• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3982 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۲ دي

سرمايه داري و سوسياليسم در انديشه نيچه

عليه خودكامگي ميانمايگان

سياستنامه: فردريش نيچه (1900-1844 م.) فيلسوف برجسته آلماني كمتر به طور مشخص درباره مسائل سياسي و جريان‌هاي مشخص روز اظهارنظر كرده است. با اين‌همه اگر لابه‌لاي آثار او بگرديم، اشارات فراواني به سياست و مسائل سياسي مي‌يابيم. يادداشت حاضر بخشي از كتاب جديد «فرهنگ نيچه» نوشته ايووداسيلوا و فيليپ شوله است كه در آن به رويكرد نيچه نسبت به سرمايه‌داري و سوسياليسم و انتقاداتش نسبت به ‌آنها پرداخته است. لازم به ذكر است كه در اين مطلب صرفا انتقادات نيچه نسبت به سوسياليسم آمده است. همچنين نقد نيچه نسبت به سوسياليسم را بايد با توجه به شرايط زمانه و سوسياليسم واقعا موجود او و نگرش واقعي او نسبت به سوسياليسم را بايد با در نظر گرفتن مجموع آثار و فلسفه او در نظر گرفت.

ايوو داسيلوا – فيليپ شوله

ترجمه: ايرج جودت

نيچه اصولا از واژه سرمايه‌داري استفاده نكرده است، اما در نوشته‌هايش مي‌توان بعضي از اشارات به سرمايه و سرمايه‌دارها را پيدا كرد. وي برخلاف متفكراني همچون ماركس و انگلس كمتر خود را مشغول مسائل صرفا اقتصادي كرده است. اما با اين وجود وي به صورت مستقيم به تاثيراتي كه ناشي از استقرار مدل اقتصاد سرمايه‌داري در جامعه به ويژه در حوزه فرهنگ است اشاره و با آن دست و پنجه نرم كرده است. نيچه در سخنراني‌هايش درباره آينده نهاد‌هاي آموزشي و در نخستين بخش كتاب تاملات خلاف زمانه به انتقاد از نماد‌هاي فرهنگي حاكم كه نظام توليد كالا در دوره مدرن را پشتيباني مي‌كند پرداخته است. وي بر اين باور بودكه پيروزي آلمان بر فرانسه در جنگ 1871 از يك طرف مي‌تواند به مدرنيزاسيون آلمان و دستيابي اين كشور به اقتصادي در سطح انگليس و فرانسه منجر شود و در عين حال لطمات شديدي به فرهنگ آلمان زده و باعث گسترش توده‌گرايي و در نتيجه سبب فرومايگي و سطحي‌نگري شود. اين امر به ويژه از آخرين تاثيرات سرمايه‌داري است كه نيچه بيش از هر چيز با آن مخالفت و مبارزه مي‌كند. نيچه از كتاب بشري بس بسيار بشري به بعد مرحله دوم ستيز و مخالفت خود با سرمايه‌داري را آغاز و اين‌بار فقط به تاثيراين سيستم اقتصادي بر اركان جامعه بسنده نكرده و توجه خود را به دو ستون چنين اقتصادي معطوف كرده است: اول ليبراليسم به منزله سرمايه‌داري خصوصي و سپس سوسياليسم كه مبتني بر يك سرمايه‌داري دولتي است. نيچه اززمان نگارش كتاب چنين گفت زرتشت به بعد حملات به سرمايه‌داري را شدت بخشيده و از واژگان مشابهي كه توسط اقتصاددانان آن دوره به كار مي‌رفته نظير: ارزش، قدرت، تهاجم و ستيز، اشرافيت و طبقه استفاده كرده است. وي مسائل مطرح شده در تفكرات اقتصادي را از چشم‌اندازي كه چندان هم اقتصادي نيست مورد بررسي قرار داده و با شيوه جديدي از نگرش، دست به انتقاد از سرمايه‌داري زده وليبراليسم و سوسياليسم را مشمول مطالعات تبارشناسانه‌اش قرار داده است. وي از اين طريق راه را براي يك نظام آريستوكراتيك كه در تقابلي همه جانبه با سرمايه‌داري است باز مي‌كند. نيچه در متونش به نوعي با درك عميق مساله فرهنگ و دغدغه حفظ آن و نيز با شيوه‌اي غيرمستقيم و بدون كاربرد واژگان معمول در اين حوزه و فارغ از يك كار صرفا مفهومي مبادرت به نقد سرمايه‌داري كرده
است .

نيچه در باره سوسياليسم مي‌نويسد:

سوسياليسم غيرقابل قبول است، زيرا برابري را همچون قاعده‌اي هستي‌شناسانه، وجودي، اخلاقي و حقوقي ارايه مي‌دهد. (پاره نوشته‌هاي منتشر شده پس از مرگ بهار 1888) سوسياليسم نفرت از سلسله مراتب و انكار واقعيت زندگي است كه سراسر بهره‌كشي، غارت و چپاول، مبارزه و خشونت است. (فراسوي خير وشر 259) براي نيچه انسان مسلما نه غايتي براي خويشتن و نه غايتي سياسي است. او فقط يك وسيله يا مواد و مصالحي براي كارشكل دادن و تبديل شدن است. (حكمت شادان 356) سوسياليسم دورويي و تزويراست، زيرا به‌طور آشكار در پي انحطاط و زوال دولت و حكومت است. (بشري بس بسيار بشري 472) سوسياليسم با تمام توانش آزار رسانده است: سوسياليسم شكلي از خودكامگي و استيلاي سياسي است و از اين منظر خويشاوند خودكامگي به شيوه افلاطوني است. (بشري بس بسيار بشري 473)

بازي دوگانه‌اش به راحتي قابل مشاهده است: با نوعي نزديكي به آنارشيسم خود را دشمن دولت مي‌داند و ايدئولوژي به ظاهر پيشرو‌اش برنامه مرتجعانه و خشونت‌آميزش را كتمان مي‌كند. (بشري بس بسيار بشري473)

سوسياليسم خودكامگي ميانمايگان است و هدفش برابري و يكسان‌سازي از طريق فرومايگي و ابتذال و عوام‌گرايي است. (بشري بس بسيار بشري 480)

نيچه در كتاب دجال زبان به دشنام آنها مي‌گشايد: اراذل و اوباش، بي‌سروپاها، سوسياليست‌ها. (دجال 57)

نيچه همانند فلوبر و بدون هيچ‌گونه مدارا و همدلي با انقلابيون از آتش زدن موزه لوور و كاخ تويلري به وسيله كمون پاريس در سال 1871به وحشت افتاد.

سوسياليسم با تركيبي از دموكراسي و عدالت صرفا در پي حق و حقوق است: حق داشتن كار، حقوق كار، حق خوشبختي، حقوق برابر وجامعه آزاد، نه سرور نه برده. (حكمت شادان 377)

اما سوسياليسم فاقد آن بينش است كه بداند حوزه حقوق مشروط به درجات نيرو و توان است. پرسش «چه كسي حق دارد مطالبه‌اي داشته باشد» تعيين‌كننده تمامي پرسش‌هاي ديگر است. آيا سوسياليست اين را درك مي‌كند كه چه كسي از چه چيزي حق دارد- چه كسي به چه چيز حق دارد ؟ (بشري بس بسيار بشري 446)

و نهايتا مخاطب قول مشهور «برابري در حقوق» خود رهبران سوسياليست و فهم آنها از عدالت است. مخاطب قرار دادن آنها كه با ازخودگذشتگي از قدرت كناره و با ايثار افلاطوني از ثروتمند شدن فاصله بگيرند. (بشري بس بسيار بشري 451- آواره و سايه‌اش 285) سوسياليسم از مسيحيت با ايده خوشبختي از طريق رحم كه واگنر را شيفته خود كرد ميراث مي‌برد. به وسيله غريزه انتقام‌جويي‌اش. نفرت كاهلانه از اين تسلاي خاطر انتزاعي كه جامعه ناميده مي‌شود. با فرهنگ حسادت و حرص و طمع. (بشري بس بسيار بشري 235- فراسوي خير و شر 202- دجال 57) سوسياليسم با ايدئولوژي‌اش درباره انسان نيك از صلح و از خوشبختي جمعي دم مي‌زند. (بشري بس بسيار بشري 235)

با اميد به يك واپسين داوري همچون تسلابخشي فرجام‌گرايانه و شيرين- و همه اينها چيزي نيستند جز شور و اشتياق ناشي از نارضايتي از ضعف و سستي. سوسياليسم برجسته كردن اخلاق بردگان است. (فراسوي خير وشر 259- حكمت شادان 24- پاره‌نوشته‌هاي زمستان 1887)

سوسياليسم به صورت مسري فقط مي‌تواند توده‌ها را بفريبد و نوعي بيماري دل چركيني و نفرت است، يك طاعون. (بشري بس بسيار بشري 304)

سوسياليسم همانند ايده‌آليسم استاد توهم و خيال‌پردازي و فريبندگي و اغوا است. سوسياليسم همچون نيلبك زني است كه به صداي ني‌اش نه بچه‌هاي كوچك كه مورچه‌هاي كارگري كه در بردگي يك دولت يا يك حزب انقلابي‌اند گوش فرا مي‌دهند. (بشري بس بسيار بشري 473- حكمت شادان 40) 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون