فردا سالمرگ رهي معيري است
شد خزان گلشن آشنايي
سهيل محمودي
زندهياد رهي معيري و دوست و همراهش شادروان استاد اميري فيروزكوهي، نيما را و پيشنهادهاي او را نپذيرفته بودند و هيچگونه تعلق خاطري به آنچه از دنياي نيما و شاگردانش ميشناسيم، نداشتند. اين درست برخلاف شيوهاي بود كه شهريار، ديگر غزلسراي همنسل آنان پيش گرفت و شعر خود را از پيشنهادهاي نيما بيگانه نساخت و با آن حال و هوا به سخن خويش غنا بخشيد. رهي، شعر امروز و ادبيات مدرن را نتوانست بپذيرد. در همان حوزه سنت شعر فارسي ماند اما كاري كرد كارستان. او توانست با ذوق و خلاقيت خويش در متن سنت، به نوآوري دست بزند. مانند كاري كه شاعر پيشكسوت او، البته با نگاهي اجتماعي، سياسي و عميقتر، ملكالشعراي بهار در حوزه شعر فارسي انجام داده بود. بهارِ قصيدهسرا و اديب و رهيِ غزلپرداز و نكتهسنج توفيقشان در خلاقيت و تغيير در قلب و بطن سنت بود. غزل رهي را ميتوان يكي از آبرومندانهترين نمونههاي غزل فارسي به اسلوب پيشينيان در روزگار ما دانست. او ظرايف زبان شعرش را از سنت غزل سعدي آموخت و مضمونگرايي و تصويرگرايي را از شيوه غزل صائب. اين پيوند هوشمندانه و هنر تلفيق همراه با ذوق و خلاقيت رهي از او چهرهاي متفاوت ساخت همانگونه كه تصنيفهاي رهي آوازهاي بسيار براي او پديد آورد. تا به حال تصنيفهاي رهي، موفقترين نوع كلام بر مبناي ملوديهاي ايراني بوده است. رهي به خوبي و با هوشمندي و هنرمندي توانست صميميت ترانه و تصنيف را با جوهره شعر در آثار چشمگيرش در حوزه ادبيات موسيقي پيوند بزند. تصنيفهاي رهي، شعرترين تصنيفهايي هستند كه با موسيقي ملي ما درآميخته و گره خورده است. بياييم ما لحظاتي تصور كنيم كه آنهمه ملوديها و آهنگهاي جاودانه و بينظير هنرمنداني چون شادروانان سيدجواد بديعزاده، مرتضي محجوبي، روحالله خالقي، حسن ياحقي و علي تجويدي و... بدون كلام رهي ارايه شده بود. اين تصور ما را با فضايي تهي روبهرو ميسازد. يعني اينكه حافظه شنيداري و موسيقي هشتاد سال اخير ما، سرشار از كلام دلنشين و اثرگذار رهي معيري است. اين براي يك شاعر، موهبت بزرگي است كه چند نسل با تصنيفهاي او زندگي و عاشقي كرده باشند.