يادداشتي بر «شنِل»
خيالي از آرامش
سيد صالح موسوي خلخالي
دكتراي فلسفه
در ازدحامي كه بر شرايط نادرمان حاكم است، فرصتي براي تماشاي فيلم سينمايي «شنِل» فراهم آمد. از اثري كه بسياري از عوامل آن فيلم اولي هستند، انتظار نخواهي داشت تماشاي روايتي اينچنين پر نقش و نگار و متفاوت، كه هم دشوار است و هم پيوسته و يكپارچه، از همان دقايق آغازين، با ضرباهنگي مطلوب، با انبوهي از روايت آدمهايي مواجه خواهي شد كه با مهارت و در خلاقيت فراگرفتهاند تا پوستيني بر سر بكشند و داستانهاي سر به مهر زندگيشان را پنهان كنند؛ آدمهاي درماندهاي كه فصل مشتركشان عدم اعتماد است و هراس و شرم از آشكاري گذشته... شرمي كه چنان بار سنگيني بر روحشان انداخته كه حتي روابط اجتماعيشان را به شرط پنهاني گذشتهشان ساختهاند. فيلم درباره شرايط ارتباط بين آدمهاست: اعتمادي كه فاجعه ميشود و عدم اعتمادي كه نابود ميكند. اما انگار كه در اين جهان روايي، بياعتمادي، بايد شرط باشد؛ زماني خيالي از آرامش برقرار خواهد بود كه در جمع پنهان باشي، البته با رعايت بياعتمادي و نه الزاما با دروغ، بلكه با پنهانكاري.
نقطه قوت فيلم، فيلمنامه پرجزييات و انديشيده آن است كه درام خود را در نقاط كور قوانين بنا ميكند (مانند ازدواج با شناسنامه ديگري)، كه براي يك اثر اجتماعي انتخاب هوشمندانهاي است. رقص قلم فيلمنامهنويس بين گسلهاي روابط اجتماعي و سوگنامه سنگيني شرايط اجتماعي بر آدمها (كه شرايط وجوديشان را قالببندي ميكند)، چنان سينمايي انجام شده كه مخاطب در تمام طول فيلم همراه است. شخصيتها و جزييات رويدادها، گام به گام انديشيده و پرداخته شدهاند تا اجتماعي را ترسيم كنند كه آدمهاي بيپناه در بيراهههاي نهادي آن تنها ماندهاند. با آنكه «شنِل» اثر نخست اين هنرمندان است، اما نويد نسل جديدي از روايتگران ميدهد كه به مسائل شرايط جامعه خود حساس هستند و روايتهاي معمول ممكن از جامعه شفافيتگريز ايراني را جستوجو ميكنند.