سوزان صفانيا تا مقطع فوقليسانس در ايران تحصيل كرده و سپس يادگيري را در زمينه هنرهاي اجرايي و طراحي حركت در دانشكده هنرهاي اجرايي كشور اتريش ادامه داده است. اين هنرمند جوان در نمايش «مفيستو» مسووليت طراحي حركت بازيگران را در كنار كارگردان برعهده داشت كه نتيجه خوبي به همراه آورد. صفانيا خودش نيز در مقطعي از نمايش روي صحنه حاضر شد و همين زمان اندك كافي بود تا نشان دهد از كيفيت خوبي در زمينه تخصصياش برخوردار است.
زمان تحصيل در اتريش حتما نمونههايي از اجراي «مفيستو» ديدهايد. آنجا چطور اجرا شد؟
من يك نمونه ديدم ولي از آنجا كه در دانشكده هنرهاي اجرايي تحصيل ميكردم با اجراهاي مدرنتري مواجه بوديم. بيشتر به سمت اپرا حركت ميكرد و اگر به صورت نمايشهاي مرسوم روي صحنه ميرفت ايدههاي خيلي نويي داشت. تمركز بيشتر روي گروه كر و اجراگران بود. رويكرد دكتر دلخواه هم برايم جالب بود و گرچه مثل هر همكاري گروهي ديگري ابتدا اختلافنظرهايي وجود داشت ولي طي جلسههاي تمريني مداوم برطرف شد و رفتهرفته اتفاق نظر به وجود آمد.
چرا اصلا اين همكاري را پذيرفتيد؟
دليل اصلي اين بود كه من در اتريش تحصيل كردم و اين متن براي هنرمندان آنجا بسيار آشنا است. از طرفي اين متن منبع فوقالعادهاي از اطلاعات است و دريافت شناخت بيشتر دربارهاش هم به مطالعه زيادي نياز دارد. در مقاطعي هم كه به اطلاعات بيشتر نياز داشتم از دكتر دلخواه كمك ميگرفتم.
وقتي بحث هنر اجرا و نمايشنامه مفيستو مطرح ميشود ما به ياد اجراهاي درخشان مدرن از اين متن ميافتيم. اجراهايي كه روي ژست و فيگور بازيگران يا جنبههاي موزيكال كار تاكيد زيادي داشتند. اما اينجا خيلي با فرم مدرني مواجه نيستم.
مخالفم، چرا؟ به اين دليل كه ما نمايشنامهاي كار ميكنيم كه در دنيا بارها به صحنه رفته ولي ما با يك عده هنرمند جوان ايراني مواجه هستيم. شايد من يا شما فيلم اجراهاي درخشان از اين متن را ديده باشيم ولي الزاما قرار نيست گروه درگير آن تجربهها باشد. اما ميخواهم بگويم اطمينان داشته باشيد تا حد امكان روي جزييات كار شده است. ما حتي در زمينه راه رفتن بازيگرها يا حتي برداشتن يك ظرف از روي ميز مدتها تمرين كرديم. قصدمان هم نزديك شدن به فرهنگ آلمان در رفتار و منش بود؛ چيزي كه متن طلب ميكرد. اگر موفقيتي ديده ميشود حاصل تلاش همه بازيگران براي نزديك شدن به وجود كاراكترها بود. متاسفانه بازيگران در تئاتر ما چندان به جسم خود اهميت نميدهند يا اصلهاي ابتدايي مانند آسيب نزدن به بدنشان را رعايت نميكنند. گاهي شاهد اجراهاي مبتني بر بدني هستيم كه بازيگر در آن از سقف فرود ميآيد يا به داخل چاه ميپرد، بدون آنكه جزييات ايمني رعايت شده باشد. اتفاقي كه امروزه حتي در سيرك هم رخ نميدهد.
شما سعي كرديد رعايت كنيد؟
نخستين نكتهاي كه مدنظر قرار داديم همين بود. سعي كرديم خيلي اصولي كار كنيم و به بدنشان آسيب نزنيم و در مرحله بعد با توجه به نياز صحنه گام برداشتيم. اصلا كار اضافه انجام نشد. چون در بعضي نمايشها آنقدر طراحي غالب ميشود كه تماشاگر را خسته ميكند ولي در نمايش «مفيستو» ما از هر كار اضافهاي چشمپوشي كرديم و فقط نياز صحنه را در نظر گرفتيم.
چيزي كه از مفيستو در ذهن ما نقش بسته اين است كه بيشتر به اجراگر- خواننده نياز دارد. ويژگياي كه آقاي دلخواه هم به سمت آن حركت كرده ولي به نتيجه آرماني نرسيده است. شما چه نظري داريد؟
بله، به بازيگراني نياز داريم كه تواناييهاي متعدد از جمله بازي و شناخت خوب از موسيقي و خوانندگي داشته باشد.
احتمالا اگر قرار بود شما «مفيستو» كار كنيد بيشتر به سمت فرم و طراحي حركت و موسيقي پيش ميرفت. آيا سليقه متفاوت شما و كارگردان موجب ايجاد تضاد در طراحي حركتهاي نمايش نشد؟
به نظرم اگر تضادي به چشم آمده طبيعي است چون بعضي صحنهها را من طراحي كردم و صحنههايي هم طبق خواست كارگردان پيش رفت. به هرحال وقتي كار گروهي انجام ميدهيم و دريافتهاي متفاوت وجود دارد، اين تفاوتها روي صحنه نمود پيدا ميكند.
آموزش به بازيگران چطور بود؟ دشوار يا راحت؟ بيشتر از اين نظر ميپرسم كه بدانم هنرجويان جوان از نظر جسمي چه كيفيتي داشتند؟
با هنرجويان مشتاقي مواجه بوديم كه تشنه يادگيري بودند، گرچه به هرحال همه جا افرادي هستند كه فشار تمرين خستهشان كند. ولي با اين موافقم كه فيزيك بازيگر ايراني چندان براي اجراي بعضي حركتها راحت نيست. اتفاقا نميخواهم كار زيادي انجام دهد ولي دايره و گستره حركتياش چندان گسترده نيست. اينجا منظورم مجموعه بازيگري در ايران است. در كل انتظارم خيلي بيشتر بود چون فوقالعاده مشتاق پيش ميآيند اما بعدا تمرين نميكنند.
چند ماه تمرين كرديد؟
نمايش شش ماه تمرين شد ولي من هميشه حضور نداشتم. بازيگران به دو گروه A و B تقسيم شدند كه با هر گروه جداگانه تمرين ميشد. كار بسيار سختي بود و بايد به اين نكته هم اشاره كنم كه بازيگران مملو از خلاقيت بودند. محدوديتهاي مالي هم گروه را با مشكل مواجه ميكرد و به عنوان نمونه نميتوانستيم در پلاتويي كه آينه داشته باشد تمرين كنيم. كار با بازيگران در چنين پلاتويي يك ضرورت است چون بايد خودش را ببيند و با نقاط قوت و ضعف حركتياش آشنا شود.