• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3959 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۱ آذر

گفت‌وگو با آليس برچ، نمايشنامه‌نويس انگليسي

دي‌ان‌اي كدام آسيب‌هاي رواني را به نسل بعد منتقل مي‌كند

بهار سرلك

نمايشنامه فمنيستي «شورش كنيد. او گفت. دوباره شورش كنيد.» كه آليس برچ به سفارش كمپاني رويال شكسپير نوشت، يكي از دو برنده جايزه جورج ديواين سال 2014 شد. از توليدهاي روي صحنه رفته اين نمايشنامه‌نويس انگليسي مي‌توان به «مي‌خواهيم تو تماشا كني» و «كمي در درون» اشاره كرد. سال 2016، زماني كه برچ 30 سال داشت، يكي از 50 نمايشنامه‌نويس خلاق انگلستان نام گرفت. نخستين تجربه فيلمنامه‌نويسي‌اش را با فيلم «ليدي مكبث» رقم زد كه اقتباسي از نوول روسي نيكلاي لسكوف بود و چندين جايزه براي او به ارمغان آورد. تازه‌ترين نمايشنامه‌ او «كالبدشناسي خودكشي» به كارگرداني كيتي ميچل تابستان امسال در سالن تئاتر رويال كورت روي صحنه رفت.

در متن پيش رو گفت‌وگوي ليز هوگارد، خبرنگار تئاتر گاردين را با اين نمايشنامه‌نويس جوان مي‌خوانيد.

 

«كالبدشناسي خودكشي» با داستاني از يك مادر، دختر و نوه كه همزمان روي صحنه نمايش داده مي‌شود، نگاهي به آسيب‌هاي روحي-رواني موروثي دارد. چه چيزي باعث شد، روي اين ايده كار كنيد؟

علاقه‌مند بودم بدانم دي‌ان‌اي انسان كدام آسيب‌هاي روحي-رواني را به نسل بعد منتقل مي‌كند؛ چقدر آن طبيعي و چقدر اكتسابي است؟ جايي خوانده بودم كه وقتي مادري خودكشي مي‌كند، آشفته بازاري مي‌شود. آيا وقتي كه تابوي خودكشي در خانواده‌اي شكسته شود، بعدها تكرار آن آسان‌تر مي‌شود؟ و مي‌خواستم ببينم چطور يك نفر از اين الگو فرار مي‌كند و چه زماني چرخه ديگر اجتناب‌ناپذير نيست؟ براي تحقيق، با پژوهشگري كه در مطالعات خودكشي در دانشگاه آكسفورد تخصص داشت درباره معناي خودكشي يك مادر صحبت كرديم و اينكه چقدر اين مساله براي شكل‌گيري شخصيت‌ فرد در بزرگسالي و وقتي مادر از او گرفته شده، دشوار است.

اين نمايشنامه را پس از به دنيا آوردن پسرتان، نوشتيد؛ از طرفي جنبه جانورخويي تولد يكي از درون‌مايه‌هاي اصلي نمايشنامه هم به شمار مي‌رود...

خودآگاهانه سراغ پرورش آن نرفتم. اما بله، زمان غريبي است. به شما مي‌گويند: «خب، اين تجربه‌ را زنان بسياري تجربه كرده‌اند» و از تو انتظار دارند از پس آن بربيايي اما با وجودي كه اتفاقي خشن است، حيرت‌آور، فوق‌العاده است و مسير زندگي را تغيير مي‌دهد. همانطور كه يكي از شخصيت‌هاي نمايشنامه مي‌گويد: «همه خيال مي‌كنند تو نخستين زني هستي كه بچه‌دار مي‌شود. » و كارول مي‌گويد: «خب، خودم بدجوري فكر مي‌كنم قضيه اين‌طوريه» چون اين تجربه يك شوك است. خوشبختانه يك شوك خوب است اما مي‌توان به شوكي منفي تبديل شود.

شخصيت نوه در نمايشنامه «كالبدشناسي خودكشي» در بيمارستان كار مي‌كند. اين فعاليت او سمبليك است؟

او بخش اورژانس را اداره مي‌كند، بنابراين او كاملا تازه‌كار است. والدين من هر دو روان‌درمان بودند و وقتي با اين پژوهشگر صحبت مي‌كردم به ايده اضطرار خواندن رشته‌ پزشكي براي معنا بخشيدن به جنبه روانكاوانه اين شخصيت علاقه‌مند شدم. چرا كه گرايشي وجود داشت يا شايد ميل ناخودآگاه رفتن به سمت چيزي كه به شما كمك مي‌كند سلامت رواني‌تان را از ديدي عقلاني و كاربردي اداره و درك كنيد.

شخصيت دختر نمايشنامه مركز بازپروري را ترك و در خانه‌اي اشتراكي زندگي مي‌كند. خودت هم در خانه اشتراكي بزرگ شده‌اي، درست است؟

من در خانه‌اي اشتراكي، برچ‌وود هال نزديك به مالورن به دنيا آمدم و وقتي حدودا 5 ساله بودم آنجا را ترك كردم. در نمايشنامه اين خانه، مكاني آرام و امن است و از احساسي پيش‌برنده دريافت مي‌كنم و از لحاظ سياسي كار خوبي بود.

اين سومين همكاري شما با كيتي ميچل است. همكاري با او چطور است؟

كيتي نگاه روانكاوانه به‌شدت سخت‌گيرانه‌اي دارد. روز اول تمرين زندگي‌نامه‌هاي پرجزيياتي را كه جمع‌آوري كرده بود به ما نشان داد. چندين صفحه پرسش براي من فرستاد: «اين شخصيت در دانشگاه در چه رشته‌اي تحصيل كرده؟»، «وقتي مادرشان از دنيا مي‌رود چند سال دارند؟» او خيلي شفاف و دقيق كار مي‌كند. اما از طرفي او يكي از مهربان‌ترين، صميمي‌ترين و مراقب‌ترين افرادي است كه تا به حال با آنها همكاري داشته‌ام.

اغلب نوشته‌هاي شما را با آثار سارا كين مقايسه مي‌كنند؛ نمايشنامه‌نويسي كه در «48/4 جنون» درباره خودكشي نوشته بود. پيوندي آگاهانه بين اين نمايشنامه شما و او بود؟

نمايشنامه سفارش رويال كورت نبود و من با اين فضا در ذهنم آن را ننوشتم اما با حضور در ساختمان اين سالن- در سالن تئاتري كه «48/4» روي صحنه رفت- از آن آگاه شدم و مطمئنم نمايشنامه- باز هم ناخودآگاه- به نوعي با نمايشنامه كين در گفت‌وگو است.

فيلم «ليدي مكبث» شما داستاني ديگر از زني به دام افتاده است كه شورش مي‌كند...

در نوول لسكوف ما با ليدي مكبث همزادپنداري نمي‌كنيم؛ فضاي روانكاوانه داستان به‌شدت روسي است. بنابراين من و ويليام اولدرويد، كارگردان فيلم، مي‌خواستيم راهي براي هم‌مسير شدن با او، حداقل در يك مقطع پيدا كنيم. اما، بله، به فشارهايي كه روي مردم و به خصوص زنان گذاشته مي‌شود و اتفاقي كه مي‌افتد، علاقه‌مندم. ما با ديدن مردان در اين نقش خو گرفته‌ايم. دوست داشتن فيلم‌هايي كه مردان در قلب آن قرار دارند، پذيرفته شده است؛ مرداني كه اعمال بي‌رحمانه‌اي انجام مي‌دهند- فيلم‌هايي كه مردان در آنها پيچيده و واقعي هستند و مي‌توان برخي خصوصيت‌هاي‌شان را در اين فيلم‌ها تشخيص داد- آنها پا را فراتر از آن مرزي كه ما تمايلش را نداريم، مي‌گذارند.

و حالا براي تلويزيون مي‌نويسي؟

در حال اقتباس تلويزيوني رمان «عشق و پايتخت» ماري گابريل هستم كه درباره زن و دختران كارل ماركس است. كتاب باارزشي است و قطعا روي بند‌بند آن كار شده است، اما شوخي‌ها و مشخصا درون‌مايه‌هاي سياسي آن زياد است. سنگيني محتواي آن حس مي‌شود اما تقريبا بازي اين است: آيا مي‌توانيم كارل ماركس را شخصيتي فرعي در كنار همسر فوق‌العاده او قرار دهيم؟ او واقعا انساني دشوار بود و درخواست‌هاي بزرگي داشت؛ جالب است نگاهي به دليل ماندن اين زن در زندگي ماركس داشته باشيم و ببينيم او چقدر منعطف بوده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون