عمادالدين باقي:
امام علي را به مثابه الگو بشناسيم نه ابزار
مراسم شب قدر بيستوسوم ماه رمضان از سوي انجمن اسلامي مهندسين در حسينيه جماران برگزار شد. در اين مراسم عماد الدين باقي بر پيروي از شيوه حكومتداري حضرت علي به عنوان الگو تاكيد كرد. وي با تاكيد بر اينكه علي بيشتر به عنوان ابزار استفاده شده است نه الگو، اظهار كرد: اين مطلب پاسخي به اين سوال هم هست كه چرا با وجود داشتن كلمات او اما سنت فكري و عملي ما مسير ديگري را پيموده است. او همچنين تصريح كرد: ما علي را در يك دوره صرف منازعات فرقهاي شيعه و سني كرديم و در يك دوره صرف انقلابيگري و در زماني صرف سوسياليسم. اما اگر او با همه ابعادش شناخته ميشد و بنابر اين بود كه از او بياموزيم و انديشهاش را بشناسيم و گامي فراپيش نهيم راه ديگري ميرفتيم. بخشي از سخنراني اين فعال سياسي را در زير ميخوانيد:
نه قرآن را، نه علي و نه حسين را و نه مسيح و نه موسي را نبايد به ابزار تبديل كرد. روش استفاده ابزاري تازگي ندارد. قرآن را سر نيزه كردن، همان ابزاري است كه «امام علي الگو» را قرباني كرد. در جنگ صِفين كه در صفر37 هجري رخ داد و دو سپاه صفآرايي كردند، سحرگاهان كه هوا روشن شد ياران علي ديدند در مقابل آنها قرآنها را بر سر نيزه كردهاند و ميگويند روي هم پانصد قرآن را بر نيزه آويخته بودند. لشگر علي گفتند بايد به كتاب خدا پاسخ گوييم. علي گفت اينان اصحاب دين و قرآن نيستند. اين قرآنها را جز براي شما سرنيزه نكردهاند. اما مهم اين است كه با وجود علي و با وجود اين قرآن ناطق، اين حيلتي بود كه اثر كرد و همواره اين استفادههاي ابزاري اثر ميكنند مگر اينكه مردم آگاه و هوشيار باشند و معيارها را بشناسند و فريب نان و دين ابزاري را نخورند. قرآن سرنيزه كردن تمام نشد و هنوز به اشكال ديگري ادامه دارد. خود امام عليه السلام چند شاخص ارايه ميدهد.
1- يكي كرامت انساني است كه در نهجالبلاغه فراوان ديده ميشود. چون اخيرا كتاب سريالي «مدرسه اجتهاد» منتشر شده كه شماره جديد آن درباره كرامت انسان است و مطالبي درباره كرامت انسان از ديدگاه قرآن و از ديدگاه امام علي دارد، اين بند را توضيح نميدهم و به آن كتاب ارجاع ميدهم.
2- ديگري آنجاست كه در جريان جنگ جمل مردي از صحابه اميرالمومنين سخت در ترديد قرار گرفته بود. او دو طرف را مينگريست. حق و باطل را با معيار شخصيتها نميتوان شناخت بلكه برعكس بايد شخصيتها را با حق بسنجي. نخست حق را بشناس كه اهل حق را خواهي شناخت و باطل را بشناس كه اهل باطل را خواهي شناخت. امام نميگويد چون من وصي پيامبرم، يا من حاكم و ولي امر تو هستم برحق هستم يا بايد از من اطاعت كني. نميگويد كه در بحبوحه جنگ چه وقت اين نوع سوال كردنهاست، بلكه در همين شرايط با او برخورد اقناعي ميكند، معيار ارايه ميدهد تا او خودش تشخيص دهد.
3- يكي ديگر از شاخص اين است كه امام (ع) به زمامدار ميگويد... تملق را و متملقان را از خودت دور كن و ترشرويي مردم را تحمل كن و با آنها متواضع باش.
در ضمن اگر از برخي درشتي ديدي، يا كسي از آن شاكيان و ستمديدگان و گرفتاران، به خوبي سخن گفتن نميدانست و الفاظ مناسب يا روشن به كار نميبرد تحمل كن و به روي خود نياور. با آنها ذرهاي بدخلقي و تكبر نكن تا خداوند درهاي رحمت خويش را به روي تو بگشايد». با اين معيار اگر كسي از علي دم بزند ولي رفتارش مغاير با اين شاخص باشد ترديد نبايد كرد كه دم زدن او از علي ابزاري است نه الگويي.
4- اما من ميخواهم به شاخص مهم ديگري اشاره كنم و آن رفتار امام علي با دشمنان است. نميگويم رفتار با مخالفان چون رفتارش با مخالفان داخلي كه جز بردباري نبوده است. در مسجد و در سخنرانى على پارازيت ايجاد مىكردند ولي آنها را بازداشت و زنداني نميكرد. روزى اميرالمومنين بر منبر بود. مردى آمد و سوال كرد. على(ع) جواب داد. يكى از خوارج از بين مردم فرياد زد: «قاتلهالله ما افقهه» (خدا بكشد اين را، چقدر دانشمند است!). ديگران خواستند متعرض اين شخص شوند اما على فرمود رهايش كنيد، او كاري نكرده و فقط به من فحش داده است. يا در زمان ديگري وقتي او بر منبر بود زني از قوم بني عبس آمد و گفت يا اميرالمومنين سه چيز است كه دلها را به وسواس، آشفته ميدارد علي گفت آن سه كدامند؟ آن زن گفت. يكي آنكه به حكميت رضا دادي. دوم آنكه به حقارت گراييدي و سوم اينكه چون بليهاي آمد بيتاب شدي.
امام برافروخت و گفت واي بر تو. تو يك زني. برو در خانهات بنشين. زن هم جواب داد نه به خدا جز در سايه شمشير نخواهم نشست. تاريخ نشان نميدهد كه علي هيچ برخورد ديگري با اين زن انجام داده يا مزاحمتي براي او ايجاد كرده باشند. اين روايت البته از نشانههاي آزادي زنان در حكومت علي هم هست. كساني كه در پي حقوق زنان و آزادي زنان هستند به اين خبر توجه كنند. اما من ميخواهم درباره رفتار با دشمن مسلح او سخن بگويم. اينكه حقوق دشمنانش كه در جنگ كشته ميشدند از بيتالمال قطع نميكرد و اجازه نميداد به خانوادههايشان آزاري برسد و حقوقشان ناديده گرفته شود هم بحث من نيست.
درباره امام علي همه ميدانيم او با دشمناش چگونه رفتار ميكرد اما دو چيز ما را ملزم به يادآوري ميكند اول اينكه وقتي پارادايم انقلابي آمد وجوه انساني علي را فراموش كرده و يكسره از اينكه او يك سوسياليست انقلابي بود، جنگاور بود، با ناكثين و قاسطين و مارقين ميجنگيد، زاهد بود و نان جويين و نان خشك و خرما تناول ميكرد گفته ميشد و انسانگرايي وشفقت علي رنگ ميبازد چنانكه درباره حسين(ع) به اقتضاي نيازهاي عصر انقلاب از او امام انقلاب و جنگ پارتيزاني ساختيم و او را مظهر جنگ و امام حسن(ع) را مظهر صلح كرديم. يك عنصر انقلابي دنبال مبارزه و فداكاري و قهرماني و سرنگوني قدرت حاكم است.