بهنام شريفي / حسين مهكام، فيلمنامهنويس جوان و شناخته شده سينماي ايران امسال نخستين فيلمش آزادي مشروط را ساخته است و در جشنواره سي و سوم حضور دارد. او علاوه بر فيلم خودش در نگارش فيلمنامههاي پدر آن ديگري و چهارشنبه 19 ارديبهشت مشاركت داشته است. با او راجع به آثارش و فضاي جشنواره امسال گفتوگو كردهام. گفتوگويي كه وجوه شخصيتي و كاري اين كارگردان جوان را به خوبي نشان ميدهد.
آقاي مهكام شما را به عنوان يكي از فيلمنامهنويسان سينماي ايران ميشناسيم. چطور شد كه تصميم گرفتيد فيلم بسازيد؟
من ناگهان اين تصميم را نگرفتم. قبل از سينما در تئاتر دغدغه كارگرداني هم داشتم و چند تا از متنهاي خودم را كارگرداني كرده بودم. در سينما هم در حين توليد فيلمهايي كه فيلمنامهشان را نوشته بودم حضور پيدا ميكردم و فضاي توليد در سينما را دوست داشتم. در ضمن چند تايي فيلم كوتاه هم ساخته بودم و منتظر زمان مناسب براي ساخت فيلم بلند بودم. در اين سالها دو نكته برايم مهم بود: ميخواستم آمادگي لازم را پيدا كنم و هم اينكه تهيهكنندهاي پيدا كنم كه پشت يك فيلمساز فيلم اولي بايستد. سه سال پيش حس كردم كه وقتش رسيده است ولي تهيهكنندهاي پيدا نكردم. من آقاي جباري را از زمان فيلم آدم كاهاني ميشناختم و در واقع ايشان بزرگترين محبت را در حقم كردند. همچنين آقاي كياني كه در آزادي مشروط نقش يعقوب را بازي ميكنند به عنوان يكي از سرمايهگذاران وارد شد و با همكاري و لطف آقاي واله بالاخره فيلم در بخش خصوصي ساخته شد.
فيلمنامه را چه سالي نوشتيد؟
فضاي اين فيلمنامه حدود چهار سال پيش ايجاد شد. در زماني كه در پشت صحنه فيلم خانه پدري آقاي عياري حضور داشتم. به خواست خودم و پيشنهاد خانم بنياعتماد ميخواستم كتابي راجع به آقاي عياري بنويسم و اين مستلزم اين بود كه يك فيلم را در كنار ايشان باشم. در پشت صحنه فيلم خانه پدري با آقاي عياري صحبتهاي زيادي ميكرديم. به من گفتند كه ميخواهند سريالي با محوريت نوجوانان بزهكار بسازند. سريالي كه داستانهايي مجزا در هر قسمت در حد يك تلهفيلم 90 دقيقهاي داشته باشد. خواستيم طرحهايي را اتود بزنيم و بعد از اتمام خانه پدري همسر خانم عياري فوت شدند و به خاطر احوالات آقاي عياري اين پروژه كنسل شد و در حد چند طرح ماند. من براي ساخت فيلم اولم چند طرح و فيلمنامه داشتم ولي به دليل تنوع لوكيشني اين فيلمنامه و به خاطر يكسري چالشهايي كه ميخواستم تجربه كنم از آقاي عياري اجازه گرفتم ويكي از آن طرحها را به فيلمنامه سينمايي تبديل كردم. فيلمنامه كنوني آزادي مشروط شايد حدود 10 درصد با طرح اوليه شباهت داشته باشد. فيلمنامه را نوشتم و چند بار بازنويسي انجام شد و به نسخه كنوني رسيد.
آيا از اين به بعد فيلمنامهنويسي را ادامه ميدهيد يا ميخواهيد فقط در كسوت يك فيلمساز باقي بمانيد؟
تصميم خودم اين است كه فيلمسازي را ادامه دهم. اين مساله منافاتي با فيلمنامهنويسيام نخواهد داشت. البته از اين به بعد در نوشتن فيلمنامه گزيدهكارتر خواهم شد. تنها آينده است كه روشن خواهد كرد به كدام سمت خواهم رفت.
زماني شما و آقاي كاهاني همكاري خوبي داشتيد و ناگهان اين همكاري قطع شد و پس از آن هم هيچ كدام حرفي راجع به اين مساله نزديد. در سينماي ايران معمولا كم پيش ميآيد كه اين همكاريها شكل بگيرد. راجع به اين همكاري و علت جداييتان بگوييد.
تجربه نگارش مشترك در سينماي ايران كم پيش ميآيد. من احساس خسران ميكنم كه آن همكاري منتفي شد. مقطع همكاري با رضا كاهاني جزو بهترين مقاطع زندگي و كاري من بود. از رضا كاهاني چيزهاي خيلي زيادي آموختم و خودم رانسبت به او مديون ميدانم. ما همين الان هم دوستان خيلي خوبي هستيم و من كارهايم را به او نشان ميدهم و نظرش را جويا ميشوم. ما به علت دوستيمان تصميم گرفتيم كه اصلا راجع به اين قطع همكاري صحبتي نكنيم و اجازه دهيد راجع به اين مساله حرفي نزنم. ممكن است كه سلايق كاري متفاوت باشد. ما هم مشتركات فراواني داشتيم و هم تضادها و چالشهاي زيادي كه اتفاقا باعث ادامه همكاري ما شد. من هم مثل كاهاني اين قيد را دارم كه راجع به اين مساله حرفي نزنم. مساله خاصي نبوده و تصميمي دو نفره بوده است.
با توجه به تغيير معاونت سينمايي راجع به فضاي جشنواره امسال بگوييد. نفس حضور در جشنواره را چگونه ميبينيد؟
نفس حضور در جشنواره براي من خيلي مهم بوده و هست. در هشت سال دولت آقاي احمدينژاد فضاي سينما بهشدت بسته بود. در دولت جديد رويكرد بسيار درست و قابل اعتنايي در معاونت سينمايي شكل گرفته است. به شخص آقاي رضا داد علاقه زيادي دارم. به علت اينكه ايشان ساليان سال است كه در كسوت مديريتهاي مختلف درست و اصولي كار كرده است. رضا داد جزو معدود مديراني است كه سينما را به خوبي ميشناسد. رويكرد امسال جشنواره را بهشدت ميپسندم. فيلم من ابتدا در بخش سينماي ايران نبود و بابتش گلهاي هم نداشتم. چراكه اين دوره را خيلي دوست دارم و نظرم اين است كه همه ما بايد به دبير جشنواره كمك كنيم تا جشنوارهاش را آرام برگزار كند. طيفي از فيلمسازان در جشنوارههاي جهاني پس ازدو ماه انتظار با يك ايميل مطلع ميشوند كه فيلمشان رد شده است و اعتراضي هم نميكنند. اما قدر و منزلت براي جشنواره كشورشان قايل نيستند. هيات انتخاب امسال از فيلمسازان با تجربه و كاربلدي تشكيل شده بود. پس اشتباه است كه به چنين هياتي اعتراض كنيم. دلم ميخواست كه فيلمهاي اول بيشتري چون فيلم علي ملاقليپور و سيصد و شصت درجه آقاي سام قريبيان هم انتخاب ميشدند. اما بايد به انتخابها احترام گذاشت. بايد جشنواره اين دوره را جدي گرفت. جشنواره امسال يك ويترين جديد و لهجه جوانگرايانه و خلاقانهتري را براي سينماي ايران به نمايش خواهد گذاشت. ضمن احترام به پيشكسوتان سينماي ايران معتقدم چينش فيلمهاي اين دوره در آينده نتايج خيلي خوب خودش را نشان خواهد داد.
در تمام اين سالها جشنواره فجر آزمون و خطاهاي زيادي داشته است. جدا كردن بخشهاي مختلف و اين همه انباشتگي و فيلمهاي زياد به سينماي ايران كمكي ميكند؟
من چنين اعتقادي ندارم. تفكيك بايد وجود داشته باشد و جنس داوري فيلمهاي اول بايد با بخشهاي ديگر فرق داشته باشد. اين تفكيك باعث ميشود كه مخاطب متوجه شود در اين بخش با منظري تازه روبهرو است. اما در بخش سوداي سيمرغ فيلمسازان با تجربهتري حضور دارند. مخاطب جديتر شايد چنين تفكيكي را در ذهنش انجام ندهد و همه اين فيلمها را با هم مقايسه كند. پس چنين تفكيكي ضروري است.
اگر تفكيك درست صورت بگيرد حرف شما درست است. جشنواره فجر دوست دارد مدام بخشهاي تازه درست كند. اگر همهچيز از قبل مشخص باشد همه اركان سينما اعم از فيلمساز و مخاطب و مديران سينمايي تكليف خودشان را ميدانند.
به نظرم جشنواره در اين دوره لاغرتر شده و دو بخش فيلمهاي كوتاه و مستند حذف شده است. براي نخستين بار فيلمي به بخش سوداي سيمرغ اضافه نشد و تعداد فيلمها در حد استاندارد جشنواره هستند. فقط بخش هنر و تجربه اضافه شده است كه اين بخش از پيش در اكران هم وجود داشته است.
چه شد كه براي نقش خسرو، رامبد جوان را انتخاب كرديد؟
كاراكتر خسرو در دو مقطع متعادل و بحراني فيلمنامه بايد دو رويكرد متفاوت داشته باشد. گذشته او بسيار سخت بوده است. او دچار يك رهايي و سرخوشي و گذار از قيود اجتماعي شده است. خسرو از چراغ قرمز رد ميشود و در عين حال روانكاو بچههاست. من بازيگري را ميخواستم كه كنتراست اين رهايي و فضاي تلخ و فرو ريختن اين كاراكتر را در بياورد و به نظرم بهترين گزينه رامبد بود. حتي او به من اصرار داشت نقش را جديتر ايفا كند و من اصرار داشتم در نيمه اول فيلم خصوصيات آشناي پرسوناي بازيگريش را بروز دهد تا كنتراستش با نيمه دوم در بيايد. قبل از فيلم اعتقاد داشتم رامبد جوان جزو بهترينهاست و الان بسيار بيشتر به اين مساله باور دارم. او رفتار درجه يك حرفهاي در پشت صحنه دارد و وجه كارگردانياش را وارد بازيگرياش نميكند.
راجع به انتخاب آقاي آقاخاني بگوييد. چه ويژگيهايي در او ديديد كه نقش مجيد را به او سپرديد؟
من به دلايل زيادي عليرضا آقاخاني را در جنس چنين كاراكترهايي ميپسندم. به غير از او و علي مصفا كسي را نميشناسم كه بتواند چنين كاراكترهايي را باورپذير بازي كند. اين دو بازيگر از فيزيك نقش به كاراكتر نميرسند. مدلسازيهاي رايج را انجام نميدهند. بلكه تحليل دارند و با فكرشان به كالبد نقش روح ميدهند. ويژگي خوب آقاخاني اين بود كه تا زماني كه به تحليل غايي يك ديالوگ با من نميرسيد، جلوي دوربين نميرفت.
عليرضا آقاخاني مترجم زبان روسي است. سينما و ادبيات سرزمينهاي سردسير يك سكون و سردياي دارد. عليرضا آقاخاني هم چون با ادبيات روسيه محشور است تفكر و سكوني دارد كه به كمك بازياش ميآيد. تحليلهاي او در بازيهايش نمايان است.
از فيزيك و كاريزماي آقاي پاكدل خوب استفاده كردهايد. چطور شد كه او را براي نقش بازپرس انتخاب كرديد؟
آقاي پاكدل صرف نظر از اينكه شخصيت نازنين و كاريزماتيكي است صداي زيبايي هم دارد. صداي ايشان از كودكي براي من آرامبخش بوده است. زماني كه ايشان مدير تئاتر شهر بود، زماني كه نكتههايي را به ما گوشزد ميكرد آنقدر آن را پدرانه ميگفت كه آدم لذت ميبرد. مجموعه اين ويژگيها و كاريزما و صداي خاصشان باعث شد كه ايشان را براي نقش بازپرس انتخاب كنم.
چيزي كه در سينماي ايران غايب است حركت در الگوهاي ژانراست. آيا فيلم شما را ميتوانيم در زمره فيلمهاي مقيد به ژانري قرار دهيم كه بارآموزشي هم دارد؟
نميخواستم بر اساس ژانر حركت كنم. دوربين من به بچههاي كانون نزديك نميشود. تنها ميخواستم به كاراكتر سعيد نزديك شوم.
من علاقهمندم قصهاي تعريف كنم و طبعا انباشتهاي گذشته آدم وارد فيلمنامه ميشود. اصغر فرهادي يك تعبير درخشان دارد: هر نويسندهاي يك بانك عاطفي دارد. بانك عاطفي بالاخره يك جايي خرج ميشود.
اگر برگرديد به همان بانك عاطفي، چه عاملي باعث شده است كه شما داستان نوجواني بزهكار را تعريف كنيد؟
من سمت خانواده اين نوجوان رفتم و چالشهايي كه برايشان اتفاق ميافتد. دغدغه خانواده بورژوايي را داشتم كه چنين فرزندي دارد. چرا سمت چنين خانوادهاي ميروم؟ آمارهاي رسمي و رسانهاي كه درباره نابهنجاريها منتشر ميشود خطاي بسيار جدي دارد. هميشه فكر ميكنند فقر باعث نابهنجاري ميشود. و به خاطر نبود يك محيط امن فقر در آمارها لحاظ ميشود. در صورتي كه طبقه متمكن به خاطر داشتن پول و خانه در اين آمار به حساب نميآيند. ميخواستم قصهاي تعريف كنم كه راجع به اين خانوادههاست.
فكر نميكنيد مقدمه چيني كمي طولاني است؟ ريتم فيلم هم ريتم منسجمي نيست.
من هم از كسان ديگري اين را شنيدهام. از زماني كه فيلم به خاطر التهابهاي داستاني ريتمش تندتر ميشود تماشاگر دست به مقايسه ميزند. در بخش اول سعي كردم روانكاوانهتر نگاه كنم.
تلاش آدمها اين است كه تنشها را از سعيد دور كنند. تنش پيش از شروع داستان بوده است. به همين خاطر ريتم كند ميشود. از جايي كه سعيد تنش جديدي را رقم ميزند، ذات قصه ملتهب ميشود. پس ريتم به نظرم منطقي است. اما ادعايي ندارم، ممكن است پس از جمعآوري همه آرا به اين نتيجهاي كه شما ميگوييد، برسم.
فكر نميكنيد قتل مجيد و اشاره گذراي شما به منشياش خيلي خوب درنيامده و تماشاگر در يك سوم آخر از فيلم جلو ميافتد و ميفهمد كه اين قتل كار سعيد نيست؟
اگر تماشاگر فكر كند من قصد طرح داستاني معمايي و پليسي داشتهام اين نكته ضعف به حساب ميآيد. اما من ابدا نخواستهام به اين سمت بروم. در كنار آقاي خرقه پوش چيزهاي زيادي ياد گرفتهام و فهميدم تدوين، بازنويسي سوم فيلم است. ما متريال اين را داشتيم كه فيلم را به سمت پليسي شدن ببريم. اتفاقا كدهايي را داديم كه تماشاگر بفهمد اين قتل، كار سعيد نيست. اما مساله اصلي اين است كه سعيد به بازپرس ميگويد اگر ميتوانستم خودم مجيد را ميكشتم. چرا اين را ميگويد؟ چون نميخواهد به خانه برگردد. اگر جملهاي كه بازپرس ميگويد كار منشي بوده است را حذف ميكردم اين تلقي هم به وجود نميآمد. ولي احساس كرديم طيفي از تماشاگران را از دست ميدهيم.
چه لزومي داشته كه آصف، افغاني باشد و دليل امتناع او از لو ندادن سعيد چيست؟ فكر نميكنيد اين امتناع كمي تحميلي است؟
خيلي اصراري روي افغاني بودن او نداشتم. او را در نقطه مقابل خانواده و بدون پناهگاه ميخواستم. آدمي كه به لحاظ زباني و جغرافيا و طبقه، تناسبي با سعيد ندارد درنهايت حرفش را از همه بهتر ميفهمد. حتي بهتر از دايي روانكاوي كه كلي ادعا دارد. در بار اول رودررويي آصف و سعيد، آصف متوجه ميشود كه رفتارش اشتباه بوده است. حتي ما يك حاشيه صوتي در فيلم داريم كه در برنامه صبحگاهي خسرو شنيده ميشود. ميگويد: ما گاهي وقتها توقع داريم و نوجوانمان نميتواند با ما ارتباط برقرار كند پس بهتر است يك شخص سومي را وارد قصه بكنيم. آصف همان نفر سوم است. وقتي سعيد به اوحمله ميكند، آصف متوجه ميشود كه اشتباه كرده است. پس در بار دوم كه سعيد به او پناه ميآورد تصميم ميگيرد اينبار به درستي رفتار كند.
فكر نميكنيد خسرو در پايان فيلم چندين بار و به دفعات شماتت ميشود و اين هم كمي تحميلي و روست؟
قبول دارم. ميشد با تاكيد كمتر روي اشتباه اين روانكاو مانور داد.
راجع به دو فيلمنامه ديگرتان در جشنواره امسال پدر آن ديگري و چهارشنبه نوزده ارديبهشت كمي توضيح ميدهيد؟
من با وحيد جليلوند سابقه دوستي زيادي دارم. علي زرنگار هم جزو نمايشنامههاي خوب ما است. اواخر سال 91 روي فيلمنامه چند سال و يك شب كار كرديم كه به نظرم ميرسد در صورت ساخته شدن اتفاق خوبي در يكي از گونههاي سينماي ايران خواهد افتاد. در زمان نگارش آن فيلمنامه قصهاي را كسي براي وحيد تعريف كرد و او تصميم گرفت همان را كار كند. چون چند سال و يك شب توليد بزرگي را ميطلبيد و شرايطش مهيا نبود. من چون درگير توليد آزادي مشروط بودم، به عنوان نفر سوم تيم فيلمنامهنويسي اين كار حضور دارم و زحمت اصلي را وحيد جليلوند و علي زرنگار كشيدهاند. فيلم را هم ديدهام و به نظرم كار خوبي شده است.
در مورد كار پدر آن ديگري هم بايد بگويم آقاي صمدي هشت سال پيش امتياز رمان پدر آن ديگري را خريده بود وبعدا به همراه آقاي كامبوزيا پرتوي فيلمنامه را نوشته بودند و ميخواستند كه نگاه جديدي به كار وارد شود و به همين خاطر با بنده صحبت كردند. من به آقاي صمدي گفتم آن رمان با تمام ارزشهايش به خاطر فضاي دهه 60 و راوي ذهنياش بهتر است تغييراتي كند. فيلمنامه را نوشتم و بنياد فارابي و آقاي صمدي معتقد بودند اقتباس خيلي آزادي شده است و دوباره فيلمنامه را بازنويسي كردم و رضايت ايشان جلب شد و نهايتا خود آقاي صمدي هم آن را بازنويسي كرد و بالاخره ورژن نهايي فيلمنامه شكل گرفت. فيلم را هنوز نديدهام و بنابراين نظري نميدهم.
با عوامل فيلم طي مراحل ساخت آن مشكلي نداشتيد؟
در پايان از همه بازيگران و عوامل فني فيلم تشكر ميكنم. اكثر آنها جزو پيشكسوتهاي من هستند و خودم را شاگرد آنها ميدانم. همه آنها آنقدر بزرگوارانه رفتار كردند كه من يادم رفت نخستين فيلمم را ميسازم. عوامل تهيه و توليد آقايان جباري وكياني و واله نهايت سعيشان را كردند كه به من كوچكترين استرسي وارد نشود. صميمانه از آنها سپاسگزاري ميكنم و اميدوارم فيلم اكران موفقي داشته باشد.