ترويج خشونت به جاي صلح در رسانه ملي
شهربانو اماني
در بحث استيفاي حقوق انساني، مدني و اجتماعي زنان، هرجا كه فرهنگ غالب و رسمي جامعه خواسته محدوديتي ايجاد كند، از اسم دين استفاده كرده است و از زاويه دين به مسائل نگاه كرده است. آن هم ديني كه خودشان باور دارند و خودشان آن دين را تعريف كردهاند. در صورتيكه دين ميگويد كه حتي اگر شخصي به خودش آسيب برساند و بخشي از بدنش كبود شود، بايد ديه پرداخت كند. در آستانه تولد پيامبر مهرباني هستيم. پيامبر در ۱۴۰۰ سال قبل در جامعهاي كه دخترانشان را زنده به گور ميكردند و زن حق حيات نداشت، چقدر به درستي جايگاه رفيع و رعايت حقوق زنان را با سيره رفتاري خودشان و به شكل عملي، نشان ميدادند. متاسفانه در جامعه ما از نگاه رحماني دين كه زن را ريحانه معرفي كرده است، به زنان توجه نشده است و فقط خشونت آن هم فقط خشونت جسمي را در نظر گرفتهاند و در جامعه از اخلاقيات حمايت نكردند و اخلاقيات را در جامعه نهادينه نكردند. مساله اين است كه در جامعه قوانيني كه بتواند از خشونت تصاعدي و زياد شدن خشونت جلوگيري كند. اين عامل باعث شده است كه شكل خشونت عوض شود و حتي خشونتها چهرهاي خشنتر به خود بگيرند. جامعه ما خشونتهاي زيادي در هر بعدي را تجربه ميكند از جمله خشونت كلامي. خشونت جسمي ديده ميشود اما خشونت روحي كه آثار آن بسيار سخت بهبود و التيام پيدا ميكند، ديده نميشود. زنان هم به اين دليل كه پناه حمايتي قانوني را ندارند، در بسياري از موارد نميتوانند خشونتي كه بر آنها اعمال ميشود را ابراز كنند. بعضا براي فرار به جلو، فرافكني و ندادن حقوق حقه زنان جامعه، كساني كه ضابطين قانوني و اجتماعي هستند، وقتي زني به دليل آزاري كه در خيابان ديده است، به پليس مراجعه ميكند، به دليل لباس يا موهايش با اين جواب مواجه ميشود كه تو با اين وضع به خيابان آمدهاي و اين اتفاق برايت افتاده است. ما اين ضعف قانوني را در بحث خشونت عليه كودكان هم ميبينيم. زماني كه پدري، فرزندش را كتك زده و كشته است، چون پدر به دليل تربيت او را كشته است، چتر حمايتي قانون به كمك كودكان بيپناه نميآيد. در جامعهاي كه زن استقلال ندارد و حتي زماني كه زندگيهايي را شروع ميكنند كه نبايد. همين هم باعث ميشود كه بخش عظيمي از پانزده ميليون و خردهاي پروندهاي كه در قوه قضاييه و دادگستريها تشكيل ميشود، مربوط به خشونتها و به خصوص خشونت عليه زنان باشد. زنان از آنجايي كه در پناه قانوني نيستند و امكان تامين معاش خود را ندارند و چارهاي به جز انتخاب بين بد و بدتر را ندارند، تا زماني كه كارد به استخوانشان نرسد، در سكوت تحمل ميكنند چرا كه آواره شدن در خيابان، بدتر و سختتر از تحمل خيلي از اين خشونتها است. زنان مجبور ميشوند بين بودن در خيابان و خشونت، يكي را انتخاب كنند و متاسفانه نتيجه آن افسردگي، فقر و تحمل خشونت بين زنان است. در صورتي كه اتفاقا در دين اسلام تاكيد شده است كه زير بار ظلم نرويد. اما زنان جامعه بعضا براي يك لقمه نان و سقفي بالاي سرشان، مجبورند بسياري از ظلمها حتي شكسته شدن استخوانهايشان را هم تحمل كنند و وقتي به بيمارستان مراجعه ميكنند، براي اين شكستگي، دلايل دروغين به پزشكان ميگويند تا بتوانند در خانه و سرپناهشان بمانند. مهمترين بحث ما بحث آموزش همگاني در ارتباط با آموزش انسانهاي مسوول و مسووليتپذيري شهروندان است. متاسفانه اين آموزشها وجود ندارد. در رسانهها، مخصوصا رسانه ملي كه تاثيرگذاري روي فرهنگ عمومي دارد و تريبونهاي خيلي خوبي براي ايجاد هنجار و فرهنگسازي در كشور دارد، ترويج خشونت بيشتر از ترويج صلح و صفا و صميميت در زندگي است. به اميد روزي كه مهرباني و انسانيت در تمام زندگيمان جاري و ساري شود و زنان و مردان، بالاخص كودكان در خانوادهاي با صلح و صفا و عاري از خشونت، دروغ، ريا، تهمت و افترا زندگي كنند.
فعال سياسي و عضو شوراي شهر تهران