گسست نشانهاي
محمد زينالي اُناري
گاهي فكر ميكنم كه صحبت افراد با هم اصلا جور درنميآيد. هر قدر توضيح، تصريح و تشبيه ميآوريم، كفاف نميكند. در نتيجه بايد به اين نكته توجه كنيم كه چگونه ممكن است تلاش دو نفر براي همصحبتي اصلا ميسر نشود؟ حال آنكه آنها عمري با هم گفتوگو، صحبت و همراهي ميكنند. احتمالا ميان دو همكار، دو برادر و حتي زن و شوهر اين مشكل بروز كند، يعني گفتوگوي افراد با هم جور در نيايد. اين از عجايب روزگار است كه دو نفر كه سابقه آشنايي ديرينه دارند، نتوانند با هم گفتوگو كنند. البته زمانهاي تعجبآور هنوز نگذشتهاند و احتمالا ما با رازها و رمزهاي بسياري سر و كار داريم كه ناشي از تفاوتهاي اجتماعي است.
انديشمندان به گفتوگوهايي كه امكان تفاهم و حتي امكان تفسير صحبت همديگر را ندارند، توجه كردهاند و آن را ناشي از تفاوت فرهنگهاي ذهني دو فرد ميدانند. اما نكته مهم اين است كه روز به روز فرهنگهاي ذهني مردم در جامعه امروزي متمايز و متفاوت از هم ميشود. اگرچه اين تمايز گاه جذاب است، اما اغلب مردم به جاي اينكه سعي كنند با نگاههاي متمايز خو كرده و زندگي كنند، نياز به فرهنگهاي ذهني و نگاههاي مشابه هستند تا بتوانند با هم خو كنند و بسازند. تفاوت كارها و تفاوت اجتماعهايي كه در آنها شركت ميكنيم، براي ما تفاوتهاي ذهني ايجاد ميكند. آن گاه ميبينيم كه مرد و زن به خاطر كار اداري مرد و كار خانگي زن، داراي دو فرهنگ ذهني مأنوس با بيرون و خانه ميشوند. فرهنگ ذهني زن خلاصه ميشود به اقلام و امكاناتي كه در خانه هست و او را در بند خود نگه داشته است. اما فرهنگ ذهني مرد مدام به كار او، ارتباطاتش با ديگران و فضاهايي مانند كافه و مهمانيهايي كه ميرود، ارجاع مييابد. در نتيجه، همسران، دوستان بسياري از افرادي كه احتمالا خيلي هم نزديك به هم هستند، با هم فاصله ذهني يا گسست نشانهاي پيدا ميكنند.
پژوهشگر فرهنگ عامه