نقل يك خاطره بعد از مرگ
نازنين متيننيا
يكي از مهمترين افتخارات عباس كيارستمي در زندگي حرفهاي، بدهكار نبودن به هيچ سازمان و نهاد دولتي بود. ميگفت شايد من تنها كارگردان سينماي ايران هستم كه نه تنها به سازمان سينمايي، بنياد فارابي و... بدهكار نيستم كه حتي كانون پرورش فكري كودك و نوجوان هم مبلغي به من بدهكار است... اين را ميگفت تا توضيح دهد كه چطور اينهمه سال از پس گذر روزگار و اتفاقهايي كه براي او رخ داده و هميشه نه تنها در معرض ناخشنودي مديران فرهنگي بوده كه حتي برخي سينماگران هم معناي ديگري جز همكاري را براي او ساختهاند و زندگي حرفهاي سختش را سختتر كردند. اما افتخار ميكرد به مستقل بودن و تلاش هم نميكرد كه اين استقلال را نمايشي براي مظلومنمايي خود ببيند و شبيه به خيليها كه عادت به بغض و مظلومنمايي و گرفتن بودجههاي كلان براي فيلمهاي درجه اول دارند، مسير خود را هموارتر كند. اين جمله كيارستمي هم در همان روزهايي كه زنده بود، به چشم خيليها نيامد. اكثريت به جملهاي به اين مهمي كه از ذات مجرد، مستقل و پاكسرشت كيارستمي ميآمد توجه نكردند. اما حالا روزگار چرخيده و عباس كيارستمي هم نيست. حالا وقت آن است كه هركسي درباره او حرفي بزند و حتي از دوستداشتن و دلتنگي براي كارگرداني بگويد كه سالهاي سال ناديده گرفته شد و... مثال بارز اين اتفاق، خاطرهاي است كه عزتالله ضرغامي بعد از اينهمه سال تعريف كرده. خاطره از پخش بياجازه «طعم گيلاس» در رسانه ملي دوران مديريت او و تشكر كيارستمي بابت اين اتفاق. ضرغامي در اينستاگرامش اين خاطره را نوشته و بعد از سالهاي سال و در شرايطي كه ديگر پست مديريتي در رسانه ملي ندارد و فرصتي براي جبران به آنچه بر فيلمساز مستقل ايران رفت، ميگويد كه اگر كيارستمي ميخواست، حاضر بود 50 ميليون به او بدهد. اما كيارستمي فقط تشكر كرده و ديگر هيچ... روايت چنين خاطرهاي در روزهايي كه پر از اما و اگرهاي مختلف سياسي است، بازخواني روشها و شيوههايي است از برخورد با چهرههايي كه تا وقت زندگي و سازندگي، ديده نميشوند و بعد از مرگ و زماني كه بسيار دير شده و از دست رفته، به چشم ميآيند.