عقلانيت ملي در انتخابات رياستجمهوري
مصطفي اعتزالي
اگرچه تاييد صلاحيت محمود احمدينژاد در انتخابات رياستجمهوري سال 1384 يكي از علل به قدرت رسيدن وي بود، ولي پيروزي احمدينژاد در آن انتخابات، علت ديگري هم داشت كه چيزي نبود جز تحريم انتخابات از سوي برخي از رايدهندگان. بسياري از كساني كه در سال 84 مدافع تحريم انتخابات رياستجمهوري بودند، در سالهاي 88 و 92 از راي خود برگشتند و بر ضرورت مشاركت در انتخابات تاكيد كردند؛ چرا كه انتخابات سال 84 و حتي انتخابات مجلس هشتم و مجلس نهم، به همه كنشگران و تحليلگران سياسي ثابت كرد كه مشاركت سياسي مردم ايران در انتخابات مجلس و رياستجمهوري، هيچگاه كمتر از 50 درصد نميشود؛ و هنگامي كه نيمي از واجدين شرايط راي دادن در انتخابات شركت ميكنند، دم زدن از تحريم و نتايج تحريم انتخابات، چيزي بيشتر از يك شوخي يا خيالبافي سياسي نخواهد بود. در بسياري از جوامع دموكراتيك دنيا نيز، انتخابات پارلمان يا رياستجمهوري، تقريبا با مشاركت پنجاه درصد واجدين حق راي برگزار ميشود. وقتي كه نرخ مشاركت پنجاهدرصدي واجدان حق راي، امر متعارفي در كشورهاي دموكراتيك و غير دموكراتيك جهان امروز است، بنابراين از تحريم انتخابات هيچ آبي براي مخالفان و منتقدان «وضع موجود» گرم نخواهد شد. به عبارت ديگر، تحريم انتخابات نردباني نيست كه كسي بتواند با بالارفتن از آن، به روياها و آرمانهاي سياسياش برسد. پيش از انتخابات سال 88 نيز تكنغمههايي از تحريم انتخابات در داخل كشور به گوش ميرسيد اما عيار رقابت در آن انتخابات چنان بالا گرفت كه، مطابق آمار اعلام شده، نهايتا 85 درصد واجدان حق راي در انتخابات شركت كردند. در سال 92 نيز، بسياري در واكنش به وقايع سال 88 و به ويژه از اندوه ناشي از رد صلاحيت هاشميرفسنجاني، ابتدا از ضرورت تحريم انتخابات دم زدند اما ديري نپاييد كه موج يأس پديدآمده از رد صلاحيت هاشمي فرونشست و اكثر نيروهاي اجتماعي دموكراسيخواه جامعه ايران مجاب شدند كه راي دادن به روحاني به مراتب عقلانيتر از كنار كشيدن از انتخابات و هموار ساختن راه رياستجمهوري سعيد جليلي است. در واقع جامعه ايران در سال 92 مرتكب اشتباه ويرانگر سال 84 نشد و با پرهيز از انفعال سياسي، مانع از به قدرت رسيدن كانديدايي شد كه بيشترين شباهت را به احمدينژاد سال 84 داشت. از 1384 تا به امروز، دوازده سال سپري شده است و در اين انتخابات، تقريبا هيچ جرياني در داخل كشور وجود ندارد كه در ضرورت تحريم انتخابات استدلال كند. در اين مدت، تحول مهم ديگري هم رخ داده است: ممانعت قانوني از حضور احمدينژاد در انتخابات رياستجمهوري. اگر در سال 84 تاييد صلاحيت احمدينژاد از سوي شوراي نگهبان و انفعال سياسي نيروهاي اجتماعي ناراضي از عملكرد اصلاحطلبان در دوران هشتساله اصلاحات منجر به رياستجمهوري احمدينژاد شد، اكنون نه صلاحيت احمدينژاد براي نشستن بر كرسي رياستجمهوري تاييد ميشود، نه هيچ چهره يا جريان سياسي و فكري برجستهاي در داخل كشور بر طبل تحريم انتخابات و انفعال سياسي جامعه در قبال مسئله مهم تعيين رييسجمهور ميكوبد. به نظر ميرسد در اين دوازده سال، تجربه سياسي حكومت و جامعه توامان افزايش يافته است. در كلمات مولا علي(ع) آمده است: العقل حفظ التجارب. عقل جمع تجارب است. كسي كه انبان وجودش سوراخ است و از آزمودههايش درسي نميآموزد، تجاربش چنانند كه گويي اساسا رخ ندادهاند. چنين شخصي (حقيقي يا حقوقي)، اگرچه تجربههايي را از سر گذرانده است اما با شخص نامجرب تفاوتي ندارد. تجارب آدمي، مبناي عقل اوست و جمع تجربهها، عامل افزايش عقل است. عقل، چنانكه در روايات ديني توصيف شده، مثل ايمان است. يعني زيادت و نقصان ميپذيرد. در روايات اسلامي آمده است كه «الايمان يزيد و ينقص». چه درك شهودي، چه تجارب روزمره و چه علوم جديد (از قبيل روانشناسي و روانپزشكي و...) مويد اين حقيقتند كه عقل هم كم و زياد ميشود. گاه بيشتر ميشود و گاه كمتر. در كودكي عقل ما كمتر است و سپس بيشتر ميشود و در پيري باز رو به كاستي ميگذارد. گاه نيز عاقلي به بيماري زوال عقل (آلزايمر) مبتلا ميشود و مهمترين سرمايه انسانياش را از دست ميدهد. خلاصه اينكه تا وقتي توان تعقل در كار است، بايد از تجربهها آموخت. از تجارب سياسي كه به نحو اولي بايد آموخت؛ چراكه سياست با گوشت و پوست و خون آدمي سر و كار دارد و مثل هواست كه اگر آلوده شود، نفس كشيدن را هم دشوار ميكند. در آستانه دوازدهمين انتخابات رياستجمهوري، به نظر ميرسد عقلانيت سياسي در ايران به مراتب بيش از يك دهه قبل شده است. ديگر هيچ مشهور و محبوبي از تحريم انتخابات دم نميزند و مردم را به انفعال سياسي فرانميخواند، رشد عقلانيت سياسي در هر دو سطح دولت - ملت را بايد به فال نيك گرفت.