• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3950 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۱۷ آبان

برندگان نوبل با خاطرات‌شان آمدند

بهار سرلك

 

با شروع برگ‌ريزان پاييز ادبيات فرانسه شاهد اتفاقي نادر است؛ سه كتاب از دو نويسنده محبوب اين كشور راهي كتابفروشي‌ها شدند. ژان ماري گوستاو لوكلزيو رمان «آلما» و پاتريك موديانو رمان «خاطرات در خواب» و نمايشنامه «آغازهاي زندگي‌مان» را به انتشارات گاليمار سپرده‌اند. موديانو از سال 2014 و زماني كه جايزه نوبل ادبيات را به خانه برد، اثري را دست ناشران نسپرد و خودش اعتراف كرده بود كه بايد دوباره موتور نويسندگي‌اش را روشن كند. گويي خلق شخصيت محوري تازه‌ترين نمايشنامه‌اش- نويسنده‌اي كه در بند نوشته‌هايش درآمده- در راه انداختن موتور نويسندگي او نقش داشته است.  از طرفي، لوكلزيو هم از سال 2014 دست به قلم نشده بود اما دوري لوكلزيو از دنياي نويسندگي به جايزه نوبل ادبي كه در سال 2008 گرفت، مربوط نمي‌شود. لوكلزيو سه سال صرف نوشتن «آلما» كرد؛ داستاني كه بار ديگر او را به اصلش يعني موريتاني، بازمي‌گرداند. موديانو سه سال پيش خبر داده بود نوشتن داستان «خاطرات در خواب» را شروع كرده است. گاليمار تازه‌ترين اثر داستاني موديانو را اينچنين معرفي مي‌كند: «هر خيابان شهر خاطره‌اي، ملاقاتي، غمي، لحظه‌اي شاد را تداعي مي‌كند.» نويسنده هنوز «آن حجم نسياني‌ كه همه‌چيز را دربرگرفته» به خاطر مي‌آورد: «نسياني كه دستاويزي براي رسيدن به تكه‌هاي گذشته، مسيرهاي منقطع و فاني و اغلب سرنوشت‌هاي انساني دست‌نيافتني است.»  از طرفي لوكلزيو كه كودكي خود را در موريتاني گذرانده است، با درد برده‌داري زندگي كرده و رنج سلطه انساني بر انسان ديگر و انقراض گونه‌هاي جانوري را به چشم ديده است. او از شيزوفرني رنج كشيده است، از مليت دوگانه فرانسوي- موريتانيايي‌اش، از گذراندن كودكي در نيس بدون حضور پدر. در فرانسه بزرگ شد اما فكر و ذكرش در موريتاني بود. «آلما» هم داستاني جدا از اين تجربيات نيست. در اين رمان لوكلزيو دو سرنوشت را به يكديگر گره مي‌زند. داستان روايت جرمين فلسن است كه براي يافتن اجدادش وارد جزيره‌اي مي‌شود. اين مرد در ميانه‌هاي جنگل گم مي‌شود، درست مانند شخصيت محوري رمان موديانو كه در هر خيابان گم مي‌شود. اين دو غول ادبي فرانسه داستان‌هاي خودشان را روي كاغذ مي‌آورند. گويي كه يافتن آرامش دروني براي آنها بسيار دشوار است. همانطور كه براي نسل‌هاي پس و پيش از آنها دشوار بوده و هست. شايد آنها به خاطر ديني كه اجدادشان بر گردن‌شان گذاشته‌اند، خود را مسوول مي‌دانند. براي درك بهتر رابطه هر كدام از اين نويسنده‌ها با نوشتارشان بار ديگر خطابه‌هاي آنها را پيش از دريافت جايزه نوبل ادبي مرور مي‌كنيم؛ موديانو از لحظه‌هايي كه يأس و شك به ذهنش هجوم مي‌آورند، صحبت كرد اما لوكلزيو از خلوتش، از كنشي كه وقتي نويسنده تنها نظاره‌گر است، صحبت كرد. هر دو نويسنده از مشكلات‌شان، اشتياق‌ها و دغدغه‌هاي‌شان گفتند. پاريس براي موديانو و جنگل‌هاي موريتاني براي لوكلزيو. بنابراين جاي تعجب نيست كه دوباره داستان موديانو در خيابان‌هاي پايتخت فرانسه روي بدهد و داستان لوكلزيو در ميان درختان موريتاني. دو جهان متفاوت در دو نيمكره زمين. اما هردوي آنها به گذشته بازمي‌گردند؛ به دنبال ردپاي كودكي‌، جواني‌شان و تاريخچه خانوادگي‌شان هستند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون