نگاهي به كتاب گلهاي سرخ سارايوو
گلجنگهاي سارايوو
محمود فاضلي
پديده تلخ جنگ شايد ناگوارترين نتيجه حيات بشر روي زمين باشد. وقتي جنگ رخ ميدهد، تبعات و تاثيرات آن تا نسلها بعد و شايد تا هميشه در متن حيات اجتماعي يك ملتِ قرباني باقي ميماند. مشكلات پرشمار و بغرنجي كه يك جنگ از خود به يادگار ميگذارد همواره به نسلهاي پس از جنگ يادآوري ميكند كه نبايد آن حادثه تكرار شود. از اين رو، هر آنچه نسبتي با جنگ مييابد به ابزاري براي يادآوري آن تبديل ميشود. فاتحان و مغلوبان، هر دو، آن به جاماندهها و يادآوري جنگ را به نمادهايي از قدرت و هويت ملي خود تبديل ميكنند، در حالي كه فاتحان قهرمانان خود را ميستايند، مغلوبان ياد و خاطره قربانيان خود را گرامي ميدارند. اين يادآوريها را ميتوان در هر كنجي از فرهنگ يك ملت سراغ گرفت.
اما زماني كه جنگ در درون مرزهاي يك كشور رخ ميدهد، مردمي كه تا پيش از آن همسايه هم بودند، با هم كار ميكردند، پشت يك ميز درس ميخواندند يا در يك تيم ورزشي به مسابقات المپيك ميرفتند دشمن يكديگر ميشوند، به روي هم اسلحه ميكشند و خون يكديگر را بر كف خياباني ميريزند كه تا چندي پيش محل بازي و جست و خيز كودكانشان بوده است. مردماني كه با وجود همه تفاوتهاي فرهنگي، قومي، زباني و نژادي سالهاي طولاني نسل پس از نسل در كنار هم زيستهاند، در اندك زماني، به چنان دشمناني تبديل ميشوند كه به محو يكديگر از زمين يا دستكم بيرون كردن رقيب از خاك سرزمين ادعايي خود عزم ميكنند. اين عزم را گاه قدرتهاي خارجي براي تامين منافع اقتصادي و گاه جنگسالاران با بيرون كشيدن كينههاي كهنه قومي، نژادي يا ديني (كه در عصر و زمانه ديگري شكل گرفته و در اين روزگار فقط برگي از تاريخاند) بازتوليد ميكنند و از اين ظرفيت براي تحقق اهداف خود بهره ميگيرند.
آنچه بر مردم بوسني و هرزگووين در سالهاي
1995-1992 گذشت چنين حكايتي دارد. جنگي بسيار تلخ در قلب اروپاي متمدن رخ داد. فروپاشي ابرقدرت شرق (كه بيش از هفت دهه ميليونها انسان را براي تحقق شعاريهاي ايدئولوژيك به كام مرگ فرستاد) زمينه بروز احساسات استقلالخواهانه و مليگرايانه افراطي را در حوزه بالكان فراهم ساخت. جنگسالاران صرب، به دنبال ايجاد صربستان بزرگ، به تصفيه قومي مسلمانان و كرواتها دست زدند. نزديك به يكصدهزار بوسنيايي، اعم از سرباز و شهروند عادي، كه بيش از شصتهزار نفر آنها مسلمان بودند، در اين جنگ جان باختند. هزاران زن و دختر هتك حرمت شدند و كودكان بسياري آسيبهاي جسمي و رواني هولناك ديدند. زنان بسياري، در اثر تجاوز مهاجمان، مادران فرزندان دشمنان خود شدند. اكنون اين فرزندان دهه سوم زندگي خود را ميگذرانند و تصور اينكه اين عده درباره هويت خود چه ميانديشند ذهن هر انساني را سخت ميخراشد. اين همه فقط بخشي از خسارت انساني اين جنگ است و خسارت فيزيكي و فرهنگي، كه شامل تخريب بسياري از مهمترين ابنيه تاريخي و مذهبي مسلمانان بوسني است، خود حديث مفصلي است. شرايط انساني در جنگ داخلي به مراتب پيچيدهتر از زماني است كه يك كشور در موضع دفاع از خود يا يورش به خاك كشوري ديگر قرار دارد و آنگاه كه غبار جنگ و خونريزيهاي كور فرو مينشيند، اگر آن ملت پارهپاره و خاك آن كشور تجزيه نشده باشد، معضل يادگارهاي جنگ و اينكه با آنها چه بايد كرد خودنمايي ميكند. آنگاه مردم و مسوولان حكومتي بايد تصميمي بگيرند اين يادگارها را براي خود، نسل پس از خود و نسلهاي بعد چگونه معنا كنند. اكنون، دو دهه از فيصله جنگ ياد شده گذشته است و همچنان اهالي فرهنگ درباره جنگ بوسني و هرزگووين فعاليت ميكنند. كتاب گلهاي سرخ سارايوو تاليف دكتر عذرا يونسوويچ با ترجمه محمد كريمي يكي از كتابهاي پژوهشي محل اعتنا در ميان آثار ياد شده است. اين اثر بررسي يكي از يادمانهاي جنگ بوسني، يعني چالههاي انفجاري باقيمانده از جنگ است كه به ابتكار اهالي فرهنگ، با رنگ سرخ پر شدهاند و به نوعي تصوير يك گل را تداعي ميكنند. هدف از اين يادمان، نشان دادن يكي از يادگاريهاي جنگ با اميد تكرار نشدن آن است. در سطح شهر سارايوو يادمانهاي ديگري نيز از جنگ وجود دارد كه نويسنده به آنها نيز پرداخته است اما، همان طور كه گفته شد، محوريت با گلهاي سرخ است. بررسي اين يادمان و ديگر يادگارهاي جنگ بوسني و چگونگي تفسير آنها و گوناگوني معاني آنها براي مردمي كه تقريبا يك دهه بعد به آنها مينگرند و حرفهاي خود را براي نويسنده ميگويند، محوريترين مباحث اين كتاب است. اين اثر اگرچه حجم چنداني ندارد، اما بيشك حاوي اطلاعات مغتنمي درباره اين جنگ براي خوانندگان ايراني است و آنها كه سنشان قد ميدهد، آن روزها را اغلب خوب به خاطر دارند و در آن سالها، از تلويزيون ايران اخبار اين رويداد تاريخي را دنبال ميكردند. اين جنگ اندكي پس از پايان جنگ تحميلي عراق عليه ايران رخ داد و طبيعي بود كه مردم ايران، با توجه به همكيشي با مردم مسلمان بوسني، بسيار ژرف با آنان همدردي كنند. نويسنده كتاب با آنكه مسلمان است و همكيشانش بزرگترين قربانيان اين جنگ بودهاند، مصرانه تلاش كرده است نگاه پژوهشي خود را در سراسر اين اثر حفظ كند و فقط با ارايه اطلاعات به خواننده آگاهي ببخشد و بيآنكه خود بخواهد چيزي را درست يا نادرست بشمارد، قضاوت را به خواننده ميسپارد. يونسوويچ كه تجربه تحصيل در سه دانشگاه در سه سرزمين مختلف را دارد و تجربه كاري او نيز بيشتر در سازمانهاي بينالمللي رقم خورده، در تدوين اثرش نگاهي جهاني داشته است و شايد از اين روست كه نخست آن را به انگليسي منتشر كرده است. اين رويكرد ميتواند براي پژوهشگران ايرانياي كه در اين حوزه مطالعاتي قلم ميزنند، مايه تاسي باشد. توجه به مباحث نظري در زمينه مطالعات مربوط به مكانهاي «گراميداشت و خاطره» نكات مثبت ديگري در كتاب نويسنده است. از آنجا كه كتاب از نگاه فردي اروپايي نگاشته شده، مواردي هست كه نويسنده توضيح مطالب ناآشنا براي خواننده غير اروپايي را در متن كتاب ضروري ندانسته است. اين نكته باعث شد كه مترجم علاوه بر اطلاعات واژگاني، پارهاي اطلاعات تاريخي و عمومي مرتبط با اين نامها، اماكن و شخصيتها را در پانويس كتاب بگنجاند تا قدري از گنگي برخي مطالب كاسته شود. مترجم براي تهيه اين پانويسها، گاه از يك منبع و گاه از چند منبع مختلف كه عموما غير فارسي بودند، بهره گرفته است.