او وكيل ملت است
جواد دليري
روز 29 ارديبهشت ماه را بايد به خاطر سپرد. درتاريخ زندگي ملتها، برخي روزها ديگرگونهاند؛ مثل ساير روزها نيستند و جنسشان متفاوت است. همه ملتها از اين روزها دارند؛ مثل ملت ما و مثل اين روزها: 12 بهمن 1357، سوم خرداد 1360، 14 خرداد 1368، دوم خرداد 1376، 22 خرداد 1392، 21 دي 1395. هر يك از اين روزها براي مردم ايرانزمين پر ازشكوه، افتخار، خاطره، درد و اميد است. جمعه 29 ارديبهشت ماه 1396هم به يكي از روزها تبديل شد؛ روزي كه همه ملت آمدند تا دوباره حسن روحاني را تكرار كنند و نگذارند او تنها رييسجمهور تكدورهاي ايران شود. آمدند تا با انتخاب آخرين رييسجمهور ايران در قرن 14، راه آينده كشور را انتخاب كنند. اين انتخابات هم تمام شد با همه تلخيها و شيرينيهايش، زخمزبانها و مهربانيهايش، اقوال و افعال و شعارها و عملها ودرشتگوييها و... تغيير و تبديل دولتها در ايران، همانند جوامع ديگر، پديدهاي مهم و موثر محسوب ميشود. تولد هر دولتي اميدها و آرزوهايي را در دلها مينشاند و چشماندازي را پيشچشمها ميگشايد و تغييرات و فعل و انفعالاتي در عرصههاي سياسي ـ اقتصادي جامعه به بار ميآورد. هيچ فرد، گروه و قشري نيست كه از اين «امر سياسي» تاثير نپذيرد. از زماني كه تشكيل دولتها بر الگو و اسلوب دموكراتيك مبتني شده، اهميت و ارزش اين رويداد دوچندان شده است. امروز شيخ حسن روحاني كه بار اصلي انتخابات را بر دوش كشيد، دوباره با راي 24 ميليوني خود و پشتوانه حضور 42 ميليوني مردم رييسجمهور اسلامي ايران تا سال 1400 شد و به گفته خودش «او رييسجمهور صددرصدي» مردم و «وكيل شايسته ملت» است. اينك «بازي انتخاب» در واپسين دقايق جمعه 29ارديبهشت به پايان رسيد. سحرگاه شنبه 30ارديبهشت رفاقت جاي رقابت راگرفت هر چند در پس آن جدال برسر «تاويل راي مردم» آغاز گشته است. به تجربت آموختهايم كه «بازي تاويل» اگر مهمتر از «بازي انتخاب» نباشد، اهميتش كمتر از آن نيست. پس، روحاني در گام نخست نبايد اجازه دهد راي مردم به ناروا تفسير شود يا به بيراهه برود. وظيفه منتخب مردم است كه از اين راي و حماسه پاسداري كند؛ پاسداري از تحريف و تاويلهايي كه ممكن است اين آب زلال را هرزآب كند. اينچنين ديروز اودر نخستين سخن با مردم پس از انتخابات قدرتمدارانه ايستاد و بر عهدش با مردم متعهدانه اصرار ورزيد. او اما بايد گامهايي ديگر بردارد. روحاني ابتدا بايد با توجه به اتمام فضاي انتخابات، يكبار ديگر در همين ايام شعارها و وعدهها و برنامههايش را شفاف و روشن با مردم در ميان بگذارد تا در روزها و ايام آتي كسي نتواند از آنها به ناروا بهرهبرداري كند. روحاني ميداند كه رقيب او يكسوم آرا را به دست آورده است. هر چند كه تمام آن آرا متعلق به پايگاه سياسي و فرهنگي ابراهيم رييسي محاسبه نميشوند؛ چراكه تعداد بيشماري از ناراضيان و معترضان به عملكرد روحاني و نيز طيف غيرسياسي و توده مردم روستايي و حاشيهنشين، جذب وعدههاي رييسي شده بودند. توجه به اين بخش جامعه براي بازگرداندن آنها به دامان دولت اعتدال و نيز توجه به اقشاري كه براي وعدههاي جديد به دولت روحاني راي دادند، ضروري است. مثلا نزديك به 50 درصد مردم مشهد همتراز هواداران نامزد ديگر به روحاني راي دادند؛ روحاني بايد به سرعت به خواسته آنان جامه عمل بپوشاند و در عمل اين اهتمام را نشان دهد و كوتاه هم نيايد. در گام دوم، روحاني بايد در ستاد عملياتي و اجرايي خود و نيز در كابينه دولتش يك خانهتكاني مناسب و اساسي متناسب با ضعف و قوتها انجام دهد. بدون شك، در سال آخر دولت يازدهم و ايام نزديك به انتخابات براي شخص روحاني مشخص شد كه ضعفهايي در ستاد عملياتي و اجرايي دولت وجود دارد كه مانع از بيان دستاوردها و اجراي كامل برنامهها و نيز ارتباط ناقص با توده مردم شده است. در گام سوم، روحاني بايد براي منتقدان و رقيبان خود (البته نه تخريبگران) حساب ويژهاي باز كند و حتي ميتواند دستيار يا مشاوري ويژه براي شنيدن صداي مخالفان داشته باشد. اين امر قطعا به شعار او كه يك دولت صد درصدي است و نيز به افزايش و تحكيم وحدت ملي در ايران امروز، كمك خواهد كرد. البته بايد بين تفكيك و تخريب تفاوت قايل بود. همانها كه هنوز در رقابت انتخاباتي سير ميكنند و حتي اورا تهديد ميكنند. ديروز ارگان مطبوعاتي نامزد انصرافي انتخابات دوازدهم، روحاني را چنين تهديد كرد: «دولت دوازدهم بايد منتظر تجمعات بيشتري از اين نوع باشد (تجمعات كارگري و اقتصادي همچون تجمع معدن گلستان)» نغمههاي يأس و ابهام در حالي فضا را آكنده است كه دو اصل كارآمدي و اصلاحپذيري پايههاي اعتماد عمومي مردم به كل نظام سياسي را تشكيل ميدهند. در اين نكته نخبگان درون و بيرون نظام اتفاق نظر دارند كه مشروعيت حال و آينده نظام از جهات زيادي بستگي به اثبات كارآمدي و احياي انگيزههاي كمفروغ اصلاحطلبي دارد. روحاني ميتواند با جهتگيري دولت و چيدمان كابينهاش، اصلاحطلبي و اصلاحطلبان غير راديكال را عملا و در حدي فراتر از دولت يازدهم، به درون ساختار قدرت در نظام جمهوري اسلامي بازگرداند تا كارآمدي و اصلاحپذيري كل سيستم سياسي در ايران كنوني، تحقق يابد و تاييد شود. اگر اين نكته را بپذيريم كه تحقق كارآمدي و احياي اصلاحطلبي به سود ملت ايران و نظام سياسي برآمده از اين ملت است، در اين صورت، نقش نخبگان، از اين پس، بسيار حساس و كليدي تلقي ميشود؛ چراكه نخبگان، صاحبان قرائتها و تاويلهايند، نخبگان ميتوانند قرائتي وفادار به واقعيت را بر كرسي قدرت بنشانند و از مصادره آراي مردم ممانعت كنند. در اين انتخابات، ابتدا اعتماد عمومي خدشهدار شد. آنچه سرمايه اجتماعي خوانده ميشود مورد تهديد قرار گرفت. در مناظرههاي انتخاباتي، برخي نامزدها با رفتار و سخنان خود جامعه را دوقطبي كردند، كه امروز وظيفه رييسجمهور اين است كه به درمان اين درد بپردازد. از سوي ديگر راي چشمگير مردم به حسن روحاني يك اعتماد و اميد است كه مردم به امانت در اختياراو قرار دادند. روحاني نبايد بگذارد اين سرمايه ارزشمند خدشهدار شود.