• ۱۴۰۳ جمعه ۱۱ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3913 -
  • ۱۳۹۶ يکشنبه ۲ مهر

آدم خوب يا كار خوب

محسن آزموده

يكي از دشواري‌هاي تفكر فلسفي راجع به مفاهيم خوب و بد از منظر اخلاقي تعريف آنهاست. يعني وقتي مي‌گوييم خوب، يعني چه و بد به چه معناست؟ چرا مي‌گوييم راستگويي خوب است و چرا مي‌گوييم دزدي بد است؟ مي‌دانيم كه فلسفه با دقت در مفاهيم و سخن سرراست و واضح و متمايز سر و كار دارد. بر اين اساس وقتي كسي مي‌گويد بايد به عهد وفا كرد يا نبايد در امانت خيانت كرد، زيرا وفاي به عهد خوب است و خيانت در امانت بد؛ يك نفر مي‌تواند و حق دارد از ما بپرسد چرا چنين است؟ چه چيزي يا چيزهايي در راستگويي و وفاي به عهد و احترام به پدر و مادر و كمك به هم نوع و دستگيري از دردمندان هست كه آنها را به صفت خوبي و پسنديدگي متصف مي‌كند و بر عكس چه ويژگي يا ويژگي‌هايي در اعمالي چون خيانت در امانت و دزدي و بدقولي و فضولي كردن در زندگي خصوصي ديگران هست كه موجب مي‌شود اين كارها را بد بدانيم؟ 
واقعيت اين است كه در تاريخ فلسفه، متفكران و فلاسفه زيادي تلاش كرده‌اند به اين پرسش‌ها پاسخ دهند، يعني تلاش شده كه براي خوبي و بدي تعاريفي ارايه شود يا به‌طور دقيق‌تر ملاك يا معيارهايي تعيين كنند كه بر اساس آن بگوييم يك عمل از نظر اخلاقي خوب است و عملي ديگر از منظر اخلاقي بد. اصلا از ميانه قرن بيستم شاخه متمايز و جداگانه‌اي به اسم فلسفه اخلاق پديد آمد كه به‌طور نظام‌مند و دقيق مي‌كوشيد به اين سوال‌ها از منظري فلسفي پاسخ دهد و مهم‌تر اينكه همه آنچه پيشينيان گفته بودند را نيز گردآوري كرد و به آن يك صورت‌بندي دقيق و مشخص داد. اسم اين شاخه جديد «فلسفه اخلاق» خوانده شد كه خود شامل سه بخش مي‌شد: فرا اخلاق، اخلاق هنجاري و اخلاق كاربردي. در فرا اخلاق مسائل هستي شناختي و معرفت شناختي و معناشناختي اخلاق از منظر فلسفي مطرح مي‌شد، مثل اين سوال كه خوبي و بدي چيست؟ آيا در عالم خارج وجود دارند يا خير؟ آيا مي‌توان به اين خوبي‌ها و بدي‌ها معرفت داشت؟ معناي خوبي و بدي چيست و... در اخلاق‌هنجاري اما محور مباحث حول اين پرسش اصلي و اساسي است: معيار خوبي و بدي چيست؟ و در نهايت اخلاق كاربردي چنان كه از عنوانش بر‌‌مي‌آيد، بحث از كاربرد اخلاق است در حوزه‌هاي مختلف مثل محيط زيست، پزشكي، خانواده و... 
تا جايي كه به پرسش آغازين بحث ما مربوط مي‌شود، مي‌توان سوال اصلي را هم به حوزه فرا اخلاق مربوط دانست و هم به اخلاق هنجاري. يعني سوال از اينكه معناي خوب و بد چيست (معناشناسي) يا معيار خوبي و بدي چيست؟ (اخلاق هنجاري) . يكي از فيلسوفان بزرگ قرن بيستم جرج ادوارد مور (1958-1873) در رساله‌اي به نام «اخلاق» (1912) كه با ترجمه خوب استاد اسماعيل سعادت به فارسي موجود است، در‌اين‌‌باره بحث كرد، كه هيچ تعريف محصل و دقيقي از مضامين كليدي اخلاق مثل خوب و بد نمي‌توان ارايه كرد، يعني به‌طور كلي او با روش تحليل منطقي نشان داد كه مفهوم «خوب» (اخلاقي) تعريف ناپذير است. با وجود اين، همه ما برخي اعمال را خوب از نظر اخلاقي يا پسنديده و برخي را بد از نظر اخلاقي يا ناپسند مي‌دانيم. 
اينجاست كه پاي اخلاق‌هنجاري به ميان مي‌آيد. در اخلاق هنجاري فارغ از اينكه ما بتوانيم براي خوب و بد اخلاقي تعريف محصلي ارايه كنيم يا خير، به‌طور كلي سه مكتب بزرگ فكري پديد آمده است: فضيلت‌گرايي، وظيفه‌گرايي و پيامدگرايي. تا پيش از دوران جديد عمده فلاسفه در اخلاق‌هنجاري فضيلت‌گرا بودند، يعني مي‌گفتند معيار اينكه عملي را از نظر اخلاقي خوب و بد بدانيم، به فاعل آن باز مي‌گردد، فاعلي كه فضيلتمند است، يعني فضايلي مثل صداقت و شجاعت و عدالت و انصاف در او تحقق يافته باشد. اما در جهان جديد بيشتر به خود عمل نگريسته مي‌شد، يعني وظيفه‌گرايان مي‌گفتند شماري از اعمال و كردارهاست كه تحت هر شرايطي بايد مطابق آنها عمل كرد، مثل راستگويي. در مقابل پيامدگرايان مي‌گفتند اين معيار هميشه پاسخگو نيست و درست است كه بايد به اعمال نگريست، اما مهم پيامد آنهاست. يعني مثلا يك عمل مثل راستگويي ممكن است در شرايط خاصي، پيامدهاي ناگواري داشته باشد و بنابراين در چنين شرايطي راست گفتن عملي اخلاقي نيست. 
از ميانه قرن بيستم به دلايل و علل مختلف مثل ضعف‌هاي نظري وظيفه‌گرايي و پيامدگرايي (دلايل) و مشاهدات عيني‌اي حاصل از عمل به وظيفه‌گرايي و پيامدگرايي (علل) بار ديگر فضيلت‌گرايي در مركز توجه فيلسوفان اخلاق قرار گرفته است، يعني بار ديگر اين عامل و فاعل اخلاقي است كه مهم تلقي مي‌شود به جاي عمل و فعل. در اين جا شايد فرصت نباشد كه به دلايل فلسفي‌رو آوردن به اخلاق فضيلت به جاي اخلاق وظيفه و اخلاق نتيجه پرداخت، اما شايد بتوان يك علت اقبال به فضيلت‌گرايي را ناكامي‌هاي عملي نظام‌هاي اخلاقي وظيفه‌گرا و فضيلت‌گرا در عمل خواند، يعني شايد خيلي كلي و بنابراين نادقيق گفت كه اخلاق وظيفه‌گرا در صورت تحريف شده آن به نظام‌هاي توتاليتري چون نازيسم مي‌انجامد و پيامدگرايي به نظام منفعت‌گراي نوليبرال. گو اينكه نظام‌هاي وظيفه‌گرا و پيامدگرا در خود مستعد تاسيس زمينه‌اي براي اخلاق اجتماعي هستند، امري كه در روزگار ما و با ناكام ماندن آرمان‌هاي كلان روايت‌ها ديگر چندان خريداري ندارد و بار ديگر انديشمندان اخلاق به علت زوال اخلاقي فراگير ناشي از بحران‌هاي اقتصادي و سياسي، به رواقي‌گري و فضيلت‌گرايي مورد توصيه آن پناه برده‌اند و به جاي اصلاح جامعه به اصلاح و پرورش فرد
 دعوت مي‌كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون