• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4015 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۱۰ بهمن

گور يا گرمخانه

سيدعلي ميرفتاح

امروز كه عكس يكي از گرمخانه‌هاي تهران را ديدم، ياد داستاني افتادم كه ذكرش در اين اوضاع و احوال بي‌مناسبت نيست. مي‌گويند يكي از علماي سلف با جمعي نشسته بود و نصيحت‌شان مي‌كرد. فقيري از دردرآمد و تقاضاي كمك كرد. عالم جليل‌القدر دست زير تشكچه‌اش كرد و چند توماني داد دستش. فقير هم دعاگويان و ثناكنان عقب عقب از اتاق بيرون رفت. يكي از حضار سر در گوش عالم آورد و گفت آقا هيچ حواس‌تان بود كه اين بنده خدا معتاد بود؟ الان مي‌رود و همه اين پولي را كه به او داديد خرج زهرماري‌اش مي‌كند. مي‌گويند اين عالم بزرگواري كه به جهاتي اسم شريفش را نمي‌آورم، وقتي از اعتياد فقير خبردار شد به يكي از ملازمانش گفت سريع برو و برش گردان. رفت و از سر كوچه فقير معتاد را برگرداند. عالم گفت «يكي از دوستان از سر خيرخواهي بنده را باخبر كرد كه شما گرفتاري عليحده داري. آن پولي كه به شما دادم، سهم زن و بچه‌ات، اين پول را هم علاوه مي‌دهم كه ببري و خرج گرفتاري‌ات كني.» دست زير تشكچه كرد و چند تومان ديگر به مبلغ قبلي افزود و فرمود «باز اگر بي‌پول شدي به زن و بچه‌ات سخت نگير. حق و حقوق آنها را بده، پول دود و دوايت را بيا از من بگير...» لازم نيست بگويم آن بنده خدا كه خبر از اعتياد فقير داد قصدش خيرخواهي نبود. لااقل از ديد او خيرخواهي اين نيست كه معتاد جماعت را كمك كرد. هنوز هم خيلي‌ها معتقدند كه معتادان را بايد بريزند توي دريا، يا بگذارند كنار خيابان كه يخ بزنند و بميرند و دنيا را از لوث وجود خود پاك كنند. خيلي‌ها هستند كه به بركت آموزه‌هاي تلويزيون و مدرسه، معتقدند كه صدقه و نفقه به معتاد نمي‌رسد، بلكه معتاد اصلا آدم نيست. بارها سرچهارراه، گدايي دست دراز كرده پولي بگيرد و رفقا گفته‌اند «اين كه فقير نيست، معتاد است...» من الان نمي‌خواهم ذهنيت خودم و شما را اصلاح كنم و مثلا بگويم «بايد با معتادها مهربان‌تر باشيم و به ديده نفرت نگاه‌شان نكنيم.» اين قصه را در اين‌باريكه نمي‌شود حل و فصل كرد. احتياج به كار درست و حسابي دارد. اما عجالتا اگر خاطرتان باشد، زماني كه بحث گورخواب‌ها به ميان آمد، يادتان باشد، معلوم شد كه بعضي بي‌خانمان‌ها به اين دليل گور را به گرمخانه شهرداري ترجيح مي‌دهند كه طفلي‌ها گرفتارند و بنا به ملاحظاتي، در گرمخانه به مضيقه مي‌افتند؛ بلكه به عسرت مضاعف مي‌افتند. اينها، اغلب، گرفتاري‌هاشان بيش از يكي، دوتاست و غير از قوز فقر، بالا قوز اعتياد را هم بر پشت دارند و مي‌دانند كه اگر به گرمخانه بروند در آنجا مامورها بازديد بدني مي‌كنند و زهرماري‌شان را مي‌گيرند. لذا اكثرشان عطاي خماري در شلتر را به لقاي نشئگي در گور مي‌بخشيدند و از دست ملتي كه به زور مي‌خواستند به گرمخانه‌شان ببرند مي‌گريختند. اما عكسي كه من امروز از گرمخانه ديدم عكس بامزه‌اي بود. از همكارانم خواهش كردم كه در ستون «عكس‌نوشت» امروز- در همين صفحه آخر- منتشرش كنند تا دست‌تان بيايد از چه عكسي حرف مي‌زنم. قدر جاي گرم و نرم‌تان را بدانيد و خدا را شاكر باشيد كه سقفي بالاسر داريد و لحاف و تشكي زيرپا، اما اين گرمخانه هم جاي بدي نيست و خصوصا اگر در سرما ببينيد هوس‌انگيز است. اولا خيلي تميز است و پر است از پتوهاي رنگي و نو، ثانيا خيلي منظم و آنكادر است. اين طفلي‌ها در چهار، پنج رديف كنار هم خوابيده‌اند و سر زير پتو برده‌اند و يحتمل دارند خواب هفت پادشاه مي‌بينند. قدر اين گرمخانه را كسي مي‌داند كه به مصيبت سرما دچار آيد. اما كاش مسوولان امر يك فكري هم براي «داير» شدن بندگان خدا بكنند و طفلي‌ها را به خاطر يك پتو و جاي گرم، زجر خماري ندهند... براي مسوولان زحمت عليحده نمي‌تراشم. انصاف بايد داد كه ما هم زيادي از ايشان متوقعيم و هر اتفاقي مي‌افتد اول زنگ در خانه مسوولان را مي‌زنيم و طلبكار ايشانيم. چاره‌اي نيست. بخشي از دموكراسي همين طلبكار بودن از مسوولان است. اما حواسم هست كه مسووليت نشئگي فقراي معتاد را به گردن ماموران گرمخانه نيندازم. در واقع دارم به زبان بي‌زباني، به شكلي كه نه سيخ بسوزد و نه كباب پيشنهاد مي‌دهم كه در اين سرماي گداكش، خيلي هم طوري نيست اگر بعضي امور را زيرسبيلي در بدهند و از كنار بعضي زهرمارها، شتر ديدي، نديدي رد شوند. از اين‌ور هم باز حواسم هست كه اگر شل بگيري و رو بدهي، گرمخانه را تبديل مي‌كنند به خرابات. اما بالاخره اينها هم بچه‌هاي همين مملكتند و شهروندان همين شهرند و به هزار دليل، چه بد رفته باشند و چه بد آورده باشند نبايد چنان سخت‌شان گرفت كه گور را به شلتر ترجيح دهند. هوا خيلي سرد است و به قول اخوان بس ناجوانمردانه سرد است و تنها با جوانمردي و رفاقت و برادري و مواسات و كرامت است كه مي‌شود گرمش كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون