از كانديداهايي كه آمدهاند تا ميز انتخابات را تزيين كنند، كانديداي محبوب كدام است؟ كانديداهاي جناحها نه. چه كسي ميتواند مطالبات آن 70 درصد را نمايندگي كند؟
گفتنش سخت است.
بالاخره از آن 70 درصد 30 تا 40 درصد راي ميدهند؟
اين 70 درصد عمدتا دنبال يك زندگي بيدردسر هستند و بدون ورود به مسائل سياسي ميخواهند بدون دغدغه بتوانند كسب و كار كنند. هر كسي بتواند اميد بيشتري ايجاد كند و بيان صادقانهتري داشته باشد، آنها جذب او ميشوند.
فضاي فعلي جامعه را فضايي ميبينيد كه از دل آن يك انتخابات با مشاركت مطلوب دربيايد؟
بستگي به نوع برخوردي دارد كه در اين يكماهه ميشود. اگر فضا را تنگ نكنند و بگذارند بحثها راحتتر انجام شود و گفتمان زندهاي كه بين كانديداها هست به ساختن محيط كمك كند، مردم حتما استقبال ميكنند. مردم ميخواهند حرفها را بشنوند و اين حق آنهاست. ولي اينكه تا چه حد كمك شود كه فضا شفافتر شود، اميدوارم كسي به سراغ تخريب و بياخلاقي و اطلاعات دروغ نرود، سعي شود با شفافيت و اطلاعات صحيح به مردم آگاهي داده شود.
خير الموجودين ما چقدر شانس دارد رياستجمهورياش دو دورهاي شود؟
شانسش را خيلي بيشتر از بقيه ميدانم. به هر حال عملكرد مثبت او، نمره بزرگي براي انتخاب مجدد او از طرف مردم است.
با شناختي كه از رقباي روحاني داريد فكر ميكنيد ايام مبارزات انتخاباتي كارش آسان پيش برود يا با چالشهاي جدي روبهرو شود؟
اگر همين شرايط فعلي باشد نبايد چالش بزرگي به وجود آيد.
اگر جنس مناظرهها شبيه سال 92 باشد روحاني كار سختي ندارد؟
من بعيد ميدانم از فضاي 92 تندتر شود.
دو قطبي درست ميشود؟
بستگي به سخنرانيهاي كانديداها و طرفدارانشان در مقابل آقاي روحاني دارد.
اگر آقاي رييسي راي نياورد چه سرنوشتي پيدا ميكند؟ قاليباف چطور؟
آقاي قاليباف دفعه قبل آمد و راي نياورد. چه سرنوشتي پيدا كرد.
آن دفعه در شوراي شهري رفت كه شهردار شد اما اينبار ممكن است شهردار نشود؟ يعني جايي در ساختار ميماند و مديريت ميكند؟
با توجه به گردش كار مديريتي در كشور ما كه از هيچ استانداردي تبعيت نميكند، نگران اين مساله نباشيد!
به اعتبارآنها لطمه نميخورد؟
ما در كشور جهان سوم زندگي ميكنيم هنوز خيلي چيزها اينجا مطرح نيست!
از بين قاليباف و رييسي آيا هر دو در صحنه انتخابات ميمانند؟
به نظر من يكي از آنها خواهد ماند و با هم تقسيم كار توافقي خواهند كرد!!
مرز سياسي احمدينژاد با جريان سياسي اصلاحطلب و اصولگرا چقدر فاصله دارد؟
احمدينژاد مرزي ندارد. او دنبال احياي خودش و استفاده از فرصتهاست.
آيا او داراي يك تبار فكري است؟
تبار فكري ندارد. تيم دارد.
كنشگري احمدينژاد متعلق به خودش است يا نه؟
ايشان نمونهاي از مديريت به هم ريخته است. او مدير نيست، ولي از قماش آدمهاي زرنگ اين جامعه است.
پوپوليست خوب بودن ضريبي از كياست و سياست نميخواهد؟جامعهشناسي و روانشناسي قوي ميخواهد؟
احمدينژاد در طول اين مدت عقل سياسي پيدا كرده است. اين را نميتوان منكر شد، او دقيقا فهميده كه سمت و سوي اكثريت مردم به چه سمتي است. وقتي تحليل ميشود بيشتر از 30 تا 35 درصد جامعه اصلاحطلب يا اصولگرايان را قبول دارند و بقيه جامعه خاكستري هستند، او كاملا با اين موضوع آشناست.
لاريجاني چرا مرز سياسياش را به جريان روحاني نزديك كرده است؟
لاريجاني از مجلس دور قبل نشان داد كه خوب فكر ميكند و با دقت پيش ميرود. انتخابات 94 هم بيشتر اين مساله را برايش رو كرد. ضمن اينكه اطلاعات كاملي به عنوان يك رييس قوه از شرايط كشور دارد. از شرايط، تحليل كامل دارد. همچنين جايگاهي مثل مركز پژوهشهاي مجلس در خدمتش است. گرايش خود را به نوعي اصلاح كرده است. اظهاراتش در مجلس نيز با دورههاي قبل خيلي متفاوت شد.
در شرايطي كه بحران خلأ قدرت اتفاق بيفتد با توجه به مكانيزم و ساختار فعلي يعني نيروهاي مسلح، صداوسيما و خبرگان، احتمال تغيير ساختار هست؟
نه.
همين شكل ميماند؟ افكار عمومي واكنش خواهد داشت؟
افكار عمومي در ايران فعلا سازمان يافته نيست و ساختارها اگر قرار است اصلاح شود بايد در زمان حاضر انجام شود.
اميد به اصلاحات در دل آقاي مهندس صفايي فراهاني چقدر است؟
اصلاحات در جامعهاي مثل ما به رشد مردم وابسته است. كشورهايي كه تغييرات بنيادي داشتهاند كشورهايي بودهاند كه رهبرانشان هم به اصلاحات اعتقاد داشتهاند. ميجي در ژاپن، ماهاتير در مالزي و اوزال در تركيه كساني بودند كه به اصلاح و توسعه اعتقاد عميق داشتند.
رضا خان هم اين طور بود؟
نه. ايشان كارهاي بزرگي كرد ولي توسعه همهجانبه اصلا مورد نظرش نبود، ولي در كشورهاي فوق با سرعت زيادي اصلاحات اساسي اتفاق افتاد و ديدگاههاي جامعه اصلاح شد. مثلا مالزي، كشوري كه بيشتر از 65 سال از عمرش نميگذرد. ماهاتير شرايطي را به وجود آورد كه روزي كه خداحافظي ميكرد تا كنار برود هم مردم مالزي گريه ميكردند و هم مسوولان دولتي مالزي به معني واقعي گريه ميكردند. در طول دو دهه نهادسازي كرد و نتيجه آن را ميبينيد. 12 سال پس از او مالزي نهتنها عقب نرفته بلكه جلو هم آمده است. اين نشان ميدهد كه نهادسازيها جواب داده است. همين اتفاق را در تركيه ميبينيد. تركيه عقب نرفت. البته به شرطي كه حزب عدالت و توسعه روند قبلي را تغيير نميداد و ميگذاشت آن روند ادامه پيدا كند. اگر رهبران و مديران جامعه كمك نكنند و فكر توسعهاي نداشته باشند و پايبند به اصول توسعه نباشند، فقط بيداري مردم است كه ميتواند به اصلاح ساختار جامعه كمك كند. الان فضاي مجازي خيلي قوي شده است. قديم مردم فقط از طريق رسانههاي حكومتي خبر دريافت ميكردند. الان با ايجاد فضاي مجازي اين فضا شكسته شده است. منابع اطلاعاتي مردم گسترده شده است. آگاهي مردم خيلي بالاتر رفته است، افشاي اطلاعات هم گستردهتر شده است. ميزان افشاي اطلاعات كاملتر شده است. مردم بهروزتر و داناتر هستند. اين دانايي عملا به شرايطي تبديل ميشود كه يك شهروند هر ترفندي را نپذيرد و سعي ميكند شرايطش را تغيير دهد. حاكمان هم مجبور ميشوند چنين تحولاتي را بپذيرند. همين الان نمونهاش را در اروپاي شرقي ميبينيد. كشورهايي مثل چك، اسلواكي، مجارستان و لهستان چقدر در طول 25 سال گذشته متحول شدهاند. بديهي است مثلا بلاروس هم به طور استثنا باقي مانده است. سرعت بالا رفتن اطلاعات عامه مردم و مطالبه آنها از مسوولان در اصلاح ساختار بسيار موثر است.