حيلههاي فيلمسازي تارانتينو
بهار سرلك
«راستش را بخواهيد، مشكلم آن بينندههايي نيست كه شيوه كار من را ميدانند، بلكه مشكلم با بينندههايي است كه از همه جا بيخبر هستند؛ اما فكر ميكنم بينندهها روز به روز با رمز و راز سبك كاريام آشناتر ميشوند كه البته اين آشنايي محصول گذر زمان است. دهه ١٩٥٠ مخاطب سينما، سطحي از هنر را درك ميكرد كه مخاطب سينماي سال ١٩٦٦ آن هنر برايش مسخره بود و مخاطب سال ١٩٧٨ به آن هنري كه مخاطب سال ١٩٦٦ آن را شاهكار ميدانست، ميخنديد. حيلهاش اين است كه به جلوتر از پيچ جاده فكر كني، بنابراين مخاطب سينماي ٢٠ سال بعد، كيلومترها جلوتر از آن پيچ به فيلم تو نميخندد. » اينها حرفهايي است كه كوئنتين تارانتينو، كارگردان و فيلمنامهنويس امريكايي، در سال 2015 در مصاحبه با «نيويوركمگ» گفت. تارانتينو با نخستين فيلم بلندش، «سگهاي انباري»، مفهوم زيباييشناختي خشونت را براي سينمادوستان تعريف كرد. روايتهاي غيرخطي، تنش و تعليق، ديالوگهاي طولاني، ارجاع به فرهنگ عامه و استفاده از قطعات موسيقي دهههاي 60 تا 80 ميلادي از مولفههاي فيلمسازي اوست. اما رازهاي فيلمسازي اين استاد تنش و تعليق در چيست؟ كريستوفر كنورتي در كتاب «كارگرداني به سبك تارانتينو» يا «رازهاي بصري داستانگويي پرمخاطره»-كه به تازگي با ترجمه عطيه اخويان طهراني منتشر شده- با شكافتن برخي از صحنههاي فيلمهاي «سگهاي انباري، «جكي براون»، «حرامزادههاي لعنتي»، «جنگوي از بند رسته» و... درسهايي از سينماي تارانتينو به فيلمساز آماتور يا حتي كارآزموده ميدهد. به همين خاطر طراحي نماها، تواناييهاي داستانگويي بصري، شگردها و تمهيدات اين كارگردان مولف را برميشمرد. درست است كه بخش گستردهاي از قدرت داستانگويي تارانتينو مرهون سبك فيلمنامهنويسي و هدايت بازيگرانش است اما ارتباط و درك او از زبان فيلمنامه، تارانتينو را كارگرداني منحصربفرد معرفي كرده است. كنورتي در اين كتاب بهترين نحوه استفاده از جادوي دوربين به سبك اين كارگردان را شرح ميدهد. او معتقد است داستانگوي ماهر در تمامي صحنهها، چه كليديترين و چه كم اهميتترين آنها، بايد خبرگي خود را به رخ بيننده بكشد. از نقاط قوت تارانتينو همين كارداني همهجانبه اوست كه نشان ميدهد براي شرح داستان نيازي به حركت دوربين نيست. در واقع تارانتينو هر لحظه از فيلم را ارزشمند ميداند و براي او هر كدام از صحنههاي فيلم به مثابه حلقههاي يك زنجيرند كه بيننده را به معناي كلي فيلم ميرساند. در فيلم «جنگوي از بند رسته» كه شاهد برشهاي سريع در خلال صحنههاي اكشن و پرتحرك هستيم، كارگردان نيازي نميبيند در صحنههايي كه شخصيتها مشغول گفتوگو هستند، با همين سرعت پيش رود. مثلا در صحنه گفتوگوي دكتر كينگ شولتز (با بازي كريستوف والتز) با جنگو (جيمي فاكس) در اتاق، دوربين در جاي خود ثابت است، تحرك بازيگران كم است و اين صحنه با يك برش شكل گرفته اما بيننده تمامي اطلاعات لازم از يك صحنه را ميگيرد. دكتر شولتز پشت ميز و البته پشت به دوربين و روبروي جنگو نشسته است. جنگو اما رو به دوربين (و شولتز) ايستاده است. جايگيري دكتر شولتز در اين قاب به شكلي است كه شيشه مقابل او نقش نمايشگر زبان بدن و عكسالعملهاي را بازي ميكند؛ بدين صورت حالات و رفتار هر دو شخصيت را بدون برشهاي زياد ميبينيم. كنورتي كاركرد صحنهها به شيوه آموزشي و همچنين توجه كم به فيلمسازي تكنيكال تارانتينو را از دلايل نوشتن اين كتاب برميشمرد. او حين توضيح صحنههايي كه تصويرشان نيز در كتاب درج شده، نكات آموزشي را شرح ميدهد؛ مثلا وقتي براي صحنهسازي لحظه بالقوه مهيجي در فيلم كه در نهايت ختم به خير ميشود، يك مانع فيزيكي بين دو شخصيت فيلم قرار دهيد تا نشان دهيد روند كارها به سادگي انجام نميشود. شگرد معرفي شخصيتها و داستان ظرف مدت چند ثانيه يا حفظ تنش در مدت زماني طولاني از ويژگيهاي منحصربفرد تارانتينو به شمار ميروند. به همين خاطر است كه فيلمهاي اين كارگردان اسكاري از جمله فيلمهاي كلاسيك يا ماندگار در تاريخ سينما معرفي شدهاند چراكه او تمهيداتي در فيلمبرداري مناسب از لحظات شكلدهنده فيلم يافته است.