• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4025 -
  • ۱۳۹۶ دوشنبه ۲۳ بهمن

مگر آنكه خلافش ثابت شود

منظور اين نيست كه اين اتهام و احتمال وقوع خودكشي براي هر متهمي به كلي رد شود ولي آشنايان با ايشان ميان شناخت دقيق و تجربه فردي خود با ادعاي دادستاني تهران، طبيعي است كه اصل را بر درستي برداشت‌هاي خود قرار دهند و نمي‌توانند همين طور ادعايي را بپذيرند كه خلاف عقل سليم و برداشت اوليه خودشان است. آيا اين به معناي رد قطعي ادعاهاي مطرح شده است؟ قطعا خير. ولي تا اين مرحله اعتمادي به اين ادعاها وجود ندارد. چرا بايد ادعاهايي را پذيرفت كه حتي در اطلاع‌رساني اوليه تا اين حد مغشوش عمل شده است؟ متاسفانه فقدان اعتماد موجب مي‌شود كه حتي اگر ادعاها واقعي و درست هم باشد پذيرفته نشود. در چنين اتهاماتي اگر خودكشي صورت گرفته باشد مي‌تواند دو معناي متعارض داشته باشد. يا فرد عصباني از ايراد چنان تهمت ناروايي عليه خود است كه تحمل ادامه وضع را از دست مي‌دهد. يا آنكه اتهام را وارد مي‌بيند و تحمل سرزنش‌هاي بعدي را ندارد. بطور طبيعي كساني كه وي را مي‌شناسند حالت اول را محتمل مي‌دانند مگر اينكه خلافش ثابت شود. ولي در فضاي بي‌اعتمادي چگونه چنين چيزي ثابت خواهد شد؟ چرا اعتماد به ويژه به چنين ادعاهايي وجود ندارد؟ اين نكته‌اي است كه مي‌خواهم در اين يادداشت به آن اشاره كنم.
بنيان اعتماد در جامعه مدرن بر امكان آزمون بي‌اعتمادي است! به همين دليل طرفي كه نيازمند به اعتماد است هميشه اين امكان را فراهم مي‌كند كه ما از طريق اطمينان‌خاطر پيدا كردن از رفتار او و صحت ادعاهايش از بي‌اعتمادي عبور كنيم و به اعتماد برسيم. در جامعه جديد ما به ديگران و به حكومت خودمان اعتماد داريم، چون هرگاه بي‌اعتماد شويم، مي‌توانيم از طريق شيوه‌هاي مرسوم و در دسترس، درستي ادعا و رفتار طرف را آزمون كنيم. مردم جوامع توسعه‌يافته به ادعاهاي حكومت و دولت خود و به ساير مردم اعتماد دارند و آنها را مي‌پذيرند، براي اينكه اگر در آن شك و ترديد كنند، راه‌هايي براي اثبات نادرست بودن اين ادعاها را دارند، بنابراين ما مشكلي نداريم كه ادعاهاي مطرح شده را بپذيريم، مشروط بر اينكه هميشه راه‌هايي براي رسيدگي به اينگونه ادعاها مستقل از مجراي مدعي وجود داشته باشد. راهي كه اكنون در اختيار ما نيست.
واقعيت اين است كه دستگاه قضايي بايد در شيوه مواجهه خود با متهمان، به ويژه چنين متهماني تجديدنظر اساسي كند. در درجه اول مواجهه دستگاه قضايي و دادستاني بايد كاملا شفاف و روشن باشد و اطلاع‌رساني لازم نيز صورت گيرد. در همان زمان اقدام هم اطلاع‌رساني شود. در درجه بعد، بايد مساله وكيل را يك‌بار براي هميشه حل كرد. اين بي‌معني است كه متهم نتواند از ابتدا وكيلي داشته باشد. با توجيه اينكه مسائل امنيتي است، نمي‌توان وكلا را از مسير بازپرسي و دادرسي حذف كرد. وكيل مهم‌ترين مجراي اثبات و رد ادعاهاي احتمالي است. همچنين ايجاد تمايز ميان وكلا و خوب و بد يا خودي و غيرخودي كردن آنان و غربالگري وكلا، هيچ كمكي به دادرسي عادلانه نمي‌كند. ترس دستگاه قضايي از وجود وكيل كاملا بي‌مورد است. ممكن است در مراحلي مانع از سرعت رسيدگي شوند، ولي اگر هم اين يك مشكل باشد، چندين نقطه قوت ديگر دارد كه اصولا قابل مقايسه با اين ضعف نيست، و مهم‌ترين آن همين مواقع است كه براي زنداني مشكلي پيش مي‌آيد. هيچ چيزي براي رسيدگي عادلانه از سوي دستگاه قضايي، و تاييد و رد ادعاهاي آن بهتر و موثرتر از وكالت بدون قيد و شرط و در تمامي مراحل دادرسي نيست.
و بالاخره مساله مهم رعايت حال خانواده‌ها است. اينكه يك يا چند نفر بازداشت شوند، و هيچ‌كس نداند كجا هستند و امكان تماس نيز نداشته باشند، نه قانوني است و نه اخلاقي. هدف چنين كاري جز فشار آوردن به متهم و خانواده او چيز ديگري نمي‌تواند باشد. عوارض سوء آن بسيار بدتر از عوارض احتمالي است كه رسيدگي به اتهامات در فضاي قانوني و اخلاقي انجام شود. در هر حال اميدواريم كه براي رفع بي‌اعتمادي نسبت به اتهامات و اتفاق رخ داده در مورد مرحوم دكتر كاووس سيدامامي، مسيرهايي مستقل از مسير مدعي براي رسيدگي باز شود و نيز با تغيير رفتار دادرسي، كه هيچ كمبود قانوني هم ندارد، راهي گشوده شود كه از اين پس شاهد اين اقدامات زيان‌بار به اعتماد نسبت به دستگاه قضايي نباشيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون