ديده شدن و هستي ما
نازنين متيننيا
تمايل و خواست براي ديده شدن، بحث داغ اينروزهاي شبكههاي مجازي است. كاربرها منتظرند تا در وزارت كشور چهرهاي عجيب و غريب، شناسنامه به دست براي ثبتنام انتخابات حاضر شود تا خبرنگارها روايتش را منتشر كنند و بعد خبر و عكس دست به دست بچرخد. حتي اگر دقيق نگاه كني، برخي گروههاي خبري تلگرامي شكل تازهاي براي ارايه اخبار پيدا كردند و عكسي به همراه توضيح يكخط مينويسند كه مثلا پسربچه پنج ساله كه براي ثبتنام آمده ميخواهد پولدار شود و مادرش هم مطمئن است كه او در آينده سياستمدار بزرگي ميشود... .هجوم مردم از هر طبقه و قشري به ستاد انتخابات و ثبتنام و مقابل دوربينهاي رسانهها قرار گرفتن، كليتي است كه در بسياري از تحليلهاي سياسي و اجتماعي اين روزها به «ديده شدن» نسبت داده ميشود و از خلأ قانوني ميگويد كه به آدمها در هر سطح و طبقهاي اجازه ميدهد شناسنامه به دست به وزارت كشور بيايند. حتي در ميان كاربرها پيشنهادي مبني بر پول گرفتن ستاد از مردم براي ثبتنام مطرح شده تا اين اشتياق خوابيده شود و موج حضور اكثريتي، اقليتي شود. اما در واقعيت امر، چرايي اين عطش زيرسوال نميرود. ثبتنامكنندگان ميروند و بعد در فضاي مجازي ديده ميشود؛ نياز غريزي كه كنترلش در روزگار فعلي و ميان آسيبها و بحرانهاي اجتماعي اين روزهاي جامعه ايراني، بسيار پررنگ شده و خود اينطور افسارگسيخته و از دست رفته نمايش ميدهد. در مقابل جبههاي كه مقابل اين عطش ايستاده هم از كنترل حرف ميزند و ديوار كشيدن و ايستادن. درمان چنين آسيبي با شرط و شروط گذاشتن و ناديده گرفتن امكانپذير نيست. چون اگر اين انكار تا امروز اتفاق نميافتاد پدر جوان دختر دوسالهاش را ثبتنام نميكرد يا برادرهاي دوقلو همزمان با هم چنين عطشي را در ستاد وزارت كشور فرياد نميزدند. فارغ از هر بحث و نگاه سياسي به اين اتفاق، اصل آسيب و آنچه براي جامعه ايراني در سالهاي اخير- به خصوص هشت سال دولت گذشته- رخ داده ناديده گرفته شدن در جامعه است و حالا خودش را نشان ميدهد و با رفتارهايي كه بزهكاري و ناهنجاري نيست، اما ميتواند روايتي از زخم چركيني باشد كه در بدنه اجتماع وارد شده و حالا سر باز كرده است و ميتواند به راحتي عفونت را به باقي اعضاي بدن سرايت دهد.