• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3187 -
  • ۱۳۹۳ يکشنبه ۳ اسفند

به مناسبت يكصد و چهلمين سال تولد آبراهام لينكلن

دوست بشر

  مردي كه تاريخ دنيا را با يك جنگ داخلي براي هميشه تغيير داد، در همين حوالي ‌زاده شده است. آبراهام لينكلن، رييس‌جمهور شهير امريكا كه به سبب مبارزه جسورانه براي الغاي برده‌داري مورد ستايش همه فرهنگ‌ها و جامعه‌هاست، از قديم در رسانه‌هاي ايراني مورد توجه بوده است. دوهفته‌نامه «ترقي» در بهمن 1328، صد و چهلمين تولد ليكلن را اين گونه پاس داشت.
به مناسبت صد و چهلمين سال تولد آبراهام لينكلن كه يكي از شخصيت‌هاي برجسته تاريخ بشر به شمار مي‌آيد روز شنبه 23 بهمن‌ماه در سرتاسر كشور امريكا جشن‌ها و مجالس يادبود باشكوهي برپا شد. امريكايي‌ها فقط براي سه تن از برجسته‌ترين مردان تاريخي خود چنين جشن‌هاي باشكوهي برپا مي‌كنند و آن سه نفر عبارتند از كريستف كلمب، جرج واشنگتن و آبراهام لينكلن و از اين سه نام لينكلن بيش از دو نفر ديگر در اذهان مردم آن كشور جا دارد زيرا در ميان اين سه نفر فقط اوست كه زير پرچم كشورهاي متحده امريكا و به عبارت ديگر امريكايي به دنيا آمده است. لينكلن در غرب وسطاي امريكا به دنيا آمده و دوران كودكي و جواني خود را در امريكايي‌ترين نقاط امريكا به سر آورد و خون اجدادي هم كه در بدن او جريان داشت امريكايي و از ويرجيني و نيوانگلند بود.
لينكلن يك فرد امريكايي به تمام معني بوده و اغلب از خصوصيات خوب يك فرد امريكايي در او ديده مي‌شد؛ ساده و بي‌آلايش، بشردوست، صبور، جدي و بي‌واهمه از مسووليت و يكي از طرفداران جدي حقوق بشري بوده و عقيده داشت كه شخصيت افراد بشر مقدس است و بايد آن را محترم داشت. علاوه بر اينها مي‌توان گفت كه لينكلن نمونه‌اي است از يك شخصيت قوي در تمام دوره‌هاي تاريخي امريكا زيرا مسائل سياسي و اجتماعي كه او در آن روزها با آن مواجه گرديده بود متعلق به يك زمان بخصوصي نبود و اگر از بعضي مقدمات و موخرات آن صرف نظر كنيم مسائلي بود كه در همين دوره خودمان با آن روبه‌رو بوديم و هستيم. لينكلن مردي بود كه خود را از پايين‌ترين موقعيت به بالاترين درجه رساند و دقيقه‌اي از زندگي و دوران كارش نبود كه اين مرد لياقت آن دقيقه را نداشته باشد. از طفوليت سعي مي‌كرد شخصيت خود را قوي‌تر نمايد و با نداشتن وسايل چنان در تحصيل علم و ادب كوشيد كه خود را از كلبه روستايي به كاخ سفيد رياست‌جمهور رسانيد. زندگي او براي جوانان امريكايي سرمشق بوده و هست و از پرتو شخصيت او كلمه «لاك كبين» يا «كلبه چوبي» در فرهنگ زبان امريكا معناي خاصي به خود گرفته است. هنگامي كه لينكلن به رياست‌جمهوري رسيد و موضوع الغاي برده‌فروشي را پيش آورد ايالات جنوبي امريكا به بهانه آنكه اين امر مخالف قانون اساسي است از اتحاديه كشورهاي امريكاي شمالي خارج شدند ولي لينكلن جدا در عقيده خود ثابت بود و در بيانيه خود اظهار داشت: «مبارزه‌اي كه ما اكنون وارد آن هستيم مبارزه مابين اصول و عقايد مردم است. اتحاديه كشورهاي شمالي سعي دارد دولتي برقرار كند كه حامي حقوق بشري بوده و وضع زندگي مردم را بهتر نمايد- بارهاي سنگين قيودي را كه بر دوش مردم بيچاره قرار گرفته از پشت آنها بردارد- راه كسب آزاد را براي همه آنها باز كند و كاري كند كه همه بدون مانع و قيد و بدون هيچ گونه مزيتي قدم در عرصه زندگي گذارند. طرز حكومت‌ها بس مورد پسند است و اغلب آن را «آزمايشي» مي‌نامند. هرچه هست تاكنون در دو نكته مهم آن موفق بوده‌ايم- يكي استقرار آن و ديگر اداره آن. يك نكته مهم ديگر باقي است كه ما بايد در پيشرفت آن بكوشيم و آن حفاظت آن است در برابر عوامل داخلي كه مي‌خواهند آن را واژگون سازند.»
براي اجراي اين مقصود چهار سال خونريزي و فداكاري شد ولي اكنون ايالات شمالي و جنوبي كشورهاي متحده امريكا هردو از اين موفقيت خوشحالند.در آن زمان وضع كشورهاي جنوبي ايجاب مي‌كرد كه با اصول برده‌فروشي موافقت كنند و برده‌ را چه سياه و چه سفيد جايز و لازم شمرند. لينكلن حتي قبل از آنكه به رياست‌جمهوري برسد كاملا با موضوع «برتري نژادي» مخالفت مي‌كرد. آن را «طلايه‌دار استبداد» مي‌ناميد و مي‌گفت «ما بايد آن را دفع كنيم والا مغلوب آن خواهيم شد. همان طور كه من مايل نيستم برده باشم همان طور هم ميل ندارم آقا و صاحب باشم. آنهايي كه ديگران را از آزادي محروم مي‌دارند خود لياقت و شايستگي ْآزادي را ندارند و در پرتو عدل خداوندي محكوم به از دست دادن آنند.»
لينكلن به مجرد آنكه به رياست‌جمهوري انتخاب شد با كمال دقت مشغول پيشروي به سوي هدف يعني آزادي بردگان گرديد. چون خود بر راس ملتي قرار داشت و مسووليت راهنمايي آنان را به عهده گرفته بود مجبور به اطاعت از قانون بود و چون مطابق قانون اساسي برده‌فروشي مجاز بود لينكلن با كمال صبر و اطمينان در راه مقصود قدم برمي‌داشت و در ضمن منتهاي كوشش خود را مي‌كرد كه وضع زندگي برده‌ها  را  بهتر كند.
در اوايل جنگ‌هاي داخلي كشورهاي شمالي قانون برده‌فروشي را لغو و تحريم كردند و بعدا لينكلن سعي كرد چهار ايالت سرحدي ديگر را هم با اين موضوع موافق نمايد و به آنها وعده داد كه از طرف دولت به آنها كمك شود. ولي در اين امر موفق نگرديد سپس اعلاميه آزادي بردگان را در مناطقي از كشورهاي جنوبي كه مشغول جنگ بودند، امضا نمود و بالاخره پس از زحمات زياد توانست با ترميم قانون اساسي قانون برده‌فروشي را ملغي ساخته و ريشه آن روش استبدادي را  از بين  بردارد.
لينكلن در همان ضمن كه گرفتار اين نوع كشمكش‌ها بود در راه هدف سوم خود يعني صلح پايدار نيز كوشش مي‌كرد و پيش از آنكه مخالفين جنوبي به كلي تسيلم شوند شرايط آن را در كمال دقت طرح نمود و به موجب آن از مجازات عمومي صرف نظر كرد و بين مجازات پيشروان و محركين و پيروان و متابعين تفاوت قايل شد و چون ديگر موضوع برده‌فروشي در بين نبود در طرح خود منتهاي دقت را به كار برد تا علاقه كشورهاي جنوبي را به الحاق به كشورهاي متحده احيا نمايد  ولي بسي جاي تاثر است كه اين رادمرد بزرگوار و جوانمرد بشردوست با گلوله خائني از پاي درآمد و نتوانست نقشه خود  را  عملي سازد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها