوق و كرنا مي‌كنند كه فلاني در آرزوي توسعه‌ صفوي است و روياي هخامنشي دارد، بعد خودشان مي‌روند سپر فرات راه مي‌اندازند به چه بزرگي. يا آن يكي بلند مي‌شود از آن سوي دنيا لشكر و حشر مي‌كشد مي‌آيد اين سوي دنيا و بُزش هميشه دُمش هواست، بعد گوسفند ما كه از روي چشمه مي‌پرد، داد و هوار مي‌كنند كه‌ اي ديدم- ديدم كه گوسفند شما وقتي از چشمه مي‌پريد، دمبه‌اش كمي بالا رفت. خب حالا آنها داد و هوار كنند كه چرا ما «حوزه نفوذ»مان را جمع نمي‌كنيم برايم قابل درك است، كه بالاخره هر كسي مي‌خواهد دور و برش بازتر باشد و پايش را تا هرجا خواست دراز كند، اما هر كاري مي‌كنم اين را متوجه نمي‌شوم كه چرا يك عده از بين خودمان هي چپ مي‌روند و راست مي‌آيند و مي‌گويند آقا دست و بالت را جمع كن يا «اصلا تو چه حقي داري كه حوزه نفوذ داشته باشي؟»
 يعني خوشمزه‌اش اينجا است آنهايي كه آرزوهاي باستاني و اقتدار كهن را هي در بوق مي‌كنند، بيشتر از همه مي‌گويند «تو چه حقي داري كه حوزه نفوذ داشته باشي؟» خب مگر كهن‌پرستي جنسش از جنس حوزه نفوذ نيست؟ چطور آن حق است و اين ناحق؟
اما داستان يك شاخه‌هاي ديگر هم دارد. يادتان هست اول اين يادداشت گفتم داد و بيداد همسايه ما يك جورهايي وسعت نفوذش را به رخ‌مان مي‌كشد؟ و باز يادتان هست كه ما خيلي آقا هستيم و خوب هستيم و ديگران بد هستند و ما مثل آنها با دعوا «حوزه نفوذ»مان را به رخ اين و آن نمي‌كشيم و اگر قرار است نشان دهيم حوزه نفوذمان چقدر وسعت دارد، با صداي ساز و دهل و سر و صداي عروسي، حوزه نفوذمان را نشان‌شان مي‌دهيم؟ خب براي اينكه منظورم را درست توضيح دهم مثلا همين نوروز. اين هم حوزه نفوذ است ديگر. اينكه از مرزهاي چين تا آن‌سوي آناتولي نوروز باشد، يعني حوزه نفوذ ما. خب اين را هم جدي بگيرم خب. اين را وقتي داخل خانه‌شان ساز و نقاره بزنند، آن هم همزمان از «دشت‌هاي اويغور» تا «آن‌سوي آناتولي» دارند براي حوزه نفوذ ما شادماني مي‌كنند. اين را جدي بگيريم. يك كاري بكنيم كه خودشان براي حوزه نفوذ ما و حضور ما
 ساز و نقاره بزنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون