گروه احزاب
ائتلاف اصلاحطلبان با اعتدالگرايان و اصولگرايان ميانهرو يا پايان دادن به آن پس از حرفهاي اخير محمدرضا عارف، رييس شوراي سياستگذاري اصلاحطلبان، داستان پر حرف و حديثي شده. چه آنكه بلافاصله پس از اعلام اين نظر اصلاحطلباني اعلام كردند كه حرفهاي عارف، اظهارنظر شخصي وي بوده و اصلاحطلبان تصميم براي پايان ائتلاف ندارند. عباس عبدي تحليلگر و فعال سياسي اصلاحطلب در گفتوگو با «اعتماد» ميگويد: «ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالگرايان در برابر جناح ثالث بوده است.» به گفته عبدي ائتلاف بر دو مبنا شكل ميگيرد، يكي از آنها ايجاد جهتگيري سياسي است و دادن يك پيام به جامعه كه ما در برابر يك جناح ثالث متحد هستيم. به اعتقاد اين تحليلگر اصلاحطلب مساله اصلي اين است كه هر دو گروه را خطر مشتركي تهديد ميكند كه بايد در كنار همديگر در برابر جناح ثالث متحد شوند و فكر ميكنم اين وضعيت كماكان ادامه دارد. منظور عباس عبدي از جناح ثالث، جريان تندروهاي سياسي است. عبدي در ادامه اين مصاحبه ميگويد كه «در شرايط كنوني چارهاي جز ائتلاف ندارد و اگر نخواهد چنين كند، ممكن است نيروهاي خودش هم به چند بخش تقسيم شوند. بنابراين اگر به عنوان جبهه به آنها نگاه كنيم، نيروهاي معتدل كماكان جزو اين جبهه محسوب ميشوند.» عبدي همچنين در بخش ديگري از اين مصاحبه درباره افزوده شدن سيد ابراهيم رييسي و محمدباقر قاليباف به تركيب مجمع تشخيص گفته است: «اضافه شدن آقايان قاليباف و رييسي فكر نميكنم معناي خاصي داشته باشد.» او همچنين پيشبيني كرده قدرت و كاركرد مجمع تشخيص مصلحت نظام افول خواهد كرد: «با توجه به اينكه آقاي هاشمي نيست بعيد ميدانم كه حتي تركيب جديد بتواند نقش اندكي كه مجمع تشخيص مصلحت در گذشته داشت، امروز ايفا كند. آقاي هاشميشاهرودي نيز قطعا نميتواند نقش آقاي هاشمي را بازي كند. هم به لحاظ حوزه نفوذ ايشان نسبت به نيروها فكر ميكنم مجمع تشخيص افولي را تجربه خواهد كرد.»
برخي از چهرههاي اصلاحطلب در مورد اتمام ائتلاف اصلاحطلبان و اصولگرايان معتدل در انتخابات 98 سخن گفتند. به نظر شما آيا در حال حاضر ميتوان نسبت به پايان ائتلاف اصلاحطلبان و نيروهاي اصولگرا قضاوتي داشت؟
طرح اين موضوع در شرايط كنوني از سوي آقاي عارف محل ايراد بود. موضوع محوري عرصه سياسي ايران نيز الان اين مساله نيست. كسي هم نميتواند به تنهايي از طرف اصلاحطلبان چنين موضعي را بگيرد. فكر نميكنم الان بتوانيم در مورد اين قضيه بطور دقيق صحبت كنيم. اين مساله نيازمند گذشت يك سال وقت است كه بهتر بتوان در اين مورد به تصميمگيري رسيد.
آيا عملكرد جبههاي جريان اصلاحات ايجاب ميكند كه اين ائتلاف ادامه يابد يا خير؟ حركت جبههاي بدون ائتلاف با ميانهروها چه وضعيتي به خود خواهد گرفت؟
ائتلاف بر دو مبنا شكل ميگيرد. يك مبنا راهبردي و با هدف ايجاد و تشديد جهتگيري سياسي است و دادن يك پيام به جامعه است كه ما در برابر يك جناح ثالث متحد هستيم اما يك ائتلاف تاكتيكي هم داريم كه كاري به جناح ثالث ندارد. براي اينكه سهم بيشتري به دست آورد ائتلاف ميكند. فرض كنيم طرف مقابل 40 واحد وزن سياسي دارد و هر يك از دو طرف ائتلاف هم 30 واحد هستند، وقتي كه اين دو جدا باشند در برابر رقيب شكست ميخورند. هركدام 30 در برابر 40. اما اگر ائتلاف كنند ميتوانند با 60 در برابر 40 پيروز شوند. اين ائتلاف تاكتيكي است. در ايران كنوني فكر نميكنم ائتلاف دوم موضوعيت داشته باشد. ائتلاف اول است كه اهميت دارد. به عبارت ديگر اينكه وزن طرف مقابل چه رقم و عددي است مساله اصلي ما نيست. بلكه مساله اصلي اين است كه هر دو گروه را خطر مشتركي تهديد ميكند كه بايد در كنار همديگر در برابر جناح ثالث متحد شوند و فكر ميكنم اين وضعيت كماكان ادامه دارد. برداشت من اين است كه در جريان اصلاحات تنوعي وجود دارد كه در شرايط كنوني ائتلاف با اعتدال بهترين گزينه آنان است البته دو سال ديگر را بايد منتظر بود و ديد چه ميشود. اگر نخواهند چنين كنند، ممكن است نيروهاي خودشان هم به چند بخش تقسيم شوند. بنابراين اگر به عنوان جبهه به آنها نگاه كنيم، نيروهاي معتدل كماكان جزو اين جبهه محسوب ميشوند.
شرايطي كه در سال 92 و چند انتخابات بعد از آن باعث شد اصلاحطلبان به ائتلاف رو بياورند، همچنان پابرجا است؟
بله به نظر بنده شرايط تغيير چنداني نكرده است.
در صورت پايان ائتلاف چه آيندهاي پيش روي جريان اصلاحات است؟
بستگي دارد كه پايان ائتلاف چگونه باشد. اگر پايان خوبي باشد به اين معنا خواهد بود كه جناح ثالث ديگر خطري ندارد. رقابت اصلي ميان نيروهاي جبهه اصلاحات و ميانهروها خواهد بود و اين خيلي مطلوب است.
اگر چنانچه اين پايان به گونهاي باشد كه كماكان خطر نيروهاي ثالث برجسته باشد و اينها از همديگر منشعب شوند، آينده تيره و تاريكي را در برابر كشور و اصلاحات رقم خواهد زد.
آيا پايان ائتلاف با اصولگرايان ميانه رو آغاز جدايي اصلاحطلبان از روحاني هم خواهد بود؟
من فكر نميكنم اين اتفاق از طرف اصلاحطلبان رخ دهد مگر اينكه طرف مقابل به دنبال چنين سناريو و برنامهاي باشد. حدس ميزنم كه اصلاحطلبان مسيري را كه آمدهاند ادامه خواهند داد تا وقتي كه زمينهاي براي ائتلاف باقي نماند.
آيا شما اساسا قايل به اينكه اصلاحطلبان بايد با هويت كاملا اصلاحطلبانه در آينده وارد انتخابات شوند، هستيد؟
من به طور كلي درك خيلي دقيقي از هويت اصلاحطلبانه خارج از اصلاحات ندارم. بايد با رفتار اصلاحطلبانه وارد شد نه هويتي كه معلوم نيست برساخته چه چيزي است. رفتار اصلاحطلبانه به شما آموزش ميدهد كه اجازه ندهيد تندروها به واسطه تفرق شما روي كار بيايند. مساله اصلي اين است. اگر تحقق اين هدف مستلزم ائتلاف با اصولگرايان ميانهرو يا نيروهاي ميانهرو است، حتما بايد انجام شود. هر گونه رفتاري غير از اين غير اصلاحطلبانه خواهد بود. اگر تحقق اين هدف بدون ائتلاف با نيروهاي ميانه هم ميتواند انجام شود، ايرادي ندارد.
نظرتان درباره تركيب جديد مجمع تشخيص چيست؟ آيا هاشمي شاهرودي ميتواند نقش آيتالله هاشمي را در مجمع بازي كند؟
تركيب جديد تغيير چنداني با تركيب گذشته ندارد. با توجه به اينكه آقاي هاشمي نيست بعيد ميدانم كه حتي تركيب جديد بتواند نقش اندكي كه مجمع تشخيص مصلحت در گذشته داشت را امروز ايفا كند. آقاي هاشميشاهرودي نيز قطعا نميتواند نقش آقاي هاشمي را بازي كند. به لحاظ حوزه نفوذ ايشان نسبت به نيروها فكر ميكنم مجمع تشخيص افول را تجربه خواهد كرد.
اضافه شدن رييسي، قاليباف و تمديد حكم محمود احمدينژاد را چطور ارزيابي ميكنيد؟
اضافه شدن آقايان قاليباف و رييسي فكر نميكنم معناي خاصي داشته باشد. طبيعي است كه در دوره جديد تعدادي نيروهاي جديد اضافه وتعدادي فوت كنند يا كنار بروند.
اگر قرار بود كه چند نفر اضافه شوند چندان غيرمنتظره نبود. هرچند من نميدانم چطور فردي ميتواند همزمان رييس آستان قدس باشد و بعد بتواند به تهران بيايد و در جلسات مجمع شركت كند. در مورد آقاي احمدينژاد به نظر من سياستي كه اتخاذ شده حداكثر كوشش براي حفظ او و خارج نكردنش از دايره حكومت است. همچنان كه براي برنامه تنفيذ دعوت شد. در نهايت اينها صوري است. آقاي احمدينژاد راهش را انتخاب كرده و فكر نميكنم راهش را با اين تصميمات تغيير دهد يا حتي اگر بخواهد بتواند تغيير دهد.