كمك، بايد پنهاني باشد نه نمايشي
اردوان كامكار*
واقعيت اين است كه با هر گونه اقدام نمايشي در كمكهاي مردمي مخالفم، ولي افرادي مانند ما چارهاي نداريم و معمولا كمكهايمان علني ميشود و حال آنكه بهشدت معتقدم كمك به هر انساني كه در وضعيت دشواري گرفتار آمده است، بايد پنهان باشد و مخفيانه.
اين روزها ميبينيم در فضاي مجازي تصويري از برخي چهرههاي شناخته شده ديده ميشود كه مثلا ساندويچي در دست گرفتهاند و به كودك زلزلهزدهاي كمك ميكنند و هر بار از ديدن اين تصاوير عميقا متاسف شدهام ـ البته كه من چندان اهل فضاي مجازي نيستم و به واسطه دوستان گاهي به اين فضا وارد ميشوم ـ در حالي كه مثلا شخصي مانند همسايه من كمك بسياري هم كرده بدون اينكه هيچ كسي خبردار شود و اين يعني كمك حقيقي.
فرهنگسازي در زمينه كمك هنرمندان در شرايطي مانند زلزله يا هر وضعيت ناخوشايند اجتماعي ديگر، موضوعي است بسيار جدي كه نيازمند مطالعه و كار بسيار است و در اين مقال نميتوان به آن پرداخت. هنرمندان عموما در كار هنري خود شاخص هستند و مهارت دارند و طبيعتا در مورد مسائل و روابط اجتماعي تخصص لازم را ندارند اما بسيار متاسفم كه در همين فضاي مجازي ميبينيم هنرمنداني از طرفداران خود ميخواهند به هموطنان زلزلهزده كمك كنند اما پرسش اين است كه چرا من بايد طرفدارانم را به انجام اين كار تشويق كنم كه به خاطر من از هموطنان خود حمايت كنند؟! مردم ما خود پيشگام هستند و اطمينان داشته باشيد در شرايط اضطراري، هرگز منتظر دعوت چهرههايي مثل ما نميشوند و خود زودتر دست به كار ميشوند.
در همين زلزله اخير، مردمان بسياري را ديدم كه با جان و دل كمك ميكردند و هرگز كوچكترين چشمداشتي نداشتند كه كسي از آنان تشكر كند و به هيچوجه در انديشه اين نبودند كه كمك كردنشان را علني و تبليغي كنند، چراكه تبليغ كردن براي خود در اين شرايط، بسيار ناپسند است ولي متاسفانه ما ناچاريم چون كارمان، هنري است. ما ناچاريم روي صحنه برويم تا مردم حاصل كار ما را بخرند و اين وضعيت اجتنابناپذير است ولي اگر شخصا اختيار ميداشتم، هرگز دوست نداشتم كمكي كه به همميهنان خود ميكنم، آشكار شود زيرا كه معتقدم تبليغ اين فعاليتها، كاري است نازيبا كه نميتوان نام فرهنگسازي بر آن نهاد و نبايد هم از آن دفاع كنيم.
به طور مثال اگر قرار باشد برنامهاي هنري مانند كنسرت موسيقي در حمايت از مردم زلزله زده برگزار شود، خوب است كه هيچ گونه شكل نمايشي نداشته باشد و تنها يك برنامه هنري باشد. مهم اين است كه آن گروه قدرت و مهارت هنري خود را روي صحنه نشان دهند و مخاطب خود به خوبي متوجه نقاط ضعف و قوت آن خواهد شد.
براي برگزاري كنسرت اخير تنها دو روز زمان تمرين داشتيم اما ميدانستيم كه مخاطبان ما اين شرايط را ميدانند و درك ميكنند و خوشبختانه مردم به خوبي از برنامه استقبال و با آن ارتباط برقرار كردند هرچند به نظرم ميشد شكل نمايشي همين برنامه هم كمتر باشد.
موضوع ديگر اين است كه يا بايد به سازمانها و نهادهاي خيريه دولتي اعتماد كنيم يا نه ولي در هر حال شيوه نادرستي است كه هر يك از ما بخواهيم شخصا وارد كار شويم و كمك كنيم و بهتر آن است كه به اين سازمانها اعتماد كنيم و از طريق همانها كمكهاي خود را انجام دهيم چون در هر حال، شكل كمكرساني آنها سازماندهيشدهتر است.
در همين ماجراي اخير شاهد بودم دوست بسيار عزيزم علي دايي كه ذرهاي هم در خلوص نيت او شك ندارم، شماره حسابي اعلام كرد اما ميدانم كه حالا بسيار ناراحت است چون نميتواند به همه كمك كند و از اين شرايط اندوهگين است.
و نكته ديگر اينكه اميدوارم همه ما كه براي كمك به هموطنان زلزلهزده خود پيشگام شديم، دوباره دو ماه بعد هم ديگر هموطناني را كه نيازمند حمايت هستند، ياري كنيم. حتما كه نبايد خانه هموطني بر سرش فرو بريزد تا ما به حمايت او برويم. در همين ماجراي اخير ديديم كه مردمان منطقه ديگري كه آنان نيز نيازمند حمايت بودند، بر سر چادرهايي كه براي زلزلهزدگان تهيه شده بود، ريختند و بخشي از چادرها را بردند. من ميگويم نوش جانشان چون آنها هم به اين كمك نياز داشتند. به هر حال كنسرت ما هم به دليل حمايت از هموطنانمان بود و خوشبختانه پول خيلي زيادي هم جمع شد كه اميدوارم حتما به دست صالحينش برسد و خداوند نيز از ما بپذيرد و اگر كسي ذرهاي قصد نمايش داشته است، خداوند بر او ببخشايد چه او خود به خوبي ميداند كه نيت ما تنها حمايت بود و بس بدون هيچ منظور ديگري.
*نوازنده و آهنگساز