تلخي وطنكشي
اميرحسين كاميار
در سال 2017 ناو امريكايي يواسفيتزجرالد با يك كشتي باري در حوالي ژاپن برخورد كرد و هفت نفر از خدمهاش ناپديد شدند؛ هفته گذشته فروشگاهي زنجيرهاي در فرانسه تخفيف قابل ملاحظهاي براي خريد نوتلا ارايه كرد اما در عمل مشترياني كه بستههاي نوتلا را از دست هم ميقاپيدند و بر سر بيشتر برداشتن شكلات با يكديگر دعوا ميكردند چنان بلوايي پديد آوردند كه شركت مجبور به سهميهبندي نوتلا و پايان دادن به حراج شد؛ چند روز پيشتر فاجعه آتشسوزي بيمارستاني در كرهجنوبي چهل كشته برجاي گذاشت. حالا ممكن است يك لحظه با خودتان فكر كنيد اگر هر كدام از اين اتفاقها در ايران رخ ميدادند با چه موج عظيمي از تخريب ايران و ايراني روبهرو ميشديم؟ يكي از آسيبهاي مهم ازدواج، مقايسه است. وقتي دو انسان مديد زماني كنار هم زندگي ميكنند تصوير دقيقي از قوت و ضعفهاي آن ديگري به دست ميآورند. با ظهور آدم جديدي در فضاي ذهني هر يك از دو سر رابطه، مقايسه خواه ناخواه شروع ميشود. ما درباره اين فرد چيز چنداني نميدانيم، او را آراسته و مرتب در مهماني يا محل كار ديدهايم و از همينجا همهچيز غيرمنصفانه پيش ميرود. بهترين وضعيت اين تازهوارد با بدترين وضعيت شريك زندگيمان مقايسه ميشود و در اين شرايط مشخص است كه بازنده كيست. رواندرمانگران ميتوانند برايتان از صدمات مقايسههاي اين گونه كه سرشار از سرابي موهومند، روايتها بگويند. راستش فكر ميكنم بخشي از جامعه ايراني درباره ايران و هويت ايراني به همين اندازه غير منصفانه عمل ميكند زيرا از نقاط ضعف خويش كاملا مطلع بوده اما محو جذابيتهاي جهان آنسوي مرزها است، دنيايي كه به درستي نميشناسد و گاهي روايتهايي شبيه افسانههاي پريان دربارهاش دارد. قصههايي كه نشاندهنده نوعي دوقطبي غير واقعي در ذهن بخشي از جامعه ايراني است و مقايسهاي ناعادلانه را باعث ميشود. استيصال و خودباختگي ناشي از اين وضع، باني شكلگيري نوعي وطنكشي است، زخمي كردن مدام چهره ميهن. چند روز پيشتر دوستي نرخ بيكاري در ايران، تركيه، اردن و چند كشور غربي و شرقي ديگر را مستند به آمار يك نهاد بينالمللي با هم مقايسه كرده و نوشته بود بحران بيكاري يك مشكل همهجايي است و فقط به ايران بازنميگردد. كسي پاي اين نوشته كامنت گذاشته بود كه در «خارج» اگر آدمها بيكارند حتما از دولت حقوقي عالي ميگيرند و بيمه بيكاري دارند. با خودم فكر كردم اگر شهروندان ترك، اردني و پاكستاني مطلع ميشدند در ايران مردمي هستند كه گمان دارند آنها بابت بيكاري حقوق كاملا مكفي دريافت ميكنند چقدر ميخنديدند. «خارج» براي بعضي از ما فقط بخش مرفه امريكاي شمالي، اروپاي غربي و كشورهاي اسكانديناوي است. ما بدترين موقعيت خودمان را با بهترين شرايط آنان مقايسه ميكنيم و قرباني اين مقايسه، اميد به بهبود و تلاش براي تغيير است، بهايي گزاف براي وطنكشي.