جشنواره بي ادبيات
امير پوريا
وقتي جشنواره فيلم فجر به اين نحيفي كه حالا ميبينيد، نبود و عرض و وسعتي داشت، بخشهاي مختلفي در برنامه هر سال ميگنجاند و از جمله، بخش مسابقه سينماي ايران پررونقترين بخش بود. سالهايي چند بود كه عنوان جانبي ناشايستي براي اين بخش گذاشته شد كه بارها در توضيح مشكل بنياني آن نوشتم و عرض كردم. اين عنوان را همگي به ياد ميآوريد: «سوداي سيمرغ». همواره پرسيديم كه آيا مثلا در هر يك از دورههاي در حال برگزاري دهه ١٣٩٠، فيلمسازاني همچون آقايان مسعود كيميايي و داريوش مهرجويي، بازيگراني همچون علي نصيريان، پرويز پرستويي يا داريوش ارجمند و تكنسينهايي چون عليرضا زريندست، محمود كلاري يا محمدرضا دلپاك، همچنان «سودا»ي سيمرغ گرفتن در سر و دل ميپرورانند؟! با آن همه سيمرغ و اعتبار و جايگاه كه داشتهاند و دارند يا مانند سيمرغ ديرهنگام آقاي كيميايي، جشنواره فجر به منزلت آنها نياز دارد؛ نه برعكس. آيا كساني كه نبود نامشان در فهرست برگزيدگان تاريخ جشنواره، كاستي بزرگ و نشانه سينمانشناسي جشنواره به حساب ميآيد، در رقابتي بر سر دريافت سيمرغ، تكاپو ميكنند؟ ممكن است برخي اين گله را «گير دادن به كلمات» بپندارند. اما با عرض معذرت، اگر نامگذاري بخش اصلي جشنوارهاي سينمايي نخواهد و نتواند ارزش ادبي واژهها را حفظ كند، از چه اتفاق يا فردي براي دانستن قدر كلمات بايد توقع داشت؟ اين روزها و در آستانه دوره سي و ششم، آن ذوقزدگي براي سيمرغ كه محدود به واژگان بود، به «مراسم»ي با عنوان وهنآميز «دو قدم تا سيمرغ» بدل شده كه دستكم آدمهاي اصلي هر فيلم بابت آنكه بازي شركت در جشنواره را به هم نزنند، حتي در صورت نارضايتي، به ناچار در آن حاضر ميشوند. فكرش را بكنيد؛ بسياري با چندين سيمرغ و بسياري با بينيازي به تاييد در قالب سيمرغ، ميروند و ميايستند و لبخند به پهناي بيش از صورت ميزنند و عكس ميگيرند تا آنكه از آنها دعوت كرده، بهشان وعده دهد كه خجسته باشيد؛ شما در دو قدمي افتخار فراانساني دريافت سيمرغ قرار داريد!