گروه مدرسه، اعتماد/ محمد داوري
وقتي از آسيبهاي اجتماعي سخن به ميان ميآيد ديگر نياز به توضيح و تفسير نيست و براي اثبات وجود اين آسيبها از ارايه سند و مدرك بينيازيم چرا كه متاسفانه آنقدر اين آسيبها متعدد،متكثر آنقدر فراگير هستند كه هر كسي چشم باز كند و به خود و اطرافيانش در خانواده و محيط كار و كوچه و خيابان نظري بيندازد مصاديق اين آسيبها را به روشني ميبيند.
اين گستردگي و تنوع، زنگ هشداري است تا متوليان امر جديتر به اين مهم بپردازند چرا كه زندگي را در تمام ابعاد فردي و اجتماعي تهديد ميكند. آسيبهاي اجتماعي سلامت فردي تكتك افراد جامعه را به خطر انداخته است خطري كه سلامت جامعه را نشانه رفته و فضاي زيست فردي و اجتماعي را تهديد كرده است كمتر جايي را ميتوان نشان داد كه از اين تهديد در امان باشد.
يكي از جاهايي كه اهميت فوقالعاده دارد، مدارس كشورند؛ جايي كه كودكان و نوجوانان عمر خود را سپري ميكنند و هر روز در ارتباط با صدها كودك و نوجوان همسن و سال خود در ارتباط هستند كه هر كدام به نوعي با يك يا چند آسيب اجتماعي دست بر گريبان هستند هر چند پراكندگي و نوع آسيبها و تراكم آن در مناطق مختلف متفاوت است اما هيچ مدرسهاي در كشور از اين آسيبها در امان نيست.
توسعه شبكههاي مجازي و تكنولوژيهاي ارتباطي موجب شده است تكثير آسيبها بيشتر و سريعتر شود به گونهاي كه دانشآموزان متوسطه اول نيز با استفاده از اين شبكهها در جريان خيلي از مسائل قرار دارند.
مدارس بهترين مكان و كودكي و نوجواني بهترين زمان براي اقدامات پيشگيرانه در زمينه آسيبهاي اجتماعي است. فقر، اعتياد و طلاق سه آسيب فراگير هستند كه كودكان معصوم و نوجوانان مظلوم را در مثلت برموداي خود گرفتار كرده است و اين آسيبها و ساير آسيبهاي ريز و درشت ميطلبد تا توجه ويژهاي به جايگاه و نقش مشاوران و ارايه خدمات مشاورهاي در مدارس صورت پذيرد.
به همين منظور در اين هفته نظر دو تن از فعالان فرهنگي و كارشناسان حوزه تعليم و تربيت را در معرض نقد و نظر مخاطبان صفحه مدرسه «اعتماد» قرار ميدهيم.
رقص صورتكها در بالماسكه آموزشي و آسيبهاي پيدا و پنهان كودكان و نوجوانان
نرگس ملك زاده معلم و فعال صنفي و مدني
هنوز زندگي جريان دارد، راه ميروند و پرانرژي شيطنتهاي بچهگانه و تكهكلامهاي سن و سالشان را بدون هيچ ملاحظهاي بر زبان ميآورند. اگر نميدانستم پايان داستان چيست شايد اين گونه قضاوتشان ميكردم «آينده ساز كه تو باشي، آينده ويرانهاي بيش نيست» چشمانشان هنوز به دنبال آرزوهايشان دو دو ميزند اما در بالاي پل چمران چشم بر همنهاده و يك حس تجربه نشده سخت را به روياي پايان زندگي خود پيوند ميزنند در آخرين لحظات اين زندگي كوتاه هنوز بين اعتقاد آموخته شده و بياعتقاديهاي فراگرفته شده سردرگم هستند روسري از سر افتاده را بارها بر سر ميكشند و اين سوال را ميپرسند كه كجا خواهند رفت؟بهشت، جهنم، برزخ!
سخت است كنار گذاشتن تكههاي انگيزه اين پازل، تناقضي آشكار از دو حس شورهنگام ضبط ويديو و سكوت تصاوير منتشر شده بعد از سقوط، شايد آرزويشان آرامشي بود كه ما در جسم بيجانشان ديديم اما خودشان آن آرامش را نيز تجربه نكردند و اينبار هم در مقابله با دنيا يك شكست خورده لقب گرفتند؛ شكست خوردهاي خندان!
تشخيص اينكه زندگي ارزش دارد يا به زحمت زيستن نميارزد و پاسخ اين دختران در كنار علامت سوال بزرگ مانده در ذهنهايمان اين شد كه زحمت زيستن برايشان بزرگتر از قد و قواره نوجوانيشان بود. بعد از تماشاي اين ويديو چند دقيقهاي از دختران زاينده رود در برخورد با دانشآموزانم وسواس بيشتري به خرج ميدهم ديگر سكوتها و گوشهگيريهاي دانشآموزان مرا به سوي خود نميكشاند از امروز تمام تصورم اين است كه دانشآموزان مدرسه در يك جشن بالماسكه شركت كردهاند عدهاي تم شاد و صورتكهاي خندان را به چهره زدهاند و عدهاي ديگر ابرو در هم كشيده و تصويرگر تمام رنجهاي عالماند؛ پاي صحبتشان كه مينشيني نه مهر مادر را ديدهاند و نه مسووليت پدر را درك كردهاند چطور ميتوانم توقع داشته باشم كه آنها در هنگام انديشيدن به خودكشي غم مادر را بخورند و كمر خم شده پدر را از ديده بگذرانند اين زمينهاي آماده رويش در آستانه جوانه زدن به اميد خود رها شدهاند و چه تلخ است شنيدن اينكه ۱۵ درصد مدارس دوره دوم متوسطه كشور مشاور دارند و اين عدد در تهران كمتر از ۳ درصد است.
حضور مشاوران به دليل اهميت يافتن بحث هدايت تحصيلي در سالهاي اخير بيشتر در دوره اول متوسطه بوده است كه در كنار آن به تدريس درس تفكر و سبك زندگي نيز موظف شدهاند نگاهي به آمارها حكايت از رفتارهاي پرخطر در پسران دبيرستاني و خشم بالا در دختران دانشآموز دارد كه اگر بخواهيم به روايت آمار و ارقام به بيان مساله بپردازيم ميتوان به آمار ارايه شده از سوي مديركل آموزش و پرورش شهر تهران استناد كرد به گفته ايشان در حال حاضر رفتار پرخطر در ميان پسران ما در مقطع متوسطه اول ۱۹/۷درصد است و خشم ميان دختران ما ۱۹/۶درصد رسيده است؛ اين ارقام و اين وضعيت نامطلوب زماني زنگ خطرش بيشتر به گوش ميرسد كه ۶۶ درصد از دانشآموزان در پاسخ به اين سوال مشخص كه اگر مشكلي براي شما پيش آيد چه كسي به شما كمك خواهد كرد به جاي معرفي خانواده و مشاوران مدارس و معلمان انگشت اشاره به سمت همسالان و دوستان خود دراز كردهاند و اين از نقش خانواده و مشاور و حتي به خطا رفتن نظام تربيتي و ناتواني در تغيير سبك رفتار و نگرش دانشآموزان نسبت به حل مساله حكايت دارد.
كساني كه دست به خودكشي ميزنند به دليل آن نيست كه وجود خود را دوست ندارند بلكه اين افراد نسبت به فرد ديگري احساس خشم شديدي دارند و اين احساس را در درون خود حبس كردهاند و وقتي اين حس مهارش سخت شود، گرفتن جان راحتتر خواهد شد شايد بتوان سادهتر بيان داشت خودكشي خشمي است كه فرد توان برگشت آن را نسبت به نفر دوم ندارد و اين خشم فروخورده راهي جز چرخيدن و چنبره زدن در فرد را ندارد و دايما به دنبال راهي براي رهايي از اين خشم است و اين بازگرداندن خشم به سمت خود يا اقدام به خودكشي را مطرح ميكند يا اينكه در خوشبينانهترين حالت فكر كردن به آن را مسكن موقت ميداند؛ مسكني كه اگر تكرار شود اثرش را از دست ميدهد و فرد به دنبال راهي جايگزين براي آن ميگردد، خودكشيكننده از خود انتقام ميگيرد و اين را تنها راهي ميداند كه نشان دهد در اختيار كسي نيست و تعلقي او را آرام نخواهد كرد. در اين زمان ديگر دوست و گروه همسالان نميتوانند راهي براي ادامه زندگي براي فرد بگشايند آنها فقط ميتوانند نقش خود را در حد يك گوش شنوا به خوبي اجرا كنند.
حضور موثر مشاوران مدارس ميتواند هم نقش گوش شنوا باشد هم كتابهاي ناخوانده زندگي را براي دانشآموزان ورق زند؛ مشاوراني كه علم و تجربه را درآميختهاند حتي اگر نتوانند راهكار مناسب با شرح حال دانشآموزان ارايه دهند، ميتوانند رابطي باشند براي ارجاع به متخصصان روانكاو، تا شايد از فاجعهاي ديگر جلوگيري شود.
با اين همه و با وجود نقش پررنگ مدرسه، معلم، مشاور و در كل ساختار آموزشي در شكلدهي شخصيت رواني/ اجتماعي دانشآموز، گذاشتن همه بار مشكلات بر دوش آموزش عمومي، نه نشان از واقعيت دارد و نه ميتواند تحليلي منطقي باشد، همين چند روز پيش كه شادترين مردمان دنيا به گواه آمارهاي بينالمللي معرفي شدند، جايگاه مردمان ما در اين آمار، نشان از تلخي روزگارشان دارد؛ روزگاري كه در آن شادي كالايي كمياب است، خشونت در روابط اجتماعي، به كنشي معمول تبديل ميشود، زندانها مملو از بزهكاران كمسن و سال است، بيش از 90 درصد كودكان كار مورد تعرض قرار گرفتهاند، آمار طلاق و جدايي عاطفي هر سال در حال افزايش است، طبيعي است كه نسلي پرورش يابد كه از هراس زندگي، مرگ انتخاب اولش باشد.
حالا اگر بعضيهايشان مثل زهرا و نيلوفر پيش از خودكشي ميخندند و اين ما را شگفتزده ميكنند، خيليهاي ديگري هم هستند كه پيش از خودسوزي، به آرامي ضجه ميزنند تا صدايشان را كسي نشنود. همانهايي كه خبرهايشان هر روزه ميان صفحات مجازي گم ميشود و آنقدر تكرار شدهاند كه ديگر حيرتي برنمي انگيزند. آري آموزش مهم است، اما همه راهحل نيست.
آموزش و پرورش پيشگام در پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي زهرا علياكبري
معلم و فعال رسانهاي
وجود آسيبهاي اجتماعي متعددِپرخطر و تهديدهاي تربيتي و اخلاقي كه به دنبال دارد، خاصه كشور ما نيست و دغدغهاي است كه با سيطره جهاني، نگرانيهاي زيادي را براي نهادهاي فرهنگي و اجتماعي موجب شده است. حال برخي از جوامع به جد در كنار آموزش علوم به آموزش مهارتهاي زندگي و اخلاق اجتماعي و شهروندي ميپردازند و برخي در اغماي عدم حضور اين آموزشها كماكان روز را شب ميكنند و در پس آن با آسيبهاي زيادي در بين نوجوانان وجوانان روبهرو هستند. زماني كه از تهديدآسيبهاي اجتماعي در دوران نوجواني سخن به ميان ميآيد نخستين نهاد تاثيرگذاري كه با تدوين برنامههاي حمايتي ميتواند به كاهش هجمه آن بپردازد، بيشك آموزش و پرورش است چرا كه دانشآموزان در بهترين زمان يادگيري و تربيت، در مدارس و كلاس درس هستند و اين فرصت براي آگاهي و تبيين آسيبها و پيشگيري از وقايع ناخوشايند آن بسيار ارزشمند است. البته پيشگيري از آسيبها نه به تنهايي از عهده آموزش و پرورش برميآيد و نه تنها اين نهاد است كه متولي امرباشد و با توجه به وسعت آسيبهاي اجتماعي و انواع تهديدهاي آن، نهادهاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي، نظامي و... همه و همه بايد در كنار هم و با داشتن وحدت برنامهاي و عملياتي در اين مسير گام بردارند. اين يادداشت به بخشي از الزامات آموزش و پرورش در اين حوزه و صد البته ضرورت حضور مشاوران در مدارس براي اجرايي كردن طرحهاي پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي خواهد پرداخت. اينكه گفته ميشود آموزش و پرورش يا تعليم وتربيت يعني در اين نظام آموزشي پذيرفته شده كه در كنار مسائل آموزشي و تعليمي بايد پرورش و تربيت هم رخ دهد و اگر اين باور وجود ندارد پس نيازي به يدك كشيدن پرورش و تربيت هم در اين عنوان نيست. بنابراين حال كه اعتقاد بر اين است كه همگام باهم، مسائل آموزشي و پرورشي در مدارس پيگيري شود، حضور مشاوران براي برنامهريزي تحصيلي، تبيين شيوههاي صحيح آموزش و مطالعه، هدايت مسير شغلي، بخشي از فعاليتهاي پرورشي در مدارس و بالاخص اقداماتشان در ارتقاي ايمني و سلامت روان دانشآموزان لازم و ضروري است. هرچند كه متاسفانه به دليل همان مشكل سابقهدار كمبود نيروي متخصص در آموزش و پرورش بسياري از مدارس از اين حيث محرومند و متاسفانه دانشآموزان با دايرهاي از نيازها به اين حضور، با انواع و اقسام آسيبهاي اجتماعي روبهرو هستند. در كنار فوايد و مزيتهاي مطلوبي كه پيشرفتهاي علمي و فني در تمامي حيطههاي زندگي آدمي دارند و با توجه به سرعت ورود و همخواني اين پيشرفتها در زندگي روزمره، آنچه ضرورت ميطلبد آگاهي بخشي، برنامهريزي و اقدامات اجرايي است كه براي پيشگيري از آسيبهاي مربوط به اين پيشرفت ها (از جمله تكنولوژيهاي رسانهاي و مجازي، شيوههاي برقراري ارتباط، مواد دارويي و...) بايد انجام بگيرد. اضطراب، افسردگي، مصرف مواد مخدر، خشونت، رفتارهاي نابهنجاراجتماعي، مشكلات تحصيلي، سوءاستفاده از فضاي مجازي و... از جمله مشكلات تحصيلي و رواني اجتماعي دانشآموزان است كه براي رفع هركدام از اينها نياز به حضور مشاوران در مدارس است. مشاوره و هدايت تحصيلي و تربيتي و همچنين آموزش مهارتهاي زندگي توسط مشاوران براي دانشآموزان در كنار گروههاي همسالان و همتايان يكي از موثرترين راههاي پيشگيري در حوزه آسيبهاي اجتماعي است. اين آموزش با درنظر گرفتن نقش همسالان، علاوه بر افزايش انگيزه مشاركت در پذيرش مسووليتهاي اجتماعي، به انتقال تجارب فردي آنان در موفقيتها و شكستهايشان خواهد رسيد و اين همسو نگري و كسب آموزش از تجارب تلخ و شيرين ديگري، سبب پيشگيري در بسياري از آسيبها خواهد شد. مشاور مدرسه ميتواند با آگاهي و جامعنگري، برقراري ارتباط دوسويه و شيوههاي مختلف مشاورهاي فردي، گروهي و خانوادگي به دانشآموزان كمك كند تا با بررسيهاي همهجانبه مشكل، راهحل يا راهحلهاي مناسب را انتخاب و براي آنها برنامهريزي كنند. در اين روزگار كه نوجوان براي تعاملات اجتماعي و حضور حداكثرياش در موفقيتها و پيروزيهاي مقتضي سن وسالش، به مناسبات دوستانه رو ميآورد، هدايت و همراهي آگاه و مطلعِ مشاوران ميتواند وي را به بهترين مقاصد برساند. آمارهاي موجود در خودكشي، اعتياد، رفتارهاي جنسي خطرناك، افت تحصيلي و... در بين نوجوانان وجوانان، بايد متوليان امر را از هر نهاد و سازماني به ميدان بياورد و چارهانديشي را مهم جلوه نماياند. بايد پذيرفت كه انگيزهبخشي، مثبت انديشي و آموزش جامع مهارتهاي زندگي در مدارس كه تا حدود تاسفانگيزي از زمينه آموزشي مدارس جدا مانده، از جمله اموري است كه نقش وافري در هويت بخشي به اعتماد و عزت نفس نوجوانان دارد، نوجواني كه با تكيه بر داشتههاي علمي، استعدادها و مهارتهاي فراگيرش پا به عرصه اجتماعي و سياسي و فرهنگي جامعه ميگذارد بسيار كمتر از ديگر نوجوانان در معرض آسيبها ي اجتماعي قرار خواهد گرفت. با اين اوصاف بهتر است حال كه سند تحول بنيادين پر از تربيت و پرورش است تا آموزش، به اين بخش از تحولات كه به ضرورت پيشگيري از تهديدهاي آسيبهاي اجتماعي با حضور و همراهي مشاوران در مدارس عينيت ميبخشد، توجه بيشتري شود.