ادامه فعاليت ستاد بحران، نشانه وقوع زلزله بعدي نيست
در صحبتهايتان اشارهاي داشتيد به «سوله»هاي مديريت بحران. در چند ماهه اخير و در دوره شوراي شهر پيشين جنجال زيادي به دليل واگذاري اين سولهها به برخي از كارگردانهاي تلويزيوني و همچنين وزارت ورزش به پا شد. بالاخره، اين ستادها به شهرداري برگردانده شد؟
بله. تعدادي از اين سولهها كه در اختيار برخي از اشخاص حقيقي بود پس گرفته شد و تعدادي ديگر هم كه طي قراردادي به مدت 2 سال در اختيار سازمان ورزش قرار گرفته بود، با اتمام قراردادشان در چند ماه آينده به شهرداري تحويل خواهند شد.
و در طول حادثه اخير، نميشداز اين سولهها براي اسكان موقت شهروندان استفاده كرد؟
اتفاقا همين طور هم شد. يعني درهاي 60 سوله مديريت بحران در شب حادثه به روي مردم باز شد و در مجموع 7 هزار و 537 نفر از شهروندان در اين سولهها استقرار پيدا كردند و بين آنها تغذيه اضطراري نيز توزيع شد.
تا جايي كه ميدانم بايد سولههاي به نقاطي براي انبار و فرماندهي بحران در شهر تهران بدل شوند. ولي الان كه اين گونه نيست. يعني قرار است بعد از تحويل سولهها به شهرداري كاركردشان فقط در حد يك نقطه براي استقرار شهروندان بحرانزده باشد؟!
به هيچ وجه. به محض تحويل گرفتن اين سولهها، با بودجه مصوبي كه داريم، آنها را تجهيز ميكنيم تا به كاركرد اصليشان بازگردند.
در مجموع مهمترين نقاط «قوت» و «ضعف» حادثه چهارشنبه شب را در چه ميدانيد؟
نمايش همكاري و همافزايي، سرعت عمل نيروهاي دستاندركار، همراهي همه جانبه مردم با مصوبات شوراي هماهنگي و اطلاعرساني به موقع و مناسب رسانهها از نقاط قوت اين حادثه بود. در مورد نقطه ضعف آن نيز ميتوان به اين نكته اشاره كرد كه اين حادثه بار ديگر ثابت كرد، داشتههاي ما در شهر تهران به هيچ وجه متناسب با نيازهاي اين كلانشهر در صورت وقوع يك زلزله يا بحران جدي و بزرگ نيست. اما در كل بايد چند روزي صبر كنيد تا گزارش پايش عملكرد ستاد بحران در اين حادثه آماده شود تا بتوان با استناد به آن، در مورد نقاط ضعف و قوت سازمانهاي ذيربط اظهارنظر كرد. ولي در عين حال در اين حادثه شاهد مواردي بوديم كه براي خود ما هم جالب بود. مثلا وقتي كه اعلام كرديم كه شهروندان براي جلوگيري از قفل شدن خيابانها از تردد بيجا در خيابانها خودداري كنند، در كمتر از يك ساعت وضعيت خيابانها به حالت عادي برگشت. يا وقتي كه اعلام شد مشكلي براي تامين سوخت بنزين نداريم، هجوم مردم به پمپ بنزينها كاهش محسوسي پيدا كرد. اينها نشان از بلوغ فكري و آشنايي مردم با مقوله زلزله و اهميت رعايت نكات اوليه در آن دارد كه خودش بهترين پشتوانه براي ما محسوب ميشود.
شايد وقتي ديگر « تهران»
سوم- گروه كاري حمايت كودكان ۱۰ تا ۱۵ نفره، آموزشهاي خود را از انجمنهاي حامي كودكان، انجمنهاي تخصصي مددكاري و روانشناسي دريافت و فهرست كودكان محدوده خود را در اختيار دارند و به طور منظم با آنان عصرانههاي شاد برگزار ميكنند. تا پيوندشان با كودكان استوار شود.
چهارم- گروه «پژوهش، اطلاعرساني و پيگيري» ۱۰ تا ۱۵ نفره با اتكا به پژوهشهاي عملي مشاركتي، آشنا به كار با نقشه بلوكبندي محلهاي، مجهز به تلفنهاي ماهوارهاي، امر نيازسنجي، اولويتبندي و اطلاعرساني قبل و پس از لحظه واقعه را برعهده خواهد داشت و آموزشهاي تخصصي را از انجمنهاي علمي ارتباطات و... دريافت خواهد كرد.
مانع پيش روي تمرين اين سازوكار ضروري در ايران امروز، نه افسانه مشاركتجو نبودن شهروندان ايراني و نه نبود دانش بومي شده در عرصه مشاركت اجتماعي است. بلكه مانع اصلي، خود اداره مديريت بحران و نگاه امنيتي غالب بر سازوكار آن است كه تشكيل اين گروههاي كاري محلهمحور از پايين را برنميتابد و «اجتماع هراسي» خود را تحت عناوين ديگر پنهان ميكند. ميكوشد روابط متكي به «همسرنوشتي» همسايگي، روياروي، چهره به چهره را با گروههاي ديگري و آن هم تنها روي كاغذ جايگزين كند. هزينه اين «اجتماعهراسي» امروز را چه كساني و به چه قيمتي بايد فردا بپردازند؟
جامعهشناس