در نكوهش ايدهآليسم
امير سيدين
1- محمدعلي سپانلو جايي ميگويد: «با سياستهاي فرهنگي دولت اصلاحات، رقم كتابهاي زير مميزي وزارت ارشاد او، سيصدودو، سه كتاب بود، اگر در دولت احمدينژاد اين رقم به بيش از 4000 نسخه كتاب رسيد. در دوره هشت ساله دولتمداري خاتمي، ما اصحاب كتاب و شعر و نثر و نشر و رسانه توانستيم كمي بهتر نفس بكشيم و اين خود مگر موهبت كمي بود؟ مگر آدمي چند تا هشت سال زندگي ميكند؟! چند تا هشت سالِ عمر مفيد. تو بگير هفت يا نهايتش هشت تا...»
همه ما دوست داريم در مدينه فاضلهاي زندگي كنيم كه در آن همهچيز همانطور باشد كه در روياهامان ميپرورانيم. آرمانشهري كه در آن نه از فقر خبري باشد نه از بيعدالتي و البته آزادي در آن موج بزند. اين ذاتا نگرش نكوهيدهاي نيست. اميد ذات حركت است. اما چنين نگاهي آنجا نكوهش ميشود كه به بياميدي و به تبع آن بيعملي بينجامد.
ميتوان همه اين ايدهآلها را در ذهن داشت، اما روي زمين زندگي كرد، با همه الزامات و مختصات آن. ميتوان تلاش كرد براي كمي بهتر زندگي كردن، براي كمي كاستن از فشارها، براي كمي آزادي، حتي براي كمي كمتر فقير بودن و مگر اينها همه، چيز كمي است؟ و مگر ما - همه ما- چند تا هشت سال زندهايم؟ اما مگر نه اينكه عرصه سياست ميدان عقلانيت است؟ اصلا مگر نه اينكه خود زندگي ميدان عقلانيت است؟ و مگر نه اينكه عقلانيت يعني تلاش براي كمي – فقط كمي- بهتر زندگي كردن؟
عملكرد دولت احمدينژاد رد پاي خود را در زندگي روزمره همه ما گذاشته است. همه ما زندگي بدتر و سختتري را تجربه كرديم. همه ما مجبور شدهايم - و ميدانيم كه مجبور شدهايم- از بخشهاي مهمي از هزينههاي زندگي بكاهيم تا هزينههاي حياتيتر زنده بودن را بپردازيم. كمي بهتر زندگي كردن ما، محصول كمي عقلانيتر حكومت كردن دولتمرداني است كه ما انتخاب ميكنيم. نه به خاطر روحاني و نه حتي به خاطر آرمانهاي بزرگ، اينبار به خاطر خودمان، به خاطر كمي بهتر زندگي كردن بايد راي داد.
2- در آخرين روز دانشجويي كه سيدمحمد خاتمي، رييسجمهور ايران بود، او در برابر دانشجوياني كه در مراسم سخنرانياش شعار «كو عمل؟ كو عمل؟» سرداده بودند و مانع سخن گفتنش ميشدند، گفت: بعد از من كساني ميآيند كه اهل عمل هستند و شما نتيجه عملشان را ميبينيد». حالا ما، همه ما كساني كه روزگاري خاتمي را به بيعملي و كندروي متهم ميكرديم، نتيجه عمل كساني كه بعد از او روي كار آمدند را ديدهايم و تاثيرات آن را در روزمره خود چشيدهايم. كساني كه از تاريخ درس نميگيرند، مجبورند آن را دوباره تجربه كنند. بياييد اينبار از تاريخ درس بگيريم.
3- اگر باور داريم كه ادامه رياستجمهوري روحاني، سبب خواهد شد تا يك نفر- فقط يك نفر- به خاطر ناتواني از بازپرداخت بدهي به زندان نيفتد؛ اگر سبب خواهد شد كه فقط يك نفر شغل خود را از دست ندهد و شرمسار خانوادهاش نشود؛ اگر سبب خواهد شد تا فقط يك نفر به آيندهاي كمي بهتر اميدوار باشد، بايد به او راي داد، و مگر اينها چيز كمي است؟
4- اين انتخابات نيز انتخاباتي سرنوشتساز به معناي واقعي كلمه است. متاسفانه كه اينگونه است. اما ميتواند گام نخست براي پاي گذاشتن در راهي باشد كه در پايان آن، هيچ انتخاباتي در اين كشور سرنوشتساز نباشد و فقط يك انتخاب باشد؛ انتخابي كه در آن، فرد منتخب مجبور باشد در چارچوبي كه مردم ميپسندند، حركت كند و نه اينكه هر انتخاب، چارچوب و راه و روشي نوين براي آزمودن در اين كشور در پي داشته باشد. طولانيترين راهها با نخستين گامها آغاز ميشوند.