به من چه؟
محسن آزموده
«جحي» (بخوانيد جحا به ضم ج) نام شخصيتي در فرهنگ عربي مشابه ملانصرالدين و بهلول در فرهنگ ما است. داستانها و حكايتهاي جذاب و خواندني از او به جا مانده كه جملات حكمت آميز در قالب موقعيتها و تعابير طنزآلود در آنها زياد است. براي نمونه در مقالات شمس تبريزي آمده است: «گفتند جحي را كه اين سو بنگر كه خوانچهها ميبرند. جحي گفت: ما را چه؟ گفتند كه به خانه تو ميبرند. گفت: شما را چه؟» يكي از اصحاب فضل در ايران از اين حكايت نغز انديشهاي استخراج كرده كه به «حكمت به من چه» مشهور شده و لب لباب آن اين است كه انسان بايد در زندگي دنبال دانستنيها و معارف و علومي باشد كه نفيا و اثباتا در كردار و گفتار او تاثير داشته باشد و از پرداختن به اموري كه مستقيما يا باواسطه در سرشت و سرنوشت او تاثيري ندارد، سر باز زند. البته اين توصيه از منظر فلسفي بحث و حديثهاي زيادي برانگيخته است. براي مثال منتقدي آن را از اين منظر كه نگاهش به علم و دانش بيش از اندازه كاركردگرايانه است، مورد نقد قرار داده يا ديگري اين پرسش چالشبرانگيز را مطرح ساخته كه اصولا از كجا ميدانيم كه علم و دانشي خاص به ما ربط پيدا ميكند يا نه.
اما عليالحساب اين بحثهاي تخصصي را كنار بگذاريم و به نكتهاي بسيار آموزنده و مفيد از حكمت «به من چه» بپردازيم. همه ما روزانه به لطف (يا به شر) رسانههاي جديد و شبكههاي مجازي در معرض انواع و اقسام دادهها و اطلاعات هستيم. اينكه اين بستههاي اطلاعاتي اعم از فيلم و صدا و جمله و اظهار نظر درست يا غلط هستند، يك بحث است و اينكه چه ربطي به ما دارند و چه تاثيري در زندگي ما ميگذارند، سخني ديگر. به ديگر سخن هر يك از ما ميتوانيم به مدد حكمت «به من چه» حجم بالايي از اين دادهها را غربال كنيم و ذهن و ضمير خودمان را رايگان در معرض بمباران اطلاعاتي بهدردنخور و بيمصرف قرار ندهيم. فقط كافي است از هر پيام و نظر جديدي كه بر گوشي تلفن همراه يا نمايشگر رايانهمان ظاهر ميشود، بپرسيم: «به من چه؟»