خوب یا خب؟
رضا شکراللهی
«خب» را اگر بهصورت «خوب» بنویسیم، تقریباً میشود حکایتِ «سیحان» نوشتنِ «سیحون» از روی ادبِ زیادی، که طرف نوشته بود: «به گالری سیحان رفته بودم.» در نوشتار رسمی، فعلاً همین که «خب» را بهشکل «خا» یا «خاع» ننویسیم بهنظرم کافی است. البته تکرار میکنم، در نوشتار رسمی فارسی.
امروزه، شبهجمله و قید «خب» هویت مستقل پیدا کرده و حسابش را از «خوب» (در مقابل بد) کاملاً جدا کرده است. یعنی اینطور نیست که هر کس نوشت «خب»، منظورش همان «خوب» بوده است.
خب (شبهجمله یا قید):
ـ برای تأیید نظر مخاطب
ـ برای نشان دادن کنجکاوی یا انتظار برای ادامهی سخن
ـ بهصورت تکیهکلام برای تأکید یا تأییدطلبی یا جلب توجه
ـ به معنای بس است یا کافی است
ـ به معنای صبر کن
ـ و…
بنابراین، در نوشتار، از جمله متون روایی و داستان، نیاز نیست خب را به صورت خوب بنویسیم؛ همان صورتِ گفتاری بهتر است. خب؟
با این حال، یک «خب» هم هست که در برخی گویشها گاهی به جای همان خوب به کار میرود. مثلاً در گویش مرکزی یا همان که به لهجهی تهرانی معروف است، «خبه» یعنی خوب است، همچنانکه در گویش اصفهانی «خبس» هم گاهی معنی «خوب است» میدهد.
خب و خوب را در لهجهها و گویشهای گوناگون به شکلهای دیگر نیز میگویند و مینویسند. موضوع این یادداشت فقط صورت کلمهی «خب» در نوشتار رسمی است. خودِ «خوب» هم الیماشاءالله معانی مترادف و متفاوت دارد و هزار جور ترکیب؛ از خوش و زیبا و سالم و پسندیده بگیر تا بسیار و کامل و عجب، و حتا استفادهی قیدی.