داستان دشمنان روحاني
سيد عبدالجواد موسوي
اين روزها عروسي دشمنان آقاي روحاني است. بيش از چهار سال است كه به اميد چنين روزي نشستهاند. به اميد اينكه چهار نفر از آنهايي كه به روحاني راي داده بودند دهان به انتقاد باز كنند تا آنها هلهله سر دهند و فرياد برآورند كه: ديديد حق با ما بود! ديديد گفتيم پشيمان ميشويد از راي دادن به حسن روحاني!
احتمالا خودشان هم خوب ميدانند اين ديديد گفتنها با ديديد گفتنهاي آنهايي كه هم از ابتدا ميدانستند معجزه هزاره سوم چه بر سر اين سرزمين آورد تومني صنار تفاوت دارد اما براي آنها كه صرفا حكم به ظاهر ميكنند و تفاوتي بين آن ديديد و اين ديديد را نميبينند، عرض ميكنم: همه آنهايي كه به آقاي روحاني راي دادند ايشان را نظر كرده آسمانيان نميدانستند. هيچ كس هم در ستاد تبليغاتي ايشان مدعي نشد چون فلان آدم متقي خواب ديده كه بايد به ايشان راي بدهيم ما هم به ايشان
راي ميدهيم.
غالب آنهايي كه به ايشان راي دادند يقين داشتند به آدمي راي ميدهند از جنس خودشان. آدمي كه نه فرشته است و نه شيطان. آدمي كه چون فكر ميكند پس خبط و خطا هم از او سر خواهد زد و درست به همين دليل كه آدميزاد است قابل نقد هم هست و بيش از آن، قابل تذكر و گاه
عتاب و خطاب.
ما اصلا رييسجمهوري انتخاب كردهايم كه بتوانيم نقدش كنيم نه آنكه صبح تا شب قربان صدقهاش برويم و مخالفت با او را مخالفت با خدا فرض كنيم و منتقدان او را جاسوس و معاند و منافق لقب دهيم. پس لطف فرموده به جاي ذوق مرگ شدن، به فكر فرداي خودتان باشيد و اين را از ياد نبريد كه نااميد شدن از معتدلان و اصلاحطلبان لزوما به استقبال از شما منجر نخواهد شد. فتامل جدا