سيگاريها خطر مصرف سيگار را كمتر از واقعيت برآورد ميكنند
سامان توكلي٭
سيگار هم مانند ساير موادي كه مورد سوء مصرف قرار ميگيرد يا باعث وابستگي ميشود، تاثيراتي فيزيولوژيك بر مصرفكننده دارد و اين تاثير اغلب در كوتاهمدت براي مصرفكننده همراه با احساس خوبي است و همين احساس خوب باعث گرايش دوباره فرد به مصرف سيگار يا مواد ديگر ميشود. يكي از ابعاد مصرف سيگار اين جنبه فيزيولوژيكي است، به اين معنا كه ورود نيكوتين بر بدن و به ويژه سيستم عصبي تاثيراتي ميگذارد كه موجب گرايش به مصرف دوباره آن ميشود. يكي ديگر از ابعاد مصرف سيگار ابعاد رواني و اجتماعي آن است. افراد، در موقعيتهاي مختلف، براي كنار آمدن با استرس از روشهاي مختلفي استفاده ميكنند كه برخي از اين روشها مفيد و كمضررتر هستند و برخي برعكس، فايده درازمدت كمتري دارند و ممكن است عوارض و خطراتي هم در درازمدت داشته باشند. برخي افراد ممكن است براي رويارويي و كنار آمدن با شرايط ناخوشايند اقدام به مصرف داروهاي تجويزنشده يا سيگار و مواد مخدر كنند كه طبيعتا بهترين راه مواجهه با آن شرايط نيست و گرچه در كوتاهمدت ممكن است احساس بهتري را تجربه كنند، اما در بلندمدت، نهتنها مفيد نيست بلكه ميتواند موجب وابستگي يا حتي آسيبهاي جسمي و رواني مختلف بشود. اين افراد ممكن است نسبت به شرايط يا موقعيتهاي خاص شرطي شوند و چون در دفعات قبل مثلا با كمك سيگار آن شرايط را پشت سر گذاشتهاند، اين بار هم سعي كنند از همان روش كمك بگيرند. جدا از تاثيرات فيزيولوژيك و رواني سيگار بر فرد، جنبههاي اجتماعي هم در مصرف سيگار دخالت دارند. اينكه مصرف سيگار نشانهاي از بزرگي و مرد شدن تلقي شود، اينكه به نوعي با تصوير افراد فرهيخته درهم آميخته شود و در ذهن فرد با مفهوم فرهيختگي و انديشمندي جفت شود، تصويرهايي است كه ممكن است موجب تشويق به مصرف سيگار شود و برعكس، اگر مصرف سيگار به معني آسيب زدن به سلامت خود يا اطرافيان تلقي شود، تاثيري متفاوت خواهد داشت. ميدانيم كه تعداد زيادي از افراد در موقعيتهاي اجتماعي خاص سيگار ميكشند و به اصطلاح social smoker هستند و در غير از آن موقعيتهاي خاص ممكن است براي مصرف سيگار ميل زيادي نداشته باشند. مثلا فقط وقتي در مهماني يا جمع دوستان خاص قرار ميگيرند به مصرف سيگار راغب ميشوند. قواعد اجتماعي يا قانونهاي وضعشده از سوي جامعه و همين طور سهولت دسترسي و قيمت سيگار، و حتي سهولت دسترسي به مكاني مجاز براي سيگار كشيدن هم در ترغيب يا محدوديت مصرف سيگار موثر است. به عنوان نمونه در بسياري از كشورها مصرف سيگار در فضاهاي عمومي سربسته و حتي در اماكن عمومي مثل خيابانها ممنوع است. اين ممنوعيت هم ميتواند بر ميزان مصرف سيگار تاثير بگذارد، چون از طرفي دسترسي به مكان مجاز و در نتيجه مصرف سيگار را به تاخير مياندازد، از طرفي فرد مستعد و متمايل به مصرف سيگار با ديدن آن در دست ديگري ميلش به مصرف بيشتر نميشود و از سويي به طور غيرمستقيم هم نوعي نگاه منفي نسبت به مصرف سيگار را ايجاد ميكند كه با اين تغيير نگرش عمومي حتي در جاهاي مجاز هم ممكن است افراد تمايل كمتري به مصرف آن پيدا كنند.
اما اين سوال مطرح بوده كه چرا افراد با وجود اطلاع از مضرات سيگار و عوارض آن بر سلامت باز هم سيگار ميكشند. اين سوال درباره ساير رفتارهاي مخاطرهآميز هم مطرح است و حتي ميتوان در مورد گرايش افراد به مصرف مواد مخدر، رانندگي پرخطر يا رفتارهاي جنسي و اقتصادي پرخطر هم اين سوال را مطرح كرد. يكي از دلايل اين امر آن است كه در اين موارد افراد مخاطرات موجود را كمتر از واقعيت و توانايي خود را بيشتر از واقع برآورد ميكنند. فردي كه با سرعت غيرمجاز در اتوبان رانندگي ميكند ممكن است دچار اين تلقي اشتباه باشد كه «او» دچار حادثه نخواهد شد و در واقع امكان وقوع حادثه بر اثر رانندگي پرخطر را براي خودش خيلي كمتر ديده و توانايي خود را بالاتر از امكان وقوع حادثه ارزيابي ميكند. در واقع، تصور ميكنند كه رانندگيشان خوب است و بنابراين ميتوانند موقعيت را چنان مديريت كنند كه اتفاق ناگواري نيفتد. در مورد اعتياد به سيگار و مواد مخدر هم معمولا اين طرز تلقي وجود دارد و بهخصوص، در مورد سيگار يا رفتارهايي كه احساسهاي خوشايند زودرسي ايجاد ميكنند اما عوارض زيانبار آن ممكن است سالها بعد خود را نشان بدهد، بيشتر ممكن است اين تلقي را داشته باشند كه به سيگار وابسته نميشوند يا به سرعت ميتوانند آن را ترك كنند و در واقع، اين احساس را ندارند كه مخاطرات ناشي از مصرف سيگار گريبان آنها را هم خواهد گرفت،گرچه ممكن است دانش و آگاهي خوبي هم از خطرات آن داشته باشند. در واقع، مصرف سيگار هم مانند تمام پديدههاي رواني و اجتماعي ديگر حاصل عوامل مختلفي است كه از جنبههاي فيزيولوژيك فردي تا نگرش اجتماعي و سياستهاي مرتبط با دسترسي و ماليات و قيمت سيگار را دربر ميگيرد و براي كنترل آن هم لازم است به اين ابعاد پيچيده و تعامل آنها با هم توجه داشت. ٭ روانپزشك