چرايي قبول يك قطعنامه
علي شكوهي
قبول قطعنامه 598 ميتوانست موجب بروز اختلاف در داخل نيروهاي سياسي كشور و تشديد شكاف ميان مردم و مسوولان شود. دليلش اين بود كه سران نظام تا آن مقطع بر تداوم جنگ اصرار داشتند و حتي آرمانهايي مانند «رفع فتنه در عالم» را هم به اين جنگ گره زده بودند. حال با پذيرش قطعنامه و قبول آتشبس و تن دادن به صلح طبعا مسوولان بايد پاسخگو باشند كه چرا چنين تصميمي گرفتند و اگر اين تصميم درست بود پس چرا قبلا تن به اين راهحل ندادند؟ در واقع قبول قطعنامه ميتوانست دستگاه فكري رزمندگان و نيروهاي انقلابي را دستخوش تحول كند و پرسشهاي بنيانافكن را برجسته سازد. به همين دليل ماجراي قبول قطعنامه بايد به شكلي هدايت و اداره ميشد كه موجب ظهور اختلاف در درون نظام نشود.
بعد از تصويب قطعنامه 598 در شوراي امنيت سازمان ملل و تن ندادن ايران به آن، فشارهاي زيادي عليه ايران ايجاد شد و حمايت علني از عراق در دستور كار قرار گرفت و دست صدام در استفاده از سلاح شيميايي باز شد و از آن پس شكستهاي زيادي را تجربه كرديم. با تغيير شرايط جنگ، مسوولان به اين نتيجه رسيدند كه بايد جنگ را با يك محمل مقبول جهاني كه قاعدتا قطعنامه 598 بود، به اتمام رساند. آيتالله هاشمي پيشنهاد كرد كه اين كار را او انجام دهد تا نتايج اين تصميم بزرگ متوجه امام خميني نشود اما حضرت امام گفتند كه اين كار را خودشان بايد به انجام برسانند و اين كار خودم است. بعد از اين مرحله مساله قبول قطعنامه به شكلي مديريت و هدايت شد كه موجب ايجاد شكاف بين مسوولان و بين مسوولان و رزمندگان و بين مردم و مسوولان نشود و اين كار واقعا فقط از امام بر ميآمد.
روش امام در اين ماجرا مهم بود. ايشان چند نكته را مورد توجه قرار دادند:
اول- امام اعلام كرد كه با توجه به تغيير شرايط تن به قبول قطعنامه داده است و اين هم تكليف جديد است همانگونه كه تا قبل از اين جنگيدن تكليف بوده است: «و اما در مورد قبول قطعنامه كه حقيقتا مساله بسيار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصا براى من بود، اين است كه من تا چند روز قبل معتقد به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجراى آن مىديدم، ولى به واسطه حوادث و عواملى كه از ذكر آن فعلا خوددارى مىكنم و به اميد خداوند در آينده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى كارشناسان سياسى و نظامى سطح بالاى كشور، كه من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم، و در مقطع كنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى دانم».
دوم- امام خميني تاكيد داشتند كه قبول قطعنامه به معناي پايان مساله جنگ نيست و در مقابل دشمنان بايد هوشيار باشيم: «اكيدا به ملت عزيز ايران سفارش مى كنم كه هوشيار و مراقب باشيد، قبول قطعنامه از طرف جمهورى اسلامى ايران به معناى حل مساله جنگ نيست. با اعلام اين تصميم، حربه تبليغات جهانخواران عليه ما كند شده است، ولى دورنماى حوادث را نمىتوان بهطور قطع و جدى پيشبينى كرد و هنوز دشمن از شرارتها دست برنداشته است و چه بسا با بهانهجوييها به همان شيوههاى تجاوزگرانه خود ادامه دهد. ما بايد براى دفع تجاوز احتمالى دشمن آماده و مهيا باشيم».
سوم- امام براي كنترل فضاي سياسي كشور بهخصوص در مقابل تندروي برخي افراد تاكيد داشتند: «در مقطع كنونى بهطور جد از همه گويندگان و دستاندركاران و مسوولان كشور و مديران رسانهها و مطبوعات مىخواهم كه خود را از معركهها و معركهآفرينيها دور كنند و مواظب باشند كه ناخودآگاه آلت دست افكار و انديشههاى تند نگردند و با سعه صدر در كنار يكديگر مترصد اوضاع دشمنان باشند. در اين روزها ممكن است بسيارى از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بايدها و نبايدها كنند. هر چند اين مساله به خودى خود يك ارزش بسيار زيباست، اما اكنون وقت پرداختن به آن نيست».
چهارم- از نكات مهمي كه در آن شرايط امام خميني بر آن تاكيد كردند استقلال سياسي ايران در اتخاذ اين تصميم مهم بود: «نكتهاى كه تذكر آن لازم است اينكه در قبول اين قطعنامه فقط مسوولان كشور ايران به اتكاى خود تصميم گرفتهاند و كسى و كشورى در اين امر مداخله نداشته است».
اين موارد را ميتوان از دل سخنان و پيامهاي امام خميني(ره) استخراج كرد تا معلوم شود كه شيوه مديريت ايشان در آن بحران چگونه بوده است. امام خميني در آن شرايط اجازه نداد كسي به بهانه يافتن دلايل قبول قطعنامه به جان مسوولان و خادمان نظام بيفتد و آنان را متهم كند. ايشان مسووليت همه جنگ و صلح را برعهده گرفتند و اينجور نبود كه مثلا مسووليت جنگ را خودشان برعهده بگيرند و صلح را تحميلي جلوه داده و مسووليت قبول آن را بر دوش مسوولان قرار دهند. امام حتي يكبار هم نسبت به صداقت و دلسوزي و خيرخواهي مسوولان ارشد نظام و فرماندهان نظامي ابهام و سوال ايجاد نكردند در حالي كه ميتوانستند از خود يك چهره انقلابي بسازند و همه مسووليت شكستها و ناكاميها را متوجه ديگران كنند. امام خميني در آن شرايط تاكيد داشتند كه مصلحتانديشي براي نظام را بايد پاس داشت و به خاطر شعارهايي كه قبلا بيان كرديم، نميتوان از تن دادن به مصلحت تازه براي نظام طفره رفت. به همين دليل ايشان به همه تاكيد كردند كه اولا به مسوولان اعتماد داشتند و پيشنهاد قبول قطعنامه براي آنان هم تلخ بود و ثانيا ما همانگونه كه در جنگ جدي بوديم اكنون در صلح هم جدي هستم و ثالثا تندروي احتمالي برخي را تحمل نميكنند و با آن برخورد خواهند كرد. پايان