• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3782 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۲۶ فروردين

رمه يا دِموس

سيد علي ميرفتاح

همچنان در نسبت سعدي و سياست مشغول بحثيم. شهريار ماكياولي كتاب ارزشمندي است، نمي‌شود در جهان امروز كسي وارد مناسبات قدرت بشود اما آن را نخواند. البته خيلي هستند كه چيزي از اسم و رسم ماكياولي نمي‌دانند، اما به كمك هوش و فراست خود همان حرف‌ها و راهنمايي‌هاي ماكياولي را درمي‌يابند. يعني براي فهم بعضي نكات مهم الزاما نبايد كتاب خواند و در آثار گذشتگان تامل كرد. منابع معرفت منحصر به خواندن و آموختن و جور  استاد كشيدن نيستند. بعضي حكمرانان اصولا جَنَم حكمراني دارند و گويي خدا اينها را ساخته كه بر سرير قدرت بنشينند. بعضي‌ها هم هستند كه اصلا به درد اين كار نمي‌خورند.حكمراني كه هيچ حتي توان چوپاني ندارند... چوپاني را دست كم نگيريد. بي‌جهت نبوده كه اغلب انبياء در كارنامه خود تجربه چوپاني دارند و از تعارف و شوخي و ذوق شاعرانه نبوده كه حكما پادشاهي را به چوپاني تعبير كرده‌اند.شايد وقتي تعبير چوپان را مي‌شنويم كمي براي‌مان برخورنده باشد. اگر حاكم چوپان است، پس «ما» رمه‌ايم، يعني مردم مي‌شوند گوسفند و زعماي‌شان مي‌شوند شبان. روي همين حساب بوده كه خداوند در قرآن مجيد به امت اسلام تاكيد كرده كه خطاب به پيامبر نگويند راعينا. ماجرا قابل تامل است. مسلمانان صدر اسلام هنوز در فهم و هضم وحي مشكل داشتند و خوب نمي‌توانستند خود را با پيامبر هماهنگ كنند؛ لذا خطاب به آن بزرگوار مي‌گفتند ما را مراعات كن. اما در لهجه محلي به جاي راعنا، زبان‌شان مي‌چرخيد به راعينا. اين عبارت را دشمنان اسلام بهانه كردند تا بگويند اينها از پيغمبرشان مي‌خواهند كه براي‌شان شباني كند؛ لذا آيه آمد كه «اي مؤمنان نگوييد» راعنا، بگوييد انظرنا. البته راعنا در عبري معني «بشنو كه هرگز نشنوي» هم مي‌دهد... اما نكته قابل تامل اين است كه هم پيروان حضرت موسي و هم امت نصارا از اينكه بره گمشده‌اي باشند كه شبان آنها را بيابد، ابايي ندارند، حتي اين نسبت را آرزو مي‌كنند. مولوي در شأن چوپاني حضرت موسي داستاني تعريف مي‌كند كه شديدا فكر آدم را به كار مي‌اندازد. همان داستان بره گمشده را مي‌گويد و به آخر قصه مي‌رسد كه موسي به هزار مشقت و خستگي در كوه و كمر آن بره را پيدا مي‌كند. اما به جاي تشر زدن و ملامت، بره را در آغوش مي‌گيرد و نوازشش مي‌كند. گفت گيرم بر منت رحمي نبود/ نفس تو بر خود چرا استم نمود؟ به تعبير مولوي خداوند وقتي اين رحم و شفقت را از چوپان مي‌بيند، با ملائك گفت يزدان آن زمان/ كه نبوت را همي زيبد فلان. يعني بابت اين شفقت و مهرباني، اين مرد لايق پيغمبري مي‌شود و لذا مصطفي فرمود خود كه هر نبي/ كرد چوپاني‌اش برنا يا صبي. اما علاوه بر پيامبران، پادشاهان نيز سوداي شباني رعيت در سر مي‌پرورانند. امروز كه دنيا عوض شده و قواعد دموكراتيك بر همه جا سايه افكنده ديگر چيزي به اسم «رعيت» وجود ندارد. ما «دموس» داريم و «پرزيدنت» در حالي كه قبلا رمه داشتيم و شبان. درك اين تغيير مهم است اما هنوز بعضي از مناسبات قديم مانده‌اند و كنار نرفته‌اند. خوب كه نگاه كنيد هنوز بعضي عادت‌هاي رمگي در دموس جا خوش كرده‌اند و بعضي رفتارهاي چوپاني هم در پرزيدنت‌ها به اقتضائات قدرت ترجمه شده‌اند. سعدي در آن مناسبات سنتي، صحبتي دارد كه بسيار شنيدني است. شهي كه پاس رعيت نگاه مي‌دارد/ حلال باد خراجش كه مزد چوپاني است/ وگرنه راعي خلق است زهرمارش باد/ كه هرچه مي‌خورد او جزيت مسلماني است...من اين دو بيت را همين فردا به اميد خدا توضيح مي‌دهم اما حرفي كه امروز مي‌خواستم بزنم اين بود كه گذشتگان حرف‌هاي درست و حسابي زياد زده‌اند. با تجربه هم مي‌شود به همان حرف‌ها رسيد و با فراست و شهود هم، دست‌يافتني‌اند اما وقتي منابع ارزشمندي مثل مولانا، عبيد زاكاني، ماكيا ولي، سعدي و... در دسترس‌مان قرار دارند نبايد به آنها بي‌اعتنايي كرد. اينها سرمايه‌هايي هستند كه مي‌توانند دنياي امروز و فردا را بهتر كنند، به شرطي كه از كتابخانه بيرون بيايند و موضوعات‌شان تبديل به مساله‌هاي نظري و عملي شوند. همين نسبت راعي و رعيت نكته مهمي است كه اگر درباره‌اش بحث شود مي‌تواند از يك طرف مردم را نسبت به تكاليف و حقوق‌شان آشنا كند و از آن طرف پريزيدنت را متفطن اين معنا كند كه قرار است دقيقا چه كاري را پيش ببرد....

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون