ادامه از صفحه اول
مسكن مهر را سياسي نكنيم
مسكن مهر قرار بود براي مردم سرپناه و مامن باشد ولي بيشتر با هدف نردبان دولت پيش بنا شد. نردباني كه بسيار ضعيف بود و به سرعت واژگون شد. اگر يك درس مهم از اين اتفاق بتوان گرفت اين است كه برخلاف انتظار ما، آينده به سرعت سر ميرسد و زمان پاسخگويي خواهد بود. يكي از مشكلات مهم مسكن مهر، خارج كردن پيمانكاران صلاحيتدار از گردونه ساخت است. در بسياري از پروندههاي مسكن مهر پيمانكاران جديدي وارد شدند كه از يكسو فاقد سابقه پيمانكاري بودند، لذا ميتوانستند مثل بسازوبفروشهاي بياعتبار عمل كنند و از سوي ديگر آنان مبلغ قرارداد را به دليل فساد پس از يكي دو دست از واسطهها گرفتند و لذا پول اندكي به دست آنان رسيد، در نتيجه آنان هم از كيفيت كار زدند. آنان به جاي آنكه پيمانكاران باصلاحيت را وارد ميدان كنند، به حذف آنان اقدام كردند، پيمانكار باصلاحيت هيچكدام از دو اشتباه يا بهتر است بگوييم خيانت را مرتكب نميشود. از كيفيت كارش كم نميكند زيرا اعتبار دهها سالهاش از ميان ميرود. نه حاضر ميشود كمتر از رقم معقول و مصوب پروژه را بگيرد كه موجب ضررش شود و نه در كارش كمفروشي ميكند. براي اين شركتها حفظ اعتبار از همهچيز مهمتر است. سرمايه واقعي آنها، همين اعتبار است. تا هنگامي كه به سمت تقويت شركتهاي بزرگ و صاحبنام نرويم، برنامههاي عمراني كشور با همين مشكل مواجه خواهد شد. نهفقط در ساختمانسازي، بلكه در همه حوزهها بايد به اين نكته مهم توجه كرد. متاسفانه در ايران نوعي ضديت با شركتهاي بزرگ و صاحب صلاحيت وجود دارد كه به ضرر توسعه كشور است. اگر همه مسكن مهر را به دو يا سه شركت بزرگ ميدادند، قطعا با چنين مشكلاتي مواجه نبوديم. البته اگر ميخواستند چنين كنند، طبعا نميتوانستند انواع و اقسام تخلفات را انجام دهند. انگيزه انجام تخلف را پشت مبارزه با سرمايهداران پنهان ميكنند.
وطنپرستي در آخرين دوره
تا نخستين پولهاي بزرگ خارجي پس از انقلاب، براي توسعه نفت، وارد ايران شود. وگرنه با اين همه مانع كه بر سر راه دارد، چنان كه بايد پيش نخواهد رفت. كمااينكه برخي دوره دوم وزارت او را محافظهكارانهتر از دوره اولش ارزيابي ميكنند. زنگنه آخرين دوره وزارتش را چگونه به پايان خواهد برد؟
1- اگر نبود اصرار رييسجمهور روحاني، اين آخرين دوره وزارتش را نميپذيرفت. چرا؟ پاسخش را در جملات اين هفتهاش پيدا كنيد. وقتي درباره قرارداد توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبي با توتال گفت: «متاسفانه عدهاي ميخواهند توتال از اين پروژه برود تا بگويند پيشبيني ما درست از آب درآمد.» عمق اين جمله را وقتي ميتوانيد درك كنيد كه تكليف برنامه ششم براي جذب سرمايهگذاري در صنعت نفت را بخوانيد. آنگاه لمس ميكنيد فشارهاي خارجي براي كماثر شدن برجام را ببينيد. عقبماندگي صنعت نفت ايران در مقايسه با همسايگانمان را هم مطالعه كنيد. آنوقت تصديق خواهيد كرد كه چه فشاري بايد بر شانههاي يك وزير باشد تا چنين پشتپرده را هويدا كند.
2- وزيريهامانه، نخستين وزير دولت نهم، در مراسم توديعش جملاتي بر زبان راند كه هنوز در گوشمان زنگ ميزند. اينكه «عدهاي ميخواهند صنعت نفت را شخم بزنند» ارزيابي دقيق اين جمله بماند، آنچه اما نمايان شد، عقبماندگي صنعت نفت ايران در سطح منطقه و ماجراهاي هزارتويي نظير بابك زنجاني بود. وزارت بر چنين محملي صعب بود، حال اگر تحريمها، پروژههاي زخمي شده و بيبرنامه و راه طولاني اجماعسازي براي امضاي قراردادهاي جديد نفتي را بر آن بيفزاييد درخواهيد يافت كه چرا زنگنه مشتاق اين آخرين وزارت نبود.
۳- زنگنه تندخوتر شده است؛ كمتابتر از گذشته. نقدهاي درونسازماني هم دارد. تعاملش ضعيفتر شده است. پشتوانههاي بزرگ حكومتي هم ندارد. او اما يك «ميهنپرست» است كه صنعت نفت را ميفهمد. اگر سلامت مالي هم نداشت شك نكنيد زبانش كوتاه ميشد. پس، خوب يا بد، آنچه مهم است اين است كه بدانيم فرصت زيادي نداريم تا مثل هميشه از رقباي منطقهاي جا بمانيم. براي جانماندن بايد عجله كرد. اگر به هر دليلي در اين چهار سال نتوانيم قراردادهاي بزرگ ببنديم و ميادين نفت و گازمان را توسعه دهيم، سال ۱۴۰۰ درك خواهيم كرد ديگر چقدر دير شده است! پس زنگنه هيچ راهي ندارد تا به نام «وطندوستي» پراميد و پر شور چونان دوره انقلاب و جنگ، روند توسعه صنعت نفت را پيگيري كند با همه فشارهاي خارجي. با برخي تنگنظريها و كجسليقگيهاي داخلي. اين چهار سال براي صنعت نفت ايران حياتي است. روزنامهنگار