مميزي تا كي؟ خوردن همزمان چوب و پياز
اظهارات رييسجمهور به مناسبت مميزي يا همان سانسور كتاب واجد اين نكته عجيب بود كه مخاطب اين سخنان كيست؟ از عجايب ايران يكي هم اين است كه در بسياري از موارد نميتوان مخاطب معيني را پيدا كرد، گويي كه همه مخاطب هستند و هيچكس نيست. مميزي كتاب دو وجه دارد؛ يكي شدت مميزي و ديگري ضابطهمند بودن آن. منظور از شدت، تنوع و ريزهكاريهايي است كه در مميزي يا سانسور كتاب لحاظ ميشود ولي ضابطهمند بودن به اين معناست كه آيا در همه موارد يكسان عمل ميشود؟ مثل صدور احكام جزايي. شدت مجازات و جرم دانستن رفتارها يك بحث است ولي اينكه قضات در موارد مشابه حكمهاي قانوني و به نسبت يكساني صادر كنند، بحث ديگري است. اگر سانسور ضابطهمند باشد، ميتوان گفت نويسنده، ناشر و اداره كتاب و حتي خواننده وضعيت خود را متوجه خواهد شد و اگر هم با آن ضوابط مخالف باشند، در عمل و براي انتشار كتاب به نحوي خود را با آن ضوابط تطبيق ميدهند ولي اگر مميزي ضابطهمند نباشد و برحسب سليقه مميز عمل شود، همه دچار سردرگمي و حيرت خواهند شد. چند روز پيش فيلم كوتاهي را از آقاي قرائتي ديدم كه درباره ارتباط يك زن و شوهر در حال احرام سخن ميگفت كه اگر بخشي از آن در يك كتاب بيايد قطعا! مجوز انتشار نخواهد گرفت ولي از تلويزيون ايران پخش ميشود هيچ كس هم اعتراضي نميكند و آب از آب هم تكان نميخورد. متاسفانه مشكل مميزي كتاب در ايران شدت آن نيست، بلكه سليقهاي و بيضابطه بودن آن است كه هزينه بسياري را بر حكومت بار ميكند، بدون آنكه هيچ نفعي داشته باشد. كافي است كه به كتاب «كتاب مميزي» مراجعه شود تا تصويري از چگونگي سانسور در دوره دولت دوم آقاي هاشمي به دست آيد و اين تصوير نه فقط تاسفآور كه تا حدود زيادي مضحك و كميك است. علت آن نيز بيضابطه بودن سانسور بود. افرادي را به نام مميز مسوول اين كار ميكنند كه در بسياري از موارد آشنا با مسائل نيستند و ايرادهايي ميگيرند كه نويسنده و ناشر نميدانند بخندند يا گريه كنند. شايد اين طبع مميزي است و هيچ كاري نميتوان كرد مگر همين وضعيت كميكي كه مشاهده ميشود. امروز چون گذشته تعداد كتابها محدود نيست، بلكه هزاران كتاب در هر سال نوشته و ترجمه ميشود. براي مميزي اين تعداد كتاب چگونه ميتوان به تعداد كافي افراد صاحب صلاحيت پيدا كرد؟
اصولا افراد صاحب صلاحيت، حتي اگر كتابي را قبول نداشته باشند به خودشان اجازه نميدهند كه مانع از انتشار آن شوند چه بسا منع از انتشار سبب انحراف فكري بيشتري شود.
خوشبختانه با آمدن دولت جديد، فاجعه مميزي كه در دولت پيشين بود، تا حدود زيادي تعديل شد. ظاهرا همهچيز آن دولت به همهچيزش جور بود. عملكردش در سياست خارجي بازتابي از عملكردش در اقتصاد، فرهنگ و سياست داخلي بود و دستاوردهايش در اقتصاد و رشد فساد به دستاوردهاي فرهنگياش تنه ميزد. اگرچه در آن دوران هزاران كتاب با مشكل مميزي مواجه شدند و لازم است كه پژوهشگر ديگري پيدا شود و همه اين موارد را يكجا تدوين و تحليل كند، تا آيندگان از آن درس بگيرند، هرچند كه ما از آن درس نگرفتهايم زيرا كتاب مشابهي در گذشته نوشته شد و به كار مديران فرهنگي نيامد!! با اين وجود بنابه تجربه شخصي خود فقط به چند مورد از ايراداتي كه به برخي كتابهاي نويسنده گرفته شده بود اشاره ميكنم، تا معلوم شود نبودن ضابطه يا بيتوجهي به آن چه نتايجي دارد.
- در يك كتاب دستور داده شده تا بخش اصلي يك يادداشت كه در همين سالها در يك نشريه چاپ شده و مربوط به نتايج يك پژوهش ملي درباره اخلاق و دين و مساله اعتماد و نابسامانيهاي اجتماعي است به كلي حذف شود!
- در اين جمله: «اگر راهي را كه انتخاب كردهايم مبتني بر معيارهاي فراعقلاني و فراتجربي است» دستور داده شده كه «فراتجربي» حذف شود!!
- در يك يادداشت منتشر شده در سالهاي اخير، سه واقعه قتل با يكديگر مقايسه شدهاند و گفته شده كه مطابق قانون هر سه مورد مصداق قتل عمد و مستحق مجازات قصاص است كه جمله اخير را دستور دادهاند حذف شود! علت هم اين است كه متوجه شده كه حكم هر سه اگر قصاص باشد چندان جالب نيست!
- در يادداشتي آمده بود كه «در عقد دايم، بيان مهريه لازم نيست»، دستور داده شد كه اين نيز حذف شود!! كه ناشي از ناآشنايي فرد با نكات فقهي و حقوقي است.
- در يك مقاله با جزييات شرح داده شده كه عدهاي چگونه داراي مدارك واقعي ولي در اصل صوري از روسيه هستند، دستور داده شد كه به كلي حذف شود!! احتمالا مميز مصداق يكي از كساني بوده كه چنين مدركي داشته است!
- در يك كتاب تاريخي كه به پيش از انقلاب مربوط بوده و در ابتدا هم تاكيد شد كه القاب و اسامي (حتي نام خيابانها) مطابق زمان خودش نوشته شد، دستور داده شده كه بهجاي آيتالله خميني نوشته شود امام خميني(ره). آن هم كتابي كه به سفارش پژوهشگاه وابسته به موسسه حفظ و نشر آثار امام نوشته شده است!
- در كتاب نوشته شده كه يكي از وعاظ مشهور به مجلس ختم يك دانشجوي كشته شده نيامد، در توضيح نوشته شده كه «احتمالا با فشار ساواك به مجلس نيامد» دستور داده شد كه اين قسمت حذف شود!!
- در يك كتاب پژوهشي حتي در برخي موارد در گزارشهاي علمي كتاب دخالت شده و حذف و اضافاتي دستور داده شده است.
ادامه اين موارد خستهكننده است و هر نويسندهاي به تناسب تجربه آن را داشته است ولي نكته اينجاست كه ديده ميشود يك كتاب به دلايلي مجوز نميگيرد ولي كتاب ديگري منتشر شده كه بايد با همان دلايل منتشر نميشد. در واقع شانس اينكه مميز كتاب چه كسي باشد و در چه شرايطي كتاب را مميزي كند، نيز اهميت دارد. به عبارت ديگر مميزي آش نخورده و دهان سوخته است. هم چوب را خوردهايم و هم پياز را (حتما داستان چوب و پياز را مرور كنيد عين قضيه مميزي ما است) . نكته ديگر اينكه به ابتداي يادداشت برميگرديم، خطاب ما به چه كساني بايد باشد؟ اگر از مميزي و سانسور نفعي براي كشور بود، در اين صورت يك مورد آن را ذكر كنند. كتابهايي كه در خارج چاپ شده و به هيچوجه اجازه انتشار در داخل را نميگيرد، به راحتي افست و به مردم فروخته ميشود، اتفاقا تيراژ آنها هم به دليل ممنوعه بودن بيشتر است. اين چه سياستي است كه داريم؟ اين هم از عجايب است؛ سياستي كه هيچ نفعي جز ضرر ندارد، همچنان عدهاي از آن دفاع ميكنند. نامه مقام رهبري به جوانان غربي واجد اين نكته بسيار مهم بود كه پس از بيان فهرستي از پيشينه تاريخي تاسف بار دولتهاي غربي در نامه آمده است كه «هدف من نيز از بازگوكردن بخشي از اين فهرست بلند، سرزنش تاريخ نيست، بلكه از شما ميخواهم از روشنفكران خود بپرسيد چرا وجدان عمومي در غرب بايد هميشه با تاخيري چند ده ساله و گاهي چند صد ساله بيدار و آگاه شود؟ چرا بازنگري در وجدان جمعي بايد معطوف به گذشتههاي دور باشد نه مسائل روز؟». به نظر ميرسد كه اين جمله زيبا و مهم را بايد خطاب به برخي افراد در داخل هم گفت كه چرا هميشه وقتي از كارهايي شبيه به مميزي و سانسور پشيمان ميشويم كه بايد دهها سال از آن گذشته باشد؟ ادامه مميزي در عصر ماهواره و اينترنت و شبكههاي اجتماعي را چه ميتوان ناميد؟ تا كي ادامه خواهد داشت؟