تلنگري در حين همين افتخار كردنمان!
سجاد سالك
فرقي نميكند موضوع مدالهاي ورزشي در ميان باشد يا جوايز بينالمللي سينمايي يا تحسين جهاني در حوزهيي ديگر، همه ملتها نياز به افتخارآفريني و احساس غرور دارند و هر ميداني كه سربلندي كشور را به دنبال داشته باشد باعث خرسندي است. از همين زاويه است كه چهارسال پيش در هنگامه بازيهاي آسيايي گوانگجو، وقتي يك هفته از شروع مسابقات گذشت و ايران در جدول مدالها جايگاه درخوري به دست نياورد، جوي از دلسردي و نااميدي در جامعه پديدار شد و اعتراضهايي كه بلند شد همه از يأس و حسرت و احساس ناكامي جمعي ناشي ميشد. احساس شادي جمعي و كاميابي فراگير، احساس نابي است كه نادر بوده و در بزنگاههاي خاصي جلوهگر ميشود. اين احساس شايد در مسابقات ورزشي بيشتر و در عرصه سياست بينالملل كمتر به وجود بيايد اما هميشه ارزشمند است و بايد قدر دانسته شود. استقبال جهاني از انتخاب سال 2001 به عنوان سال گفتوگوي تمدنها و تصويب پيشنهاد حسن روحاني براي جهاني عاري از خشونت و افراطگرايي را بايد از همين زاويه نگريست. اينكه ايدهيي به دنيا عرضه شود و تحسين جهانيان را به دنبال آورد اتفاق سادهيي نيست و بايد به آن افتخار كرد اما موضوع را نه بايد بيفايده و بيخاصيت تلقي كرد و نه در فرخنده دانستنش راه افراط پيمود و از مشكلات دروني غفلت كرد. نكته اينجاست كه چنين نامگذاريها و افتخاراتي نبايد ما را از خودمان غافل كند، به گونهيي كه يادمان برود در چه جامعهيي زندگي ميكنيم. جهاني عاري از خشونت، بيگمان پيشنهاد ارزندهيي است اما ما چقدر در زندگي روزمره خشونت ميبينيم و از خشونت كلامي زجر ميكشيم؟ گفتوگوي تمدنها را بايد ارج نهاد اما به اين موضوع فكر كردهايم كه فرهنگ گفتوگو در داخل كشور چقدر نهادينه شده است؟ جهاني عاري از خشونت، زمين را به بهشتي رويايي تبديل ميكند اما ما در مناسبات ميان شهروندان چقدر شاهد حل و فصل مسالمتآميز اختلافات هستيم؟
موضوع تنها به سطح جامعه بر نميگردد. در ميان نخبگان تراز اول ما هم اوضاع بهتر نيست. سران احزابي كه ديدگاه منتقدانهيي نسبت به هم دارند، گروههاي سياسي كه عملكرد دولت را نميپسندند و ادارات و قوايي كه با هم اختلافنظر دارند چقدر رو به گفتوگو آورده و نسبت به يكديگر خويشتنداري نشان ميدهند.
تصور ميكنم ما هنوز در لايه لايه جامعه از مداراي كافي نسبت به هم برخوردار نيستيم. زبان گزنده و طعنههاي آزاردهنده، بخشي از ادبيات سياسي و جوابيههاي ما را تشكيل ميدهد. هنوز در مجلس شوراي اسلامي پرخاشگري برخي از نمايندگان، جلوه نامناسبي به صحن علني ميبخشد و از يادمان نرفته رييس قوه مجريه دولت دهم چه عبارات نامناسبي در خصوص شخصيتهاي برجسته كشور به كار ميبرد و چگونه فضاي كشور را ملتهب ميكرد. در چنين شرايطي ما به اينكه در جهان پرچمدار گفتوگو و پايان دادن به انواع خشونت هستيم بايد بباليم و همچنان بكوشيم براي آرمانهاي زيبايي كه آن را شايسته انسان ميدانيم تلاش كنيم اما در حين تعارفاتي كه نثار هم ميكنيم يادمان نرود چه وضعيتي داريم و در دل جامعه چه ميگذرد.
فراموش نكنيم اگر در جا انداختن فرهنگ گفتوگو موفق نباشيم دنيا هم پيشنهادهاي ما را جدي نخواهد گرفت و به فرض جدي گرفتن هم نميتوانيم بازيگر تاثيرگذاري در اين زمينهها باشيم.
ما براي سالهاي آينده همچنان ميتوانيم در مجامع مختلف پيشنهادهايي همچون مداراي فرهنگي، تساهل مذهبي، رفع منازعه و انواع و اقسام بحثهاي خوش رنگ و لعاب را مطرح كنيم و دنيا را به تحسين واداريم اما براي داخل كشور چه فكري كردهايم؟ شايد ساز و كار جهاني براي اجراي ايده گفتوگوي تمدنها كارآمد نباشد اما آيا آموزش و پرورش ما نميتواند فرهنگ گفتوگو را نهادينه كند؟ آيا نهادهاي سياسي و فرهنگي نميتوانند ساز و كار حل مسالمتآميز اختلافات در كشور را در دستور كار قرار دهند؟آيا خودمان به عنوان شهرونداني كه به ايدههاي رييسان جمهور كشورمان افتخار ميكنيم تلاش ميكنيم در زندگي فردي و در تعامل با ديگر شهروندان رفتاري مسالمتجويانه نشان دهيم؟ خيلي لقمه گندهيي قرار نيستبرداريم. جاي دوري هم نرويم. ساكنان دهكده جهاني پيشكش، در همين ساختماني كه زندگي ميكنيم توانستهايم با ساكنانش روابط منطقي و معقولي برقرار كنيم؟
اين نوشته به دنبال كم اهميت جلوه دادن نامگذاريهاي جهانيمان نيست، قصد اصلي فقط تلنگري است تا در حين همين افتخار كردنمان به تحسين جهانيان، يادمان نرود كه اول از همه بايد از خودمان شروع كنيم. به قول جان ديويي: «اهميت يك گزاره در كارايي آن است. كارايي يك انديشه براساس توانايي آن در حل يك موقعيت بغرنج ارزيابي ميشود و تصوراتي كه به عمل منجر نميشوند فاقد ارزش و اهميت هستند. »