مجري يا وقت نگه دار؟!
حميد كارگر
نخستين دور از مناظرههاي زنده دوازدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري برگزار شد. فارغ از شكل و محتواي سخنان نامزدها، كاركرد مجري اين چالش انتخاباتي چه بود جز نگه داشتن وقت و انجام قرعهكشي؟!
چند روز قبل از برگزاري اين مناظره نقل قولي از حسامالدين آشنا موجب ايجاد حرف و حديثهاي فراوان در رسانهها شد و تعبير رانده شده بر زبان او درباره بايدهاي مجريان چنين جلساتي، به حربهاي براي نفي و كوبيدن ستاد انتخاباتي رييسجمهور تبديل شد اما كنه سخن او اينك هويدا است.
آشنا گفته بود مجريان مناظرهها بايد آنچنان باشند كه نامزدها از آنان بترسند، كه پاسخهايي حاشيهساز شنيد و كسي به اصل سخن او توجه نكرد. شايد با نمونه آوردن از آنچه در آن سوي آبها ميگذرد بهتر بتوان سخن گفت.
برنامههاي گفتوگو محور تلويزيوني يا راديويي در رسانههاي نامدار دنيا جايي ويژه دارند و سياستورزان نيز در كنار ورزشكاران و هنرپيشگان مهمانشان ميشوند. در چنين برنامههايي كه «تاك شو» يا «هارد تاك» نيز خوانده ميشوند، مجري نقش اصلي را دارد و مهمان يا مهماناني را براي گپ و گفت و به چالش كشيدن فراميخواند. برنامه پر سابقه «لري كينگ» آنچنان دوام يافت كه لقب «پادشاه گفتوگو» را برايش به ارمغان آورد. او ساده و صميمي با بند شلواري كه هميشه روي پيراهنش نمايان است، در برابر مهمانش مينشيند و مصاحبهاي دلچسب و گيرا ارايه ميكند.
گپ و گفتهاي «اپرا وينفري» هم آنچنان ادامهدار شدهاند كه عنوان «ملكه گفتوگو» را به اين بانوي رنگين پوست هديه كردهاند. ملكهاي كه برنامههايش در شمار پرطرفدارترين برنامههاي تلويزيوني امريكاست. گفتوگوهاي «مايك والاس» در برنامه نامدار و پردوام «60 دقيقه» در شبكه سيبياس نيز جايي خاص و هواداراني پرشمار دارد. از مصاحبههاي چالشبرانگيز گزارشگر ايرانيتبار ايالات متحده، «كريستين امانپور» نيز نميتوان بياشاره گذشت. گفتوگوهايي كه اغلب حرف و حديثهايي براي سياستورزان در پي ميآورد. و البته برخي صاحب منصبان ايراني نيز در برابر برخي از اينان نشستهاند و به چالش كشيده شدهاند.
در ايران چند برنامه گفتوگو محور چالشي و پردوام را ميتوان برشمرد؟ به جرأت ميتوان گفت كه هيچ! چنين برنامههايي هيچگاه در ايران ما پاگير و پردوام نشدهاند.
چنين برنامههايي اغلب از ايجاد چالش و گفتوگوهاي سخت دورند يا پس از پيدايش، دوام چنداني نمييابند. در همين سالهاي اخير كم نداشتهايم چهرههايي چون محمدرضا شهيدي فر، رضا رشيدپور، مرتضي حيدري، فرزاد حسني و... كه هريك در دورهاي و در برنامهاي خاص، گپ و گفتهايي جذاب و چالشي را پي افكندهاند و خيلي زود يا با توقف برنامه رو به رو شدهاند يا برنامهشان از جدل و پرسشهاي سخت تهي شده و جذابيت خود را از دست داده است.
از اين روست كه نميتوان «تاك شو»هاي ايراني را با نمونههاي غربي سنجيد كه به گفته مولوي:
زين عصا تا آن عصا فرقي است ژرف / زين عمل تا آن عمل راهي شگرف
وقتي رسانهاي نامدار، برنامهاي پرهوادار و گفتوگوكنندهاي آسوده خاطر و كارآزموده در اختيار نداشته باشي، چگونه ميتوان رييس دولتي يا سياستورزي را در برابر نشاند و به چالش كشيد؟ طبيعي است كه سياستمدار ما از نشستن در برابر چنين مجرياني هيچ واهمهاي ندارد.
سوي ديگر اين ماجرا نيز به بيرغبتي راديو و تلويزيون ما به شنيدن پيام ديگران باز ميگردد. متوليان صدا و سيما يكسره دنبال ابلاغ پيام خود به ديگرانند و هيچ رغبتي به دريافت و انتشار پيام ديگران ندارند مگر آنكه از فيلترهاي گوناگون و دروازهبانيهاي خاص بگذرد. طبيعي است كه در چنين فضايي فقط كليشههاي بيدردسر ميدان مييابند و خبري از چالش و جنجال نخواهد بود.
به گمان من آشنا در پي بيان اين معنا بود اما از لفظي بهره برد كه باطن سخنش را به حاشيه راند و اجراي نخستين مناظره نيز نشانگر همين نكته بود.
آشكار نبود مجرياني كه در استوديويي ديگر كنار هم نشستهاند چه كاركردي دارند و چرا بدون ارايه تحليلهاي جذاب، صرفا به خواندن متنها و واگويه عبارات كليشهاي بسنده ميكردند. گويي با اين اجراهاي خشك و رسمي فقط در نقش «آنتن پر كن» نشانده شده بودند.
مرتضي حيدري نيز به يك وقت نگهدار و مسوول قرعهكشي تنزل مقام يافته بود كه هر فرد ديگري نيز از پس اين كار بر ميآمد و نيازي نبود صدا و سيما يكي از مجريان خوب خود را هزينه چنين رويكردي كند. هنوز ميتوان با هوشمندي بر جذابيت مناظرهها افزود.