يك بام و دو هوا
سيد علي ميرفتاح
اين غائلهاي كه حسيني- مجري سابق تلويزيون- درست كرده اگر خداي نكرده از دست و قلم يك روزنامهنگار بدبخت و بيچاره در ميرفت، الان ما از بالا تا پايين بايد تاوان پس ميداديم و ننگ همكار سابق را تا قيام قيامت به دوش ميكشيديم. اين مجري سابق صدا و سيماي جمهوري اسلامي دارد كار احمقانهاي ميكند و حاضر است براي اينكه نامش سر زبانها بيفتد تن به هر خواري و خفتي بدهد. عين برادر حاتمطايي حاضر است در آب زمزم هم نجاست بريزد تا دوباره سر زبانها بيفتد. يكي از روزنامهها از قول برادرش- كه او هم مجري تلويزيون است- نوشته كه امروز برادر من كثيفترين آدم دنياست... دلم براي اين برادر سوخت؛ آخر چرا تاوان گناه يكي ديگر را اين بايد پس بدهد؟ كاش اين قضيه «خانواده» را يكي از بزرگان جمهوري اسلامي كه نفوذ كلام دارد، يك بار براي هميشه حل كند. نه با عقل جور درميآيد و نه با شرع كه گناه برادر بزرگتر را به نام برادر كوچكتر بنويسند يا برعكس پدر را به جاي پسر شماتت كنند. فاميل كه جاي خود دارد. شنيدم كه آقاي حسن عباسي در حوزه هنري به مناسبت «پول و پورن» صحبت كرد و بيجهت به آقاي زم- كه ديگر سالهاست در حوزه مسووليت ندارد- توهين كرده و علنا به او – و به خيليهاي ديگر – تهمت حرامخواري زده. همينجا، حالا كه مناسبتش پيش آمده بگويم كه در فرهنگ امروز ما نميدانم روي چه حسابي، بدبختانه قبح تهمت ريخته و ديگر كسي كبيره بودن آن را درك نميكند. ديگران هم كه ميشنوند، تذكر نميدهند و جلوي ترويج اين معصيت را نميگيرند. تقريبا غيبت به يكي از عادتهاي روزمره درآمده و در عرصه عمومي تهمت با بيپروايي سياسي مترادف شده. من واعظ نيستم اينجا هم كلاس اخلاق نيست، اما هر طور حساب كنيم، شرعي و اخلاقي و انساني، هيچ كس حق ندارد بيسند و مدرك محكمهپسند رقيب خود را بلكه دشمن خود را به انواع و اقسام پليديها و جرمها متهم كند. خدايي هست، آخرتي هست، حساب و كتابي هست، اينها را هم قبول نداشته باشيد وجدان عمومي يك روز بيدار ميشود و يقهمان را ميگيرد و بازخواستمان ميكند. گذشته از اين دنيا، دار مكافات است و قبل از قيامت، جواب دست و زبانمان را ميگيريم... بگذريم. داشتم عرض ميكردم كه اين مجري سابق تلويزيون كار خطرناك و شومي را آغاز كرده و متاسفانه عدهاي هم در ايران خام او شدهاند و فريبش را خوردهاند. هيچ فكر نميكردم چهار دهه پس از استقرار جمهوري اسلامي در بين نسل جوان كساني پيدا شوند كه زير علم حسيني و امثال حسيني بروند و دستورات احمقانه و خطرناك او را بشنوند و به اجرا دربياورند. پس در اين سالها نهادهاي فرهنگي چه كردهاند و چه چيزي ياد بچههاي مردم دادهاند؟ نهادهاي فرهنگي به كنار، خانوادهها چطور بچههاي خود را بار آوردهاند كه به اين سادگي فريب «رياستارت» را ميخورند و شب و نصف شب به اموال عمومي آسيب ميزنند؟ كمي نگرانكننده است و جاي آن دارد كه نهادهاي فرهنگي و خانوادهها به خود بيايند و كمي در كار و بار خود تجديدنظر كنند. جاي آن است كه خون موج ميزند در دل لعل...
گفت فريب هم ميخواهي بخوري لااقل فريب يك آدم پلو خورده را بخور، نه فريب يك لوده نادان را... اما حرف اولم يادم نرفته. در اين جور مواقع كه نهادي مثل صدا و سيما نشتي ميدهد و همكاران سابقش توزرد از آب درميآيند، نه كسي اسم تلويزيون را ميآورد و نه مديران سابق و لاحق آنجا را مقصر ميداند و بار ملامت بر سرشان ميريزند. اما پسرخاله دستهديزي فلان روزنامه اگر در بهمان شبكه خبري ماهواره رويت شود، از زمين و زمان روزنامه و روزنامهنگاران را سرزنش ميكنند كه اي داد، اي بيداد، اي هوار، اي واي... وااسلاما، وامصيبتا و... .