شبكههاي اجتماعي راه فرار از رابطههاي عمودي
عباس محمدياصل
سرمايههاي اجتماعي به ارتباطات درون گروهي و بين گروهي متكي است يعني در جايي كه جامعه بتواند مناسبات درون گروهها و همچنين گروههاي مختلف با يكديگر را تنظيم كند، ميتواند از همكاري اين اجزا با يكديگر استفاده بيشتري ببرد؛ منتها شرط اين موضوع اين است كه جامعه مبتني بر مشاركت مدني باشد. به اين معنا كه اعضاي جامعه خود را در ارتباطي افقي مدنظر قرار دهند و سلسله مراتب بالا- پايين يا آمرانه بين آنها وجود نداشته باشد. در اين صورت سرمايه اجتماعي ميتواند مفيد باشد و در غير اين صورت سرمايه اجتماعي معناي ديگري پيدا ميكند. در واقع اگر ما يك اجتماع سنتي داشته باشيم كه قرار باشد در آن هنجارهاي قديم، دايم نوسازي و از بالا به پايين به جامعه تحميل شود، سرمايه اجتماعي رنگ باخته و از بين ميرود. مشكلي كه ما در اجتماع فعليمان داريم اين است كه مقتضي سرمايه اجتماعي به شكل نوين تحقق پيدا نميكند. يعني قرار نيست كه آدمها در مشاركتشان از اين سرمايه براي احياي جهانهاي خاص خود و شكل دادن به جلوههاي زندگي جديد استفاده كنند. آنچه بيشتر وجود دارد نوعي اعمال ارزشهاي سنتي از بالا به پايين به نسلهاي جديد است كه نتيجه آن فرار اين اعضا از كنترلهاي فرهنگي و هنجاري است. يكي از جلوههاي اين فرار بحث نفوذ هرچه بيشتر شبكههاي اجتماعي و ارتباطات مجازي است. افراد در دوره مدرن درصدد هستند كه ارتباطات خود را احيا و تقويت كنند اما وقتي با مانعي مثل ديوارهاي هنجاري مواجه ميشوند، راههايي را جستوجو ميكنند كه بتوانند مسير خود را طي كنند. يكي از اين راهها توسل به شبكههاي مجازي و ارتباطات دوربرد است كه زمينهاي براي افزايش ارتباطات اجتماعي و تجربه جهانهاي جديد را فراهم ميكند. بنابراين مقدمه اوليه ميشود اينكه ارتباطات درونگروهي و بينگروهي ما در اجتماع معاصر ايران بهشدت شكل آمرانه پيدا كرده و گويي شكلهاي هنجاري، دايم به آن تحميل ميشوند و اجازه نوسازي مدني به آنها داده نميشود. بنابراين آسيبهاي زيادي از اين ناحيه متوجه زندگي اجتماعي ميشود. افزايش همدلي مردمي با زلزلهزدگان كرمانشاه يكي از نمودهاي همين توسل به ارتباطات دوربرد و شبكههاي اجتماعي در راستاي احياي مشاركت مدني است. در واقع در جايي كه سرمايه اجتماعي به واسطه جدي گرفته نشدن همياريهاي مدني تضعيف شده است، مردم خودشان به فكر ميافتند كه از راههاي جديد، حسن نيت، دوستي و همدردي خود را در مراودات اجتماعي نشان دهند. به اين ترتيب به اين راي دهند كه بهبود كيفيت زندگي مد نظرشان هست، ولي اين بهبود كيفيت به بازسازي نظم هنجارياي كه از بالا به پايين اعمال ميشود، برنميگردد بلكه به مشاركت و همكاري متقابلشان برميگردد. در اين صورت جامعه بيشتر منتفع ميشود تا اينكه ما فكر كنيم ميتوانيم وحدت جامعه را از طريق اعمال يك نظم هنجاري، آن هم از شكل بالا به پايين احيا كنيم و مورد استفاده قرار دهيم. بنابراين اگر بخواهيم مساله نقش ارتباطات دوربرد را در بحث استفاده از سرمايه اجتماعي جمع كنيم، بايد از «گرانجاني» مقاومت نظم هنجاري سنتي در مقابل مشاركت مدني سراغ بگيريم كه البته يك تجلي آن در انقلابهاي دوگانه مشروطه و اسلامي سال ۵۷ بوده است اما هرچقدر اين انقلابها به سمت استقرار و جا افتادن بيشتر پيش رفته، از ميزان اين مشاركت كاسته شده و مجددا تقاضاي اين مشاركت در جبهههاي مختلفي مثل مشاركت در شبكههاي اجتماعي ديده ميشود.
جامعهشناس