حفظ سنت
سيد علي ميرفتاح
بعضي چيزها را نبايد اجازه دهيم تا شكل سنتيشان عوض شود و دائم دستخوش تغيير شوند. اصلا سنتها به اينكه «سنت»اند و عمري از آنها ميگذرد و دست روزگار فرم و محتوايشان را عوض نميكند، ارزشمندند. در همه جاي دنيا يك بخشهايي را عالما عامدا كامپيوتري نميكنند و دستاوردهاي مدرن را بدانها راه نميدهند كه اگر بدهند سيل تغيير ميآيد و بنيانكنشان ميكند.
يك راهب بودايي وقتي وارد معبد ميشود وظيفه دارد تا اوراد و اذكار را روي چوب نقر كند و طي 15 سال به شكل دستي كتاب مذهبيشان را چاپ كند. قطعا اين كار 15ساله به كمك زيراكس ميتواند در كمتر از 15 دقيقه انجام شود، اما سلوك راهب بودايي به همين كندن و ذكر گفتن و چاپ دستي مربوط است. بحث خوبي و بدي تكنولوژي و مدرنيزاسيون نيست بلكه بحث اين است كه بعضي حوزهها را بايد از تكنولوژي و مدرنيزاسيون محفوظ داشت. اين حفاظت به معني تفنن و تجمل نيست بلكه به اين معني است كه با حفظ و حراست از فرم سنتي، محتواي آن را نيز حفظ ميكنيم.
روي اين حساب فكر ميكنم مقاومت بعضي از علماي سلف در برابر ادوات تكنولوژيك چندان هم بيوجه نبوده. يكي دو تا مثال ميزنم تا بعد منظورم را واضح و روشن بيان كنم. زيارتگاههاي ما از لحاظ معماري فرم جالبي دارند. طي قرون معماران خوشسليقه و بافرهنگ فرمهاي ارزشمندي را به دست آوردهاند كه حاوي معاني ارزشمند است. و اين گنبدها و طاقها و رواقها هر كدام دلالت به معنايي دارند كه فهمشان، توام با سير و سلوك
معنوي است.
معمار، مزار حضرت عبدالعظيم را آينهكاري كرد تا اگر يك شمع در آن روشن كنند اين نور ضربدر هزار و ده هزار، بلكه بينهايت شود و شب تاريك حرم را روشن كند. دو آينه در برابر هم از جمله موضوعاتي است كه عرفا بدان توجه داشتهاند اما حالا ما با بيمبالاتي تمام در حرم را به روي هر نوع تكنولوژي باز كردهايم و به جاي شمع، دهها نورافكن پرقدرت روشن كردهايم.
حال اگر شب به مشهد به شاهچراغ به شاه عبدالعظيم برويد با حجم كثيري از نور سفيد روبهرو ميشويد كه هر نوع سايه را از هر طرف از بين ميبرد. در حرمهاي امروزي همه چيز فلت است و هيچ سايه روشني وجود ندارد. مثال دوم را از روش تحقيق طلاب علوم ديني ميزنم. قبلا يك طلبه براي پيدا كردن يك حديث بايد به كتابخانه ميرفت، كلي كتاب روايي را زير و رو ميكرد. در اين زير و رو كردنها چشمش به كلي مطالب ديگر ميافتاد و به نوعي سلوك علمي ميكرد، اما حالا به لطف اينترنت، با موبايل دكمهاي ميزند و حديث مورد نظرش را پيدا ميكند اما به همين دليل كه زود به دست ميآورد، زود هم از دست ميدهد، زيرا فرد مزد تحصيلش چنان ارزان است كه به حساب نميآيد. بيجهت نبود كه مراجع بر بودن شيوههاي تحصيل و تدريس حوزهها پافشاري ميكردند.
بحث مقابله با نو شدن نيست بلكه اين نو شدنها مسير سنت را چنان تغيير ميدهد كه ديگر چيزي از سنت نميماند. حالا بعد از ذكر مجمل اين مثالها برسم به تعزيت سيدالشهدا(س). از هر آدم منصف و با صفايي بپرسيد به شما ميگويد كه حال و احوال مراسم عزاداري قديم يك
چيز ديگر بود.
پيشرفتهترين چيزي كه به هياتها راه يافته بود بلندگو بود. هياتها از قوانين نانوشتهاي پيروي ميكردند كه اجازهشان نميداد خود را به سانتيسايزر و كامپيوتر و رقص نور مجهز كنند. كسي با دم و دستگاههاي جديد مشكلي نداشت. اما حضور آنها در هياتها مانع سير و سلوك عزاداران ميشد. خوردن سوسيس و كالباس و پيتزا عيبي ندارد اما سنت عزاداري اجازه نميدهد كه به سينه زنان سوسيس و كالباس و
پيتزا بدهند.
خوردن «قيمه» سنتي است كه بايد حفظش كرد و آن را دستخوش تغيير نكرد. عين اين قضيه در مورد نحوه خواندن و دم گرفتن و روضه خواندن هم حكم ميكند. بعضي از هياتها چنان تن به نوآوري دادهاند كه كم مانده اكولايزر بگذارند و از خود حركات موزون صادر كنند.
بعضيها را به چشم ديدهام كه اركستر چيدهاند و همانطوري كه كنسرت برگزار ميكنند، شو و آهنگ ميخوانند. از مصاديق بدعت همين است كه شأن و مقام عزاداري و نام بلند امام حسين و شهيدان كربلا را رعايت نكنيم و هر چيز تازهاي را مناسبات
آن راه دهيم.
خدا رحمت كند مرحوم كوثري را در مقابل امام طوري روضه ميخواند كه صد سال قبل، قشنگي و حالش هم به همين سنتي بودن آن بود، اما بعضي از مداحان امروز با بيمبالاتي هرچه تمامتر آهنگهاي جديد و ضرباهنگهاي لسآنجلسي را ميگيرند و بايد نهضتي راه بيندازيم كه در سنتي اجرا كردن عزاداري بكوشيم. حتي به ظرفهاي يكبار مصرف نه بگوييم و به خيلي چيزهاي ديگر.